امام موسی صدر از چشم خواهر؛

امام موسی صدر هیچ گاه کسی را طرد نمی‌کرد/ خواننده لبنانی چطورمحجبه شد؟

خواهر امام موسی صدر می‌گوید برخورد برادرش با زنان به ویژه زنان با ظاهر غیر اسلامی در لبنان هیچ‌گاه طرد کننده نبود و همواره سعی داشت با جذب آنها و با لحن و زبان زیبا آنها را به مسیر صحیح هدایت کند.
کد خبر: ۳۷۸۷۴
تاریخ انتشار: ۱۶ دی ۱۳۹۳ - ۰۸:۲۱ - 06January 2015

امام موسی صدر هیچ گاه کسی را طرد نمی‌کرد/ خواننده لبنانی چطورمحجبه شد؟

به گزارش دفاع پرس، ساکت و آرام؛ با لبخندی کمرنگ که هرگز از چهرهاش پاک نمیشود و بغضی که برای پاسخ به برخی سوالات انگار گلویش را فشار میدهد. خودش میگوید دو سه روزی است از لبنان به ایران آمده و چند روزی طول میکشد که زبان فارسیاش دوباره روان شود. برای همین از خانم کنار دستیاش میخواهد که معادل فارسی برخی کلمات را برایش بگوید؛ کلماتی که او به سادگی انگلیسی و عربی آنها را به کار میبرد. سیده رباب صدر خواهر امام موسی صدر و مسئول جمعیت موسسات امام موسی صدر است که به منظور شرکت در آئین بزرگداشت پنجاهمین سال تاسیس این موسسه به ایران آمده و در این مجال فرصتی را نیز برای روبرو شدن با اهالی رسانه به منظور پاسخگویی به وسالات آنها درباره فعالیتهای خود اختصاص داده است.

نخستین سوال مطرح شده از وی درباره انگیزهاش از فعالیت در قالب این موسسه است و چیزی که او را واداشته است تا این فعالت را تا به امروز ادامه دهد.

صدر در اینباره میگوید: خاندان صدر در طول هزار سال گذشته همواره یا اسیر بودهاند یا مجاهد یا شهید و در حال هجرت ولی در همه این موارد همواره به دنبال حق بودهاند وهمین حقجویی تاریخ خانواده آنها را ساخته است. من کوچکترین فرزند پدرم بودم و به همین خاطر برادرم به من لطف بسیاری داشت و هوایم را خیلی داشت و البته من هم درباره او همین حس را داشتم. از همان کودکی سیستم زندگی من با بقیه خانوادهام فرق داشت و همین مساله برای خانواده من عجیب بود که چرا نمیخواهم مانند آنها پیش برویم و در این میان اخوی من تنها واسطهای بودند که میان من و خانواده صلح برقرار کنند و شرایطم را برای آنها شرح دهم.

او ادامه میدهد: برای درک شرایط من تصور کنید که من ۹ ساله بودم و خواهرم ۳۵ ساله و همین تفاوت نگاه و دیدگاهمان را روشن میکرد. مادرم دوست داشت من مثل سایر دخترها بزرگ شوم اما من جز با برهان و قانون چیزی را قبول نمیکردم. از طرف دیگر به هر شکل خانواده رجال دینی هم آداب خاص خودش را داشت و اخوی خیلی تلاش میکرد تا به زیبایی برای من این شرایط را توضیح دهد و من هم کمکم موقعیتم را فهمیدم و پذیرفتم

سفر زندگی ساز

صدر در ادامه از سفرش به لبنان در سال ۱۹۶۲ میلادی سخن گفت که منجر به ازدواجش با  نوه سیدعبدالحسن شرفالدین امام شیعیان لبنان میشود: از همان ایام حس کردم که محیط زنان شیعه لبنان چیزهایی کم دارد و اخوی هم که این حس را متوجه شدهبود سرپرستی بخش زنان مجموعه فعالیتهای اجتماعیاش را به من سپرد. کار سادهای نبود و پذیرفتنش نیز برایم آسان نبود اما بودن اخوی در کنارم راه را برایم باز و آسان کرد. من ابتدا به زنان فعال در جمعیت شیعیان معرفی شدم و پس از آن در سال ۱۹۶۳ انستیتویی زدیم که در آن خیاطی و گلسازی و خانهداری به دختران لبنانی آموزش داده میشد.

