به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، گلزار شهدای بهشت زهرای تهران قطعهای از خاک کشور است که شریفترین مردان خدا را در خود جای داده. اینجا خانه امید پدران و مادران و همسران و فرزندان این مردان است. چه بسیار مادرانی که روزها را میشمارند تا پنجشنبه دیگری از راه برسد و خودشان را برسانند کنار فرزندانشان.
مادرهایی که ۳۰-۴۰ سال است هر هفته به دیدن فرزندانشان میروند و انگار نکن که بر سر قبری میآیند تا مویه کنند. وقتی مقابل حجلههای آلومینیومی میایستند تا شیشه آن را تمیز کنند آیینه تمام نمای زندگی مقابلشان قرار میگیرد. حجلههایی که برای فرزندان جوانشان درست کردند و هر کسی هماهنگ با حال دلش داخل آن را مزین کرده به عکسی از شهید و آیینه و شمعدانی و یا یادگاریهایی که از بچه شان باقی مانده.
بعضی از حجلهها انگشتر، تسبیح، عکس و قرآنی را در بر دارند که هنوز خون شهید متبرک بر آن سرخی خود را به چشم میکشد.
اینجا موزه درخشانترین عصر ایران است که آثارش به سادهترین شکلی نگه داری میشود. ویترینهای آلومینیومی که بالای سر هر مزار نصب شده و قفل سادهای محتویات آن را محافظت میکند. مسئول نگهداری از این آثار اغلب مادران و پدرانی هستند که سالها عمرشان را در کنار این ویترینها سپری کردند.
در میانه این مزارها که قدم میگذاری به نظر میآید همه حجلهها یکی و شبیه هم هستند، اما وقتی یکی یکی از مقابلشان میگذری بدون اینکه متوجه باشی حداقل چند ثانیه و حتی گاهی چند دقیقه میمانی و داخلش را نگاه میکنی. با خودت فکر میکنی همین یک عکس و قران و آیینه شمعدان کوچک پلاستیکی چه با امید چیده شده و چه با انگیزه تمیز و مرتب است.
هر مادری که به اینجا بیاید یک قفل حتما همراهش دارد. تاقسمتی از مزار پسر که البته در ذهن آنها خانه فرزندشان است را هر از گاهی دستی بکشد و مرتبش کند.
گاهی پیش میآید قفل ویترین گم میشود و خانواده مستاصل که حالا چطور در ویترین را باز کنند. به همت مسئول خانه شهید، آقا ناصر قفل ساز و یک جورهایی تاسیساتی مشکل را حل میکند. او به خاطر عهدی که با شهدا دارد در میانه قبرها میچرخد تا اگر قفلی گم شده بود یا حجلهای در نبود خانواده باز شده بود قفل جدید نصب کند.
این کار را در حالی انجام میدهد که نه دستمزدی بابت آن دریافت میکند و نه جزو دستور کار اداری است. اولین بار که او را دیدم یک کشوی کوچک پر از قفلهای رنگارنگ در دستش بود که روی هر کدام نام یک شهید نوشته شده بود.
آقا ناصر میگوید کار من ساختن قفل ویترینهایی است که به هر دلیلی گم شدند. قفلهای یدک را هم مرتب در کشوهای مختلف میگذاریم. مثلا روی کشویی که نوشته شده ۲۸ یعنی کلید قفل ویترینهای قطعه ۲۸ گلزار شهدای بهشت زهراست.
میپرسم هزینه ساخت کلیدها چقدر است؟ میخندد با روایت خاطرهای جوابم را میدهد. «برادر و خواهر یک شهید پس از سالها از خارج از کشور آمده بودند تا سر به مزار شهیدشان بزنند. از من خواستند قفلی تهیه کنم برای حجله. بعد از انجام کار برادر شهید اصرار میکرد که باید شماره کارتت را بدهی تا هزینه را واریز کنم. اما ما اینجا برای دلمان کار میکنیم نه جیبمان.»
منبع: فارس
انتهای پیام/ 900