به گزارش خبرنگار دفاعپرس از قم، شهید والامقام «مهدی شیخی» متولد ۲۵ بهمن سال ۱۳۴۶ در تهران بود؛ وی در کودکی والدینش را از دست داد و به همراه خانواده خواهرش به قم منتقل شد و در منزلی واقع در خیابان شهید رییس کرمی (۲۰ متری زاد) سکنی گزید. مهدی عضو پایگاه بسیج شهید بهشتی مسجد رسول اکرم (ص) و عضو انجمن اسلامی هنرستان فنی قدس قم بود.
وی مانوس با نقاشی و مطالعه کتب تاریخی و نیز اهل دستگیری از نیازمندان بود و به ورزش کاراته نیز تا دریافت کمربند قهوهای در این رشته اهتمام میورزید. مهدی یک بار در سال ۶۳ به منطقه پل شکسته در اطراف سردشت و بار دیگر در سال ۶۵ به مناطق جنوب اعزام شد و به عنوان کمک آرپی جی زن گروهان شهید صادقی از گردان حضرت معصومه (س) لشکر ۱۷ امام علی بن ابی طالب (ع) در برابر هجوم دشمنان بعثی به دفاع از خاک و ارزشهای میهن اسلامی پرداخت.
مهدی سرانجام در ۲۶ دیماه سال ۶۵ در عملیات کربلای پنج-منطقه شلمچه- بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و بنا بر وصیتش، در جوار مزار والدین خود در بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.
از این شهید بزرگوار دو وصیتنامه به جای مانده است. در وصیتنامه اول که در هشتم خرداد سال ۶۳ نوشته، چنین آمده است:
«در ابتدا از کلیه یازماندگان دوستان و آشنایان تقاضامندم که از شهادت من ناراحت نباشند و همیشه به این نکته توجه داشته باشند که شهادت هدیهای است از طرف خداوند به بندگان خاص خودش که نصیب همه کسی نمیشود و خاشا به حال آن کسی که در راه خدا و دفاع از دین و آب و خاک و وطن اسلامی شهید میشود و این سعادتی است که نصیب همه کس نمیشود.
از کلیه کسانی که مرا میشناسند تقاضامندم اگر تا به امروز به هر نحوی با انقلاب دشمنی و یا خصومتی داشته اند و یا نسیت به کلیه مسائل و جریانات بی تفاوت بوده اند بیندیشند و فقط جنبههای مادی را در نظر نگیرند و بی خود و بی جهت از کمبودها و نارساییها گله و شکاایت نداشته باشند، زیرا که هم اجر این دنیا و هم پاداش آخرت را از دست میدهند.
و مطلبی دارم با دوستان و آشنایان؛ به دوستان مدرسهای ام این سفارش را دارم که تا میتوانند درسشان را بخوانند و اگر واقعا میخواهند فردای ایران را سربلند و پرعظمت ببینند مهمترین حرقه و شغلشان را که همان درس خواندن است، سرسری نگیرند و این قبیل حرفها را که ایرانی نمیتواند و ایرانی عقلش به عقل خارجی نمیرسد، پشت گوش بیندازند. بچههای ایران در این چند سال ثابت کردند که از نظر عقل و شعور چیزی را از بچههای دیگر دنیا کم ندارند و بخصوص بچههای هنرستان اگر واقعا بخواهند با تلاش و کوشش کمیابترین قطعات را تولید کنند و کشور را از محاصره اقتصادی نجات دهند.
و سخنی دیگر دارم با ورزشکاران دوست و هم باشگاهیم که در این ورزش کاراته تا میتوانند خود را بسازند و تقویت کنند از نظر روحی و جسمی تا اگر روزی پای ورزشکاران ایرانی به میادین ورزشی جهانی رسید بتوانند خود را از این طریق در جهان مطرح سازند و به افکار عمومی جهان بفهمانند که ایران چه از نظر جسمی و چه از نظر روحی و عقیدتی فرزندانی برومند دارد و من خیلی خوشحال میشوم که اگر روزی ببینم از بچههای باشگاه کسی در سطح جهانی مطرح است و میتواند نام ایران را در عرصههای قهرمانی زنده کند؛ مطلبی هم دارم خدمت رفقای محل که این مساجد را خالی نگذارند و به گفته امام عزیز عمل کنید.
از اموال اینجانب دیگر چیزى نمیماند به جز مقدارى کتاب و مجلات و وسائل ورزشى که آنها را هم وصیت کرده ام به چه کسانى بدهند در خاتمه از کلیه کسانى که بنحوى از آنها حقى ضایع کرده ام یا نارضایتى از من دارند طلب عفو و بخشش مینمایم. خدایا خدایا تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار»
شهید شیخی در پایان این وصیتنامه تاکید میکند که منزل و اموالی که از پدرش به ارث رسیده با رعایت حرمت و آبروی شخص، به یکی از نیازمندان داده شود.
شهید مهدی شیخی در وصیتنامه دوم خود که در تاریخ ۲۸ آذر سال ۶۵ یعنی حدود سه هفته قبل از شهادتش، به نگارش در آورده، چنین نوشته است:
«بسم الله الرحمن الرحیم؛ ان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله لخاصة اولیاءه- جهاد دری است از درهای بهشت که خداوند برای بندگان خاص خویش میگشاید.
خدا را شکر میگویم که در رحمتش را بروی من گشود و مرا هم در جمع پیروانش قرار داد از اینکه توانستم در این راه قدم بگذارم بسیار خوشحالم و خداوند منان را شکر میگذارم. کاروان بشریت همچنان راه دور و دراز خویش را میپیماید، راهی که از اعماق تاریخ تا اقصی نقاط آن کشیده شده است و چه حکایتهایی که در بر دارد.
واقعا اگر بخواهیم در زندگی پند و عبرت بیاموزیم باید سراغ همین تاریخ برویم باید در آن جستجو کنیم و از رویدادهای تلخ و شیرین آن مطلع شویم و اگر خوب جستجو کنیم در این میان به عنوان بارزترین نمونه و بزرگترین واقعه به نهصت عظیم عاشورا بر میخوریم، همان عاشورایی که در آن حسین (ع) و فرزندان و یارانش را کشتند و و اهل و عیال و خاندانش را به اسیری بردند و این بزرگترین اسوه ما شیعیان است.
این خون حسین (ع) است که از ۱۴۰۰ سال پیش تاکنون هماره میجوشد و در رگهای شیعیانش جریان دارد و این خون حسین (ع) است که امروزه ملتی را در تمامی دنیا نمونه و الگو پرورانده؛ آری اگر حسین (ع) نبود ملت ایران چطور میتوانست حکومت نظام ۲۵۰۰ ساله پادشاهی را، چون تندبادی عظیم در هم پیچد؟ اگر خون حسین (ع) نبود ملت ایران چطور میتوانست در برابر آمریکا و شوروی و تمامی دشمنان داخلی و خارجی بایستد و بر دسیسههای آنان فائق آید؟ و اگر حسین (ع) نبود ملت ایران چگونه میتوانست سردار قادسیه را اینچنین خوار و ذلیل کند و به روز تباه افکند؟
آری ما افتخار میکنیم که حسین (ع) داریم، خون حسین (ع) از کودکی دررگهای ما به جریان در آمده از وقتی کودکی خردسال بودیم چه در گرمای تابستان و چه در سرمای سخت و طاقت فرسای زمستان در کوچه و خیابان ریختیم و به مساجد و تکایا رفتیم و به عشق او و با یاد مظلومیت او اشک ریختیم و بر سر زدیم و امروزای حسین (ع) تو خود شاهدی که فرزندان اسلام برای احیای دین جد بزرگوارت رسول خدا و با الهام از تو و یارانت اینچنین در برابر ظلم ایستاده اند! اینها همان کودکان خردسالند که سالهای قبل به عشق تو عزاداری میکردند! اینها همان کودکانی هستند که مردم آنها را برای نشان دادن مظلومیت علی اصغرت در ظهر عاشورا بر سر دست میگرفتند و اکنون این کودکان مبدل به شیرمردانی شده اند که دنیا را به هراس انداخته اند مردانی که نه از تانک دشمن میترسند و نه از هواپیما و ناوگان مدرن و پیشرفته اش و نه از سلاح شیمایی اش و انگار که تمامی اینها را به بازی گرفته اند.
و شماای ملت شهیدپرور ایران بدانید که پیروزید و بدانید که به گفته اماممان، صدام و حامیانش رفتنی هستند؛ مردم امام را از یاد نبرید، جبههها را از یاد نبرید، فقرا و بیچارگان را از یاد نبرید، تو را به خدا سعی کنید که به دستورات اسلام و قرآن عمل کنید. سعی کنید دنباله رو راه شهیدانتان باشید، سعی کنید طوری رفتار کنید که فردای قیامت در پیشگاه پیامبر و ائمه معصومین و در محکمه عدل الهی روسفید باشید.
سعی کنید به بازدید خانوادههای شهدا بروید و نگذارید که غم عزیز از دست رفته شان آنها را آزار دهد، شهدایی که در دشتهای گرم خوزستان و در کوههای سرد و سر به فلک کشیده کردستان و در اقصی نقاط میهن اسلامی مان مظلومانه جان سپردند و خویش را فدا کردند تا راه را برای بازماندگان هموار کنند و همین شهدا خیلی بر گردن ما حق دارند پس سعی کنید که حتی اندکی هم که شده زحماتشان را جبران کنید.
و در خاتمه از تمامی دوستان و آشنایان به خاطر زحماتشان تشکر و قدردانی میکنم دوستانی که مانند پدرومادر من بودند، دوستانی که در هنگام سختیها و رنجها غمخوار من بودند و دوستانی که، چون برادر برایم بودند، از تمامی آنها تشکر میکنم از آنهایی که شب و روز به فکرشان هستم و خواهم بود، عدهای از آنها شهید شده اند و در جوار حق تعالی به سر میبرند و عدهای هم مانده اند و در این دنیا زندگی میکنند، از تمامی تان میخواهم که واقعا و از ته قلب مرا ببخشید و حلال کنید که من خیلی چیزها از شما دارم و اگر احیانا خطایی از من دیده اید و خاطرتان را رنجانده ام مرا ببخشید و با اینکارتان خوشنودم سازید.
در پایان چند وصیت دارم که امیدوارم به آنها عمل کنید... سعی کنید که برای برگزاری مراسم یادبود این چند نکته را حتما فراموش نکنید اینکه مراسم ساده باشد و سعی کنید صدای بلندگوی مسجد یا محل ختم باعث مزاحمت مردم نشود و اگر ترتیبی داده شود که مقداری از مخارج صرف خانودههای بی بضاعت شود بهتر است..»
انتهای پیام/