صدر در ادامه در تشریح شرایط سخت آغاز به کار این انستیتو گفت: در ابتدا ما ۱۰ هنرجو بیشتر نداشتیم. من در آنجا هم معلم بودم، هم مدیر و هم حسابدار و هم راننده. برای آنجا همه کار کردیم تا رسید به جایی که امروز بیش از ۲۰۰۰ دختر در آنجا درس میخوانند. من خودم دوست دارم کاری را بکنم که استمرار داشته باشد، تا کارم به نتیجه دلخواه نرسد آرام نمیگیرم. کار در لبنان و با اخوی هم خیلی به دلم ساخت و و با روحم سازگار بود، دوستش داشتم. با این حال اوایل پدران میترسیدند دخترانشان را به ما بسپارند. من و اخوی به منزل آنها میرفتیم و با آنها صحبت میکردیم و اطمینان خاطر میدادیم و در نهایت میگفتند که دخترانمان را امانت پیش شما میفرستیم و اگر اشتباهی کنند مسئولش تو و سید هستید. کار اما در ادامه با فعالیت های اخوی به جایی رسید که افرادی از صیدا به شهر سور میآمدند تا داوطلبانه برای موسسه کاری بکنند. موسسه امروز دیگر شبیه یک شهر است.

از او درباره نقش امام موسی صدر در ایجاد این موسسه میپرسیم، میگوید: اخوی روی انسان تکیه زیادی داشت. او انسان را به واقع خلیفه الهی تصور میکرد و میگفت این خلیفه بودن با مدیر و نائب رئیس بودن فرق دارد. انسان آفریده خدا اساس انسانی متفاوت با سایر مخلوقات است وباید بتواند خودش را حفظ کند. کار ما این است که برای او کاری کنیم تا بتواند خودش را حفظ کند؛ چه از منظر تعلیم و تربیت و چه از منظر موضوعات دیگر.

روایتی خواندنی از مواجهه امام صدر با زنان

از صدر درباره تمرکز به روی آموزش زنان پرسیده میشود و او اینگونه پاسخ میدهد: امام صدر  به روی زنان بسیار حساس بودند و به آنها اهمیت زیادی میدادند. تفکرشان در این زمینه با رجال دینی بسیار تفاوت داشت. یادم هست وقتی ازدواج کردم به من گفت تو در آینده مادر میشوی و ۷۵ درصد وجود فرزندت تو هستی. باید حواست باشد که چطور آموزشش دهی و تربیتش کنی. آن زمان شیعیان وضع خوبی در لبنان نداشتند و در میان آنها زنان ضعیفترین طبقه بودند. تاکید اخوی به روی زنان نیز به من فهماند که باید برایشان کار ویژهای کرد. آن زمان دختران لبنانی حتی شیعهها، از اسلام و تعالیمش اطلاع زیادی نداشتند ومن درک میکردم که در این زمینه مسئولیت شرعی نیز داریم. خیلی تلاش کردیم که کار و عملمان دوستانه باشد تا اثر کند. خود اخوی هم هفتهای یک بار به انستیتوی ما میآمد و به دختران جوان درس میداد. اصرار داشت که کسی را از خودمان طرد نکنیم و همه را نگاه داریم.

صدر ادامه میدهد: آن اوایل ما اجباری به حجاب در محل موسسه نداشتیم. کسانی که در جمع ما حاضر بودند رفته رفته خودشان به حجاب روی میآوردند و به آن میرسیدند. البته امروز وضعیت فرق کرده و حجاب یکی از اصول ماست. حاصل کارمان نیز این شده که الان در جنوب لبنان دختران شیعه درس خوانده در موسسه در سطوح بالای کار قرار دارند. در بهترین پستهای بیمارستانهای آمریکاییها دختران محجب و پوشیده ما هستند که کار میکنند و جالب اینکه همکارانشان به آنها میگویند سید. ما در موسسه چیزی را نهی نمیکنیم. نه منعی برای دسترسی به اینترنت داریم نه شبکههای ماهوارهای. میدانیم که وقتی جهان را ببندیم میروند بیرون و به آن دسترسی پیدا میکنند. اما ما خودمان اینها را به دخترانمان میدهیم و البته به آنها نظارت میکنیم.

اخوی هر کاری کرد بر مبنای اسلام بود

این اظهارات صدر در ادامه به سوال خبرنگاری از وی منجر شد با این مضمون که برخی از فعالیتها و تصاویر برجای مانده از امام صدر این شائبه را ایجاد کرده که ایشان در برخی رفتارهایشان از فقه عبور کرده و به شکل دیگری رفتار کردهاند.

رباب صدر در واکنش به این موضوع میگوید: از زاویه لفظ میتوان چنین حرفی زد اما کار اخوی به تمام و کمال  با نگاه اسلامی صورت میگرفت. او هیچ وقت کاری شرعی و فقهی خارج از اسلام نکرد اما قدرت شرح و بیانی که داشت باعث میشد که حتی بانوانی که ظاهر مناسبی نداشتند  هم گرد او جمع شوند و رفته رفته تغییر کنند. او بسیار زیبا صحبت میکرد و تمامی نکات بهداشتی و اخلاقی و انسانی مورد زنان را به آنها گوشزد میکرد به شکلی که هر مخاطب او اثر رفتارهایش در جامع را درمییافت و تغییرش میداد. همه آنهایی که با او عکس دارند و بیحجاب هستند امروز محجبه شدهاند و نماز میخواند. در اواخر یادم هست که حتی ایشان به من میگفت میخواهم مدرسهای برای دختران فاسد ایجاد کنم. میگفت اینها را زمانه بدبخت کرده و باید به راه بیاوریمشان. اخوی لحنی خاص داشت و از هر حادثهای یک نتیجه خوب در میآورد. بسیار معتقد بود که اول از هر چیز باید با مخاطب رابطهای انسانی برقرار کرد و همین باعث شده بود بسیاری دوستش بدارند.

موسسه امام صدر پس از ربایش وی

از صدر درباره نظام و ساختار اداره موسسه پس از ربوده شدن امام صدر میپرسم. از اینکه پس از ایشان برای اجتهاد در مورد موضوعاتی که اذعان میدارد برخی از آنها را در زمان بودن امام صدر تنها با نظر ایشان میتوانسته به انجام برساند. پاسخ او در نوع خود بسیار جالب است: موسسه روی نظامی پیش رفته و میرود که چیزی جز اسلام نیست. قانونی اسلامی هم عوض و بدل نمیشود. قرآن و فقه را داریم و به دستوارت اسلامی عمل میکنیم و این سختی برای ما ندارد.

صدر کمی بغض میکند و مکث و ادامه میدهد: بعد از ربوده شدن اخوی سه ماه کار موسسه را متوقف کردم. تا روزی در مجلسی بودم که حرفهای بدی شنیدم. در آن نشست انگار کلمهای بیداریم کرد. حس کردم که در مقابل این موسسه وظیفه شرعی دارم. خدا را کارهای انجام شده شاهد گرفتم و برای باقی کارها از او مدد خواستم و تا امروز هم توکلم به اوست. نمیدانم چطور اما کارها به پیش میرود. به نظرم وقتی به جبهه جنگ رفتی فرجامی جز جنگیدن ندارید. البته اخوی در تمامی موضوعات مورد نیاز ما هم کتاب دارد و در کنارش خودمان نیز عقل و فهم داریم، با روحانیون نزدیک به اخوی مشورت میکنیم و تا به حال هم در نماندهایم. برادرم تاکید داشت کار ما باید نمونه یک کار مدرن اسلامی باشد و با کارهای مشابه فرق کند و همین متد بود که کار ما را تا به حال به جلو برده است.

چرا امام صدر به لبنان هجرت کرد

تمرکز در لبنان و توسعه در سایر کشورها موضوع سوال دیگری از صدر بود که وی درپاسخ به آن گفت: هجرت به لبنان و اقامت در آن به این خاطر بود که امام صدر محرومتر از این منطقه در زمان خود نیافته بود. او در لبنان طوری برنامه ریزی کرد که شیعیان بتوانند یک جمعیت بینالمللی باشند. لبنان اما کشور آزاد بوده و هست. کشوری که در آن میشود اصول دینی و زندگی صحیح دینی را به دیگران منتقل کرد و این آزادی درجای دیگری نیست. آنچه امروز در لبنان شاهدید حاصل ۲۰ سال کار اخوی هست. حتی مقاومت امروز نیز نتیجه تلاشهای اوست. بعد از ربوده شدن او اما همه چیز به هم خورد و ما با امکان مادی کمی توانستیم موسسه را سرپا نگاه داریم با این حال ما به اعتدال در تشیع معروفیم.

صدر همچنین گفت: برای ما فعالیت در سایر کشورها آسان نیست با این همه دفتری در دیترویت آمریکا داریم. ما در موسسه با کسی دعوا نداریم وسعی میکنیم از طریق فضای مجازی ارتباطاتمان را حفظ کنیم.

صدر و اسلام مدرن

وی همچنین در پاسخ به سوال دیگری در مورد تعریفش از الام مدرن که به آن تاکید دارد نیز میگوید: اسلام مدرن یعنی باید بپذیریم که عقایدی غیر از ما نیز هست و باید به آن احترام گذاشت. من با عقیده و اطلاع میگیوم که میان شیعه و سنی اختلافی وجود ندارد و تنها تفاوتهای کوچکی در فقه و شریعت دارند. ما روی تعلیم و تربیت حساسیم و سیستم درسی که به ارائه میکنیم بسیار مدرن است. در کودکستانهای ما، کودکان باید در سال دوم مانند بلبل انگلیسی صحبت کنند که میکنند. آنها دینمدارند و در عین حال زبان زندگی مدرن را یاد میگیرند. در بحث پوشش نیز یاد میدهیم که چطور میشود با تلفیق رنگها پوشش درستی ساخت و شیوه صحیح حجاب چیست. ما در مدسه اکتفای صرف به درس نداریم و فیلم دیدن و کتاب خواندن بسیار را ترویج میکنیم. جالب است بدانید درس موسیقی نیز در مدرسه ما اجباری است.

حکایت خوانندهای که محجبه شد

صدر در اینجا به معلم موسیقی موسسه خود اشاره کرده و میگوید: روزی که معلم موسیقی ما به مدرسه آمد یکی از خوانندگان مشهور لبنان بود. یکسال که تدریس کرد به من گفت که دیگر نمیتوانم روی سن بخوانم و در پایان سال دوم بودنش در مدرسه خودش در روز میلاد پیامبر اکرم(ص) گفت که تصمیم گرفته محجبه شود.

وی در ادامه با تاکید بر اینکه موسسات امام صدر در لبنان تنها مختص خانوادههای فقیر مسلمان لبنانی است گفت: الان در موسسه ما هم شیعیان حضور دارند هم اهل تسنن. مسیحیان نیز ابتدا بودند اما بعد از آغاز جنگ از ما جدا  شدند و دیگر باز نگشتند. کار به جایی رسیده که خانواده اغنیای لبنان از ما خواهش میکنند که فرزندشان در مدرسه ما تحصیل کند اما بیشتر از ۱۰ درصد فضای ما به آنها اختصاص داده نمیشود.

 

منبع:مهر

نظر شما
پربیننده ها