سردار مقاومت/

ابعاد حقوقی ترور سردار سلیمانی/ آمریکا نگران تضعیف تروریسم در منطقه است

تقسیم تروریسم به خوب و بد، بارزترین نشانه این اصل است که آمریکا هرگاه منافعش ایجاب کند، نه‌تنها از تروریسم حمایت می‌کند بلکه خود به اقدام تروریستی دست می‌زند.
کد خبر: ۳۸۷۳۴۰
تاریخ انتشار: ۰۳ فروردين ۱۳۹۹ - ۰۳:۰۷ - 22March 2020

ابعاد حقوقی ترور سردار سلیمانی/ آمریکا نگران تضعیف تروریسم در منطقه استگروه بین‌الملل دفاع‌پرس: به‌رغم آن که یکی از مهمترین سرفصل‌های تاریخ سیاست خارجی آمریکا در دهه‌های اخیر همواره تاکید بر مبارزه با تروریسم بوده، نظام بین‌الملل به گونه‌ای کاملا محسوس شاهد رویکرد دوگانه دولتمردان آمریکا در این خصوص است.

تقسیم تروریسم به خوب و بد، بارزترین نشانه این اصل است که آمریکا هرگاه منافعش ایجاب کند، نه‌تنها از تروریسم حمایت می‌کند بلکه خود به اقدام تروریستی دست می‌زند.

بر اساس این گزارش به نقل از پیام انقلاب، این نوشتار بر آن است که برخی از ابعاد حقوقی نقض قوانین بین‌المللی و نیز هدف اصلی به جان خریدن این نقض بین‌المللی، یعنی چراییِ سیاسی ترور سردار قاسم سلیمانی را به‌‌عنوان تازه‌ترین رویکرد رئیس‌جمهور آمریکا در ارتکاب اقدام تروریستی را روشن کند.

ابعاد حقوقی ترور سردار سلیمانی

ابعاد حقوقی اقدام ترامپ در ترور حاج قاسم سلیمانی را می‌توان لایحه آشکار اقدام دولت آمریکا در توسل به ترور و تروریسم و نادیده گرفتن قوانین بین‌المللی نامید مهم‍ترین وجوه این نقض عبارتند از:

1- عدم التزام به قوانین آمره: آمریکا هیچگاه تعهد و التزامی به قوانین بین‌المللی نداشته است؛ اصولاً قوانین بین‌المللی همیشه بازیچه دست آمریکا بوده و ترور سردار سلیمانی بار دیگر نقض آشکار و بی چون و چرای قوانین آمره بین‌المللی از سوی آمریکا را اثبات کرد، چراکه ایران نه‌تنها با آمریکا در حال مخاصمه فعال نبوده بلکه چنین هدفی هم نداشته بنابراین ترور سردار سلیمانی قتلی هدفمند بوده که از مصادیق بارز تروریسم به شمار می‌رود و مغایر با حقوق بین‌الملل و حقوق بشر است.

در همین زمینه به‌عنوان مثال «زیگمار گابریل» وزیر امور خارجه سابق آلمان ضمن آنکه سردار سلیمانی را یک متحد پنهان در مبارزه با داعش نامید حمله پهپادی به کاروان او را نقض صریح قوانین بین‌المللی خواند.

2- نقض حاکمیت ملی عراق: لازمه صحت حمله نظامی و توسل تهدید به زور وجود مصوبه شورای امنیت است، در حالیکه اقدام آمریکا با دستور مستقیم رئیس‌جمهور آن بدون داشتن مصوبه این شورا یا حتی طرح آن و نیز بدون داشتن تایید کنگره آمریکا صورت پذیرفت.

به این ترتیب عملیات آمریکا در خاک عراق تجاوز به تمامیت ارضی این کشور محسوب می‌شود و مطابق مواد 1 و 2 طرح مسئولیت بین‌المللی این دولت در سال 2001، از این بابت مسئول فعل متخلفانه بین‌المللی است.

3- اعلام جنگ به جمهوری اسلامی ایران: مقامات کاخ سفید در طول تاریخ هرگاه موقعیت خود و کشورشان را متزلزل دیده‌اند، یکی از راهکارهایشان توسل به ایجاد بحران خارجی بوده است.

کاهش محبوبیت، نارضایتی از سیاست خارجی، بی‌ثباتی کابینه و مهمتر از همه طرح استیضاح ترامپ که دولت او را در لبه تیغ قرار داد، باعث شد تیم سیاست‌گذاری او که ترکیبی از نظامیان افراطی است وی را به سمت و سوی استفاده از این راهبرد بکشاند و هیچ گزینه‌ای بهتر از جمهوری اسلامی نمی‌توانست تامین‌کننده این هدف باشد، زیرا ایران از یکسو همواره منادی صلح، ثبات و آرامش در منطقه بوده و طرح گفت‌وگوهای فراگیر منطقه‌ای را مطرح کرده که زمینه خروج آمریکا و رهبری ایران در منطقه را فراهم می‌کند و از سوی دیگر سردار سلیمانی به‌عنوان رکن تامین ثبات و امنیت و مجری طرح‌های برون مرزی جمهوری اسلامی در ایجاد آرامش منطقه بدون دخالت و حضور آمریکا، گروه‌های دست پرورده این کشور را به نابودی کشانده بود.

بنابراین ترور سپهبد سلیمانی که عضو نیروهای مسلح جمهوری اسلامی و از ارکان دولت ایران محسوب می‌شد و به دعوت دولت عراق مهمان این کشور بود، ضمن نقض اصول مصونیت دولت‌ها و ارکان آن حمله به حاکمیت ایران محسوب می‌شود.

چراییِ سیاسی ترور سردار سلیمانی

با وجود شعار مبارزه با تروریسم و صرفنظر از جمهوری‌خواه یا دموکرات بودن دولت آمریکا، حمایت از تروریسم همواره در صحنه عملی یکی از راهکارهای پیشبرد اهداف سیاست خارجی این کشور بوده است، لذا به شهادت رساندن ژنرالِ صلح یعنی سردار سلیمانی که محمل تامین منافع آمریکا یعنی تروریسم منطقه‌ای را از بین برد، حاکی از لایه‌های سیاسی اهداف آمریکا در این اقدام تروریستی است که برخی از مهمترین آنها عبارتند از:

1- نگرانی آمریکا از تضعیف تروریسم: مسیر ناامنی، جنگ و خونریزی به‌عنوان مسیر تامین‌کننده منافع و حضور آمریکا در منطقه از دامن تروریسم برآمده و به همین علت تضعیف و نابودی گروه‌های تروریستی به معنای پایان اختلاف‌افکنی آمریکا در منطقه بود.

نابودی داعش به‌وسیله سردار سلیمانی به‌عنوان نمود بیرونی تروریسم در خاورمیانه، آنچه را که کیسینجر «اصل مشروع‌کننده نظم حاکم» در چارچوب مبارزه ظاهری با تروریسم می‌دانست و فرآیندی را که اندیشمندان «جنگل آمریکایی» می‌نامد بی معنا می‌ساخت؛ به همین علت به شهادت رساندن حاج قاسم سلیمانی به واقع کشتن صلح و تقویت تروریست با هدف بازگشت پارادایم امنیت آمریکایی در منطقه بوده است.

2- جلوگیری از افول آمریکا: آمریکا جنگ دوم جهانی به بعد خود را قدرت بلامنازع و پلیس جهان تصور می‌کرد اما طی یک دهه اخیر از غروب خورشید آمریکا در عرصه جهانی بسیار سخن رفته است و به همین سبب این کشور تلاش کرد با ساختن یک دگر هویتی جدید یعنی تروریسم و همزمان ایفای نقش رهبری مبارزه با آن زعامت خود را مجدداً تقویت کند.

ترور سردار سلیمانی برای ترامپ مترادف با به تعویق انداختن سقوط هیمنه آمریکا و حفظ تروریسم از نابودی برای تثبیت هژمونی این کشور در مبارزه ظاهری با آن به‌عنوان یک دگر هویتی بود اما آمریکا با این اقدام نه‌تنها به هدف خود نرسید بلکه به‌طور واضح آن را به آغازی برای پایان حضور خود در منطقه تبدیل کرد.

