به گزارش خبرنگار دفاعپرس از سمنان، دوران پر رمز و راز دفاع مقدس هر روزش برگی از دفتر هزار برگ خاطرات رزمندگان است خاطراتی که حتی تصور برخی از آنها حیرت انگیز است و این گزارش بخشی از خاطرات جانباز «ابوالفضل حسنبیکی» درباره نقش جهادگران استان سمنان در خصوص پاکسازی جادۀ مهاباد بوکان است که با هم مرور می کنیم.
وقتی یکی دو ماه در منطقه بودیم، پیشنهاد دادیم اطراف مقرها خاکریز بزنیم و یک پایگاه را تبدیل به چهار، پنج پایگاه کنیم. بعد از گذشت هفت ماه سپاه اجازه داد که این طرح را در جادۀ مهاباد- بوکان عملی کنیم.
یک روز همراه شهید کاوه و شهید بروجردی رفتیم مهاباد و در محور مهاباد به سردشت اقدام به فعالیت کردیم چرا که طراحی یک عملیات که در پی آن می بایست ارتفاعات مشرف به مهاباد آزاد می شد، صورت میگرفت.
به دنبال چاره بودیم پس به همراه این دو عزیز به تحلیل و بررسی مشکل پرداختیم و سعی داشتیم تا برای آنها راه حل مفید و واقعی پیدا کنیم. بنده همانجا گفتم یکی از مشکلات اصلی شما عبور از این رودخانه های کوچک و بزرگ است، برای رفع این مشکل باید پل هایی بزرگ با دهنه پانزده متر یا پل هایی کوچک بادهنه دو، سه متر احداث کنیم. نکته دیگر عبور تدارکات به صورت پیاده و با قاطر است که مشکلات زیادی دارد و ما باید جاده سازی را شروع کنیم.
به زعم من مسیرهای سخت و صعب العبور کوهستانی بسیار زمان بر و فرسایشی است و حرکت کند و از دست دادن زمان اصلا به نفع ما نیست.
من سرمای سخت و طاقت فرسای کردستان را تجربه کرده بودم جایی که دستها بی حس می شد و پاها توان راه رفتن نداشتند. دائم سوز سردی از ارتفاعات به سمت دامنه می وزید و سردی و نفوذ برودت را در بدن رزمندگان و جهادگران دو چندان می کرد.
غالبا برف های چند متری می بارید و عبور و مرور به سختی انجام می گرفت. شدت سرما گاهی به حدی می رسید که ماشین آلات سنگین و برفروب و بولدوزرها هم از کار می افتادند. نکته آخر این بود که از آن دو فرمانده شهید بزرگوار پرسیدم چرا در یک ارتفاع 180 نفر مستقر شوند؟ و در توضیح مطلب ادامه دادم تجربه ما در جنوب نشان داد که روی ارتفاع به وسیلۀ بولدوزر خاکریز بزنیم و جلوی خاکریز را مین گذاری کنیم و سیم خاردار بکشیم تا ضدانقلاب امکان عبور نداشته باشد و روی این خاکریزها در چند نقطه که خط الراس نواحی هم هست سنگرهایی بسازیم که به وسیله دشمن به راحتی خراب نشود.
در مقرها بجای اینکه از چادر استفاده شود که به راحتی توسط دشمن قابل انهدام است ما باید سنگرهایی که در جنوب طراحی کردیم را بسازیم. شکل این سنگرها به صورت مثلثی، نیم دایره و پنج ضلعی و آهنی بوده و روی آن هر مقدار که لازم باشد خاک میریزیم. تجربه در جنوب نشان داده بود که در بعضی مناطق حتی بمباران هوایی هم نمیتوانست این سنگرها را منهدم کند به این دلیل که پنج متر روی این سنگرها خاک میریختیم و روی خاک باز سنگ می چیدیم . بدین ترتیب خمپاره همان بالا منفجر می شد و آسیبی به داخل سنگر وارد نمی آمد.
سنگرهای تجهیزات جنگی هم باز قبلاً در جنوب به گونه ای طراحی شده بود که خمپاره به نیروها و وسایل اصابت نکند. برای استفاده از آب هم تانکر میگذاریم تا رزمندگان مجبور به رفت و آمد نباشند و روی آن را خاک میریزیم و از آن یک لولهای برای برداشت آب بیرون میگذاریم. با این طراحی ها هر نوع تردد و رفت و آمد نیروها به محل نماز و سنگر و دستشویی در امنیت قرار می گیرد.
با این مقدمات کار اولین پاکسازی و ساخت خاکریز بسیار موفق و موثر بود که مورد تایید شهید کاوه و شهید بروجردی قرار گرفت.
بعد از اجرای این کارها در منطقه یک طراحی جدید توسط شهید بروجردی انجام شد که طی آن ما باید در سه محور پاکسازی انجام میدادیم و شهر مهاباد باید از تیررس ضدانقلاب نجات پیدا می کرد.
برای شروع پاکسازی گردان مهندسی جهاد دامغان را به واسطه آموختهها و تجربیات ارزشمندی که از جبهههای جنوب کسب کرده بود، در قالب گردان ضربت قرارگاه در کنار گردان مهندسی جهاد شاهرود قرار دادیم تا اولین عملیات ویژه را روی ارتفاعات شرقی مجاور شهر مهاباد، جایی که یکی از پایگاههای اصلی و محل استقرار عناصر ضدانقلاب در منطقه بود را انجام بدهند.
با شروع عملیات، برخلاف گذشته نیروهای رزمنده یک مجموعه نیروهای جهادی جان بر کف را در کنار خود دیدند که دوشادوش آنان و حتی در مواردی جلوتر، در مواجهه با دشمن مسلح حضور داشتند و با احداث جاده، خاکریز و سنگر ضمن محافظت از آنان، راه را برای پیروزی سریع رزمندگان مهیا مینمودند.
صدای بلند بولدوزرها، لودرها و کمپرسیها در کنار صدای رگبار کلاشینکف و تیربارهای کالیبر 50 رزمندگان، لرزه به تن ضد انقلاب میانداخت و از طرف دیگر دل رزمندگان را شاد میکرد. هر زمان رزمندگان برمیگشتند پشتسرشان بولدوزر دی8 جهاد را میدیدند که در حال جادهسازی است، لودر در حال ساخت سنگر است، کمپرسیهای حامل تانکر آب و سوخت، ماشین تویوتا لندکروز مملو از مواد خوراکی و سایر امکانات رزمندگان در حال پیشروی هستند، ماشین تبلیغات نیز مشغول پخش مضامین پرشور و مارش جنگی میباشد.
هر ارتفاعی که رزمندگان فتح میکردند، بولدوزر جهاد برای عبور تویوتاهای مجهز به مسلسلهای کالیبر50، جاده احداث میکرد و گریدر هم مسیرها حرکت را تیغ میزد.
رانندگان لودر و بولدوزر علاوه بر آموزشهای تخصصی، تجربیات زیادی در جنوب کسب کرده بودند که از چه جاهایی میتوان جاده زد که کمترین پیچ و خم را داشته باشد، شیب جاده چقدر باشد که تویوتا لندکروز بتواند به راحتی عبور کند و جاده از چه محلی عبور کند تا طول جاده کمتر و در دید رزمندگان قرار داشته باشد تا ضدانقلاب نتواند جاده را مینگذاری کند. لذا جاده باید زود ساخته میشد تا سریعاً راه برای آمدن تویوتاهای حامل نیروهای تازهنفس و پشتیبانی و آمبولانسها و امدادگران باز شود.
این بود که ضدانقلاب تاب مقاومت نداشت و پا به فرار گذاشت. رزمندگانی که قبلاً میبایست سنگر به سنگر سینه خیز حرکت میکردند تا منطقهای را از ضدانقلاب پس بگیرند، حالا بلند شده و دنبال عناصر خودفروخته می دویدند، از کمی عقبتر نیز آتش خمپاره اندازهای سبک و نیمهسنگین یگانهای پشتیبان که داخل پادگان مهاباد مستقر بودند، به ضدانقلاب فرصت فرار از منطقه را نمیداد تا اینکه ناگزیر به تسلیم و یا هلاکت شوند.
انتهای پیام/