دانش آموز شهیدی که وصیت کرد پیکرش را به کلاس درس ببرند

شهید مجید رساپور شهیدی از خیل شهدای دانش آموز قم است که وصیت کرده بود پس از شهادت، پیکرش را به کلاس درس و نزد همکلاسی‌ها و معلمانش ببرند.
کد خبر: ۳۸۵۱۸۱
تاریخ انتشار: ۰۲ اسفند ۱۳۹۸ - ۲۱:۳۸ - 21February 2020

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از قم، شهید «مجید رساپور» فرزند معصومعلی متولد ۲۶ آبان سال ۱۳۴۸ در قم بود. وی سال اول متوسطه در رشته علوم تجربی دبیرستان آیت الله کاشانی قم تحصیل می‌کرد. فرزند بزرگ خانواده و کمک حال پدر بود و مهربانی، وقار و متانت اخلاقی در وجودش موج می‌زد؛ به نماز بخصوص نماز اول وقت اهمیت زیادی می‌داد؛ علاقمند به درس و مطالعه و جزء دانش آموزان ممتاز بود و در جبهه هم که حضور داشت، کتاب هایش را نیز با خود برده بود تا از فرصت‌ها به خوبی استفاده نماید.

عشق به امام و رهبرش و علاقه شدید به حضور در جبهه‌های حق علیه باطل از همان دوران نوجوانی در وجودش شعله ور شده بود، اما چون سنّش اقتضا نمی‌کرد، به این دلیل که هنوز هیچ کاری بلد نیست، از رفتن او به جبهه امتناع می‌کردند؛ لذا برای یاد گرفتن کار و حرفه و توانمندتر سازی خویش به تهران رفت و نزد داماد خانواده مشغول کار شد تا اینکه زمینه پذیرش و اعزامش فراهم شد و پس از طی دوره آموزشی، چندین نوبت به همراه لشکر ۱۷ امام علی بن ابی طالب (ع) به جبهه اعزام شد.

شهید «مجید رساپور» آرپی جی زن گردان امام سجاد (ع) بود و برای آخرین بار در تاریخ ۲۹ بهمن ۶۴ به جبهه اعزام شد و نهایتا در تاریخ ۹ اسفند سال ۱۳۶۴ هنگامی که ۱۶ سال سن داشت، سه روز پس از نوشتن آخرین نامه اش، در عملیات والفجر هشت- منطقه فاو- بر اثر اصابت ترکش به کمر به آرزوی دیرینه اش شهادت در راه خدا رسید و پیکر مطهرش پس از تشییع باشکوه، در گلزار شهدای علی بن جعفر (ع)، قطعه ۸، ردیف ۱۶ به خاک سپرده شد.

این شهید عزیز هنگام شهادت به دوستش گفته بود مرا به خانه ببرید تا پدرومادرم حلالم کنند و به مدرسه ام ببرید تا معلمان و دوستانم نیز مرا حلال نمایند. خواهر شهید می‌گوید: هنگامی که پیکر مطهر شهید را به همان کلاسی که درس می‌خواند، بردند، تعدادی از همکلاسانش هم شهید شده بودند و جای آن‌ها روی میزهایشان گل گذاشته بودند.

دانش آموز شهیدی که وصیت کرد پیکرش را به کلاس درس ببرند

در وصیتنامه عرفانی شهید رساپور پرتو‌هایی از معرفت و عشق او به مسیری که انتخاب کرده بود، مشهود است؛ در بخش‌هایی از وصیتنامه چنین آمده است:

«با سلام و درود بیکران بر یگانه رهبرمان خمینى بت‌شکن که همچون ابراهیم خلیل، فداییانى در راه اسلام و مکتب، چون اسماعیل پرورش مى‌دهد و آن‌ها براى دفاع از حریم مقدس اسلام عاشقانه به مسلخ عشق مى‌شتابند.

خدایا مى‌دانم که مهر شهادت بر پیشانى هر بنده‌اى از تو خورده نمى‌شود، اما این بنده حقیر این سعادت را از تو خواهانم. خدایا تو مى‌دانى که ما شهادت را براى خود سعادت عظیم مى‌دانیم و مى‌خواهم به نداى «هل من ناصر ینصرنى» حسین زمان خمینى کبیر لبیک گفته باشم بنابراین در این راه مقدس یاریم بفرما.

مادر گرامی ام که عمرى را براى من زحمت کشیده‌اى مرا تا این مرحله از زندگى رسانده‌اى می‌دانم که حق فرزندى را براى تو ادا نکرده‌ام لیکن از تو یک خواسته دیگر را دارم که از من راضى شوى و در صورت شهادت این فوز عظیم براى من همچون زینب عمل کنى.

پدر جان تو که مخارج زندگى مرا به هر نحوى فراهم کردى و دستهایت حکایت از رنج و مشقت دارد از شما هم مى‌خواهم که فقط طلب آمرزش براى من نمایى که در صورت شهادت امانتى را که از خدا نزد شما بوده به او باز گرداندى زیرا «انا لله و انا الیه راجعون»؛ و دیگر اینکه از معلمان عزیز و گرامی ام خیلى سپاسگزارم که درس دین‌دارى و عمل را به من آموختند تا در راه اسلام قدم بردارم و خدمتى به اسلام بکنم.

به خواهرانم سفارش مى‌کنم که حجاب خود را حفظ کنند که زیبایى زن به حجاب اوست و به برادران و دوستانم سفارش مى‌کنم که راه من را ادامه بدهند و همیشه در خط امام باشند و امام امت این پیر جماران را یارى کنند تا اسلام را در جهان صادر کنیم؛ و خواهش دیگرى که از شما دارم این است که به دوستان و آشنایان اطلاع دهید که اگر از نظر مادى و معنوى از من چیزى طلب دارند یا حلالم کنند یا به آن‌ها طلبشان را بدهید.

اگر من شهید شدم به سر مزار من ننویسید جوان ناکام بلکه من به کام خود که همان شهادت در راه خدا است رسیده‌ام و این راه بهترین راه است که انتخاب کرده‌ام. امیدوارم که به این آرزویم برسم که خدا در قرآن مى‌فرماید: «ولا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» گمان مى‌برید کسانى که در راه خدا کشته شده‌اند مرده‌اند نه بلکه آنان زنده‌اند و نزد خداى خویش روزى مى‌برند.
این شعار یادتان نرود: خدایا خدایا تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار»

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها