به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاعپرس، ایام عید فرصتی است برای مطالعه و تفکر در خصوص زندگی شهدا، انتشارات «جنات فکه» از جمله ناشرانی است که آثار متعدد و قابل تاملی را در حوزه دفاع مقدس منتشر کرده است. تعدادی از این آثار که در سال 1398 منتشر شده در ادامه برای مطالعه معرفی میشوند:
«من سعیدم»؛ روایت زندگی شهید مدافع حرم «سعید علیزاده»
این اثر خاطرات زندگی شهید مدافع حرم «سعید علیزاده» است که به روایت خانواده، همکاران، دوستان و همرزمان او در چهار فصل به رشته تحریر درآمده. وی دوازدهم بهمن 1394 در حین عملیات آزادسازی دو شهر شیعه نشین نبل و الزهرا به شهادت رسیده است.
در فصل اول از زبان مادر و دیگر اعضای خانواده خاطرات دوران کودکی و نوجوانی و شهادت این شهید بزرگوار بیان شده و خواننده با ویژگی های شخصیتی او آشنا میشود. در فصل های دوم و سوم با مرور خاطرات دوستان و همکاران زوایای بیشتری از زندگی اجتماعی شهید بیان میشود. در فصل پایانی همرزمان شهید به ویژه شهید «نوید صفری» با ذکر جزئیات به نحوه شهادت این شهید بزرگوار میپردازند. در فصل های پایانی کتاب نیز وصیت نامه، اسناد و تصاویری از کودکی تا شهادت سعید علیزاده ثبت شده است.
«من سعیدم» به قلم «زینب السادات سید احمدی» در 217 صفحه و توسط انتشارات جنات فکه منتشر شده است.
«چشمان خاکی»؛ خاطرات جانباز علیرضا قلی پور
این کتاب خاطرات «دکتر علیرضا قلی پور» جانباز 70 درصد نابیناست که به روایت اول شخص در سه فصل تنظیم و منتشر شده است. او در فصل اول ضمن یادی از خاطرات دوران کودکی به وقایع انقلاب و آغاز جنگ و همچنین جانباز شدن برادرش می پردازد در فصل دوم ماجرای کسب رضایت پدر و مادر برای رفتن به جبهه مجروحیت و جانبازی اعزام دوباره به جبهه با دو چشم نابینا به عنوان بسیمچی لشکر 27 محمد رسول الله و شرح عملیات هایی که در آن حضور داشته را می خوانیم.
فصل سوم نیز به روزهای بعد از جنگ اختصاص دارد و در آن قلیپور از تصمیمش برای ورود به دانشگاه و ادامه تحصیل تا مقطع دکترا میگوید. ماجرای ازدواج او از بخشهای خواندنی این کتاب است. صفحات پایانی هم شامل تصاویری از نوجوانی، حضور در منطقه عملیاتی خط فکه، حضور در پادگان دوکوهه بعد از جانبازی است.
«چشمان خاکی» به قلم «زینب سادات سید احمدی» در 112 صفحه توسط انتشارات جنات فکه منتشر شده است.
«صلابت چشمان جابر»؛ برگرفته از زندگی شهید مدافع حرم «محسن حججی»
بارها حماسه شهادت «محسن حججی» جوان رشید نجف آبادی را خوانده و شنیدهایم. اما این اثر که با نثری روان و شیوا صحبتهای خانواده و همرزمان و فرماندهان او را روایت می کند همچنان جذاب و خواندنی است.
در بخشی از کتاب به روایت همسر شهید می خوانیم:
«دوره آموزشیاش که تمام شد و برگشت، اولین عید زندگی مشترک ما بود. همان عیدی که علیرضا نوری در سوریه شهید شد. با محسن رفتیم تشییعاش. از دیدن آن عظمت و عزت، تابوتی که پیچیده در پرچم سه رنگ روی دستها تاب میخورد، آن همه جمعیتی که آمده بودند بدرقه علیرضا در شگفت بودم، محسن را نگاه می کردم انگار به احساسم تلنگر میزد. فکرش هم عذابآور بود. مطمئن بودم اگر محسن را یک روز اینجوری بیاورند، طاقت نمی آورم. حتماً دق می کنم. حتی به محسن گفتم:
وای محسن اگر تو یه روز شهید بشی و این جور پیکرت رو بیارن من از دوری تو دق می کنم نمی تونم تحمل کنم.
گفت: میتونی خانومم. حالا ببین اصلا پیکری میاد.»
«صلابت چشمان جابر» به قلم زینب احمدی و زهرا عابدی در ۱۳۶ صفحه توسط انتشارات جنات فکه منتشر شده است.
انتهای پیام/ 161