3- به حاشیه راندن هویت صلح‌طلبانه ایران: از همان لحظه پیروزی انقلاب اسلامی و بویژه در عصر جدید آمریکایی بسیاری از نظریه‌پردازان معتقدند جمهوری اسلامی با توجه به ظرفیت‌های هویتی، تمدنی و هنجاری، کنشگری است که قابلیت تقابل و کمرنگ کردن هژمونی آمریکا را دارد.

در این چارچوب ترامپ با امنیتی کردن هویت ایران به‌عنوان «دگری» که با ارزش‌ها و تمدن آمریکا همسو نیست، کشور ما را خطری جدی علیه تمدن غرب معرفی می‌کند که به هر قیمتی باید جلوی آن گرفته شود اما وقتی کنش‌های غیر عقلانی ترامپ که در صدد به حاشیه راندن صلح‌طلبی و برجسته‌سازی هویت جنگ‌طلبانه ایران در نظر سایر بازیگران و ترسیم آن به‌عنوان دولتی ساختار شکن بود نتیجه نداد، احساس کرد که با ترور سردار سلیمانی به‌عنوان قهرمان ملی ایران و منطقه و نیز گران قیمت‌ترین گزینه که ایران را به واکنش وادار می‌کند، می‌تواند به هدف خود دست یابد اما این هدف بر پایه قوانین بین‌المللی یعنی حق دفاع مشروع ایران نه‌تنها ترامپ را در موضع تهاجمی قرار نداد، بلکه جنگ‌طلبی آمریکا را بیش از گذشته پیش‌روی افکار عمومی جهان قرار داد.

4- تقویت جنگ منفعت‌طلبانه: هیلاری کلینتون، ترامپ را ناسازگار خطرناک توصیف کرده است؛ این دست جملات که تعداد آن‌ها کم نیست، بدان معناست که ترامپ را باید یک پدیده در ساختار سیاسی آمریکا نامید؛ پدیده‌ای که با سوء‌شناختی بسیار شدیدتر از دوره‌های قبل از خود بر پایه صلح منفعت‌طلبانه تلاش دارد تا جنگ را در غرب آسیا به‌عنوان تنها راه ادامه حضور آمریکا در این منطقه تثبیت کند.

در واقع تخریب پیش شرط لازم ترامپ برای بازسازی آمریکا، به‌عنوان یک ویژگی بارز گفتمان او بود و یکی از اشکال این تخریب، ایجاد تقابل و جنگ است؛ در این میان غیرسازی خصمانه و شدید ترامپ از ایران و مهمتر از آن پیروزی‌های استراتژیک ایران در محیط منطقه‌ای طی چند سال اخیر را نباید از نظر دور داشت.

زمانیکه سناریوی «تعامل در عین تقابل»که متوجه محدودسازی قدرت ساختاری جمهوری اسلامی بود، به نتیجه نرسید، ترامپ به‌سوی الگوی تقابلی صددرصد متمایل شد، این الگو با ترور سردار سلیمانی کلید خورد اما اشتباه راهبردی ترامپ، متحد شدن مردم منطقه و جهان در محکوم کردن اقدام او و نیز تاکید ایران بر حق دفاع مشروع از خود بود که باعث شد نتیجه این تقابل تنها زیان آمریکا باشد.

ترور سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، رکن اصلی تامین‌کننده امنیت غرب آسیا و اسطوره مبارزه استراتژیک با گروه‌های تروریستی دست‌پرورده آمریکا، مصداق نقض صریح قوانین بین‌المللی و مفاد منشور سازمان ملل از جمله نقض حاکمیت ملی عراق، نقض مصونیت مقامات ایران و تعرض به جمهوری اسلامی قلمداد می‌شود.

عدم التزام ترامپ به قوانین بین‌المللی نشان می‌دهد، اهداف بسیار مهمتری باعث شده تیم سیاست‌گذاری او حاضر به ریسک انجام این خطای راهبردی شود؛ اهدافی که آن‌ها را باید لایه‌های سیاسی ترور سردار سلیمانی نامید.

فصل مشترک همه این اهداف تلاش آمریکا برای بازگشت و تقویت تروریسم و نیز احیای مجدد پارادایم امنیت آمریکایی در منطقه یعنی ایجاد ناامنی است؛ پارادایمی که حضور ژنرال صلح، آن را با چالش جدی مواجه کرده بود.

انتهای پیام/ 421

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار