به گزارش خبرنگار دفاعپرس از خرم آباد، کتاب «رزم پایدار» خاطراتی از رزمندگان آماد و پشتیبانی سپاه حضرت ابوالفضل(ع)، است که «محمد تقی عزیزیان» نویسنده و پژوهشگر حوزه دفاع مقدس لرستان آن را به رشته تحریر درآورده است.
این کتاب 220 صفحه ای را انتشارات پراکنده در سال 1398 به سفارش بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس لرستان و حمایت دانشگاه علوم پزشکی این استان چاپ و منتشر کرد. در مقدمه، بخشی از مطالب به معرفی راوی اختصاص داده شده است که از آن دسته است:
رسته تدارکات (آماد) در نیروی دریایی، تمامی وظایف و مسئولیتها را همانند نیروی زمینی داراست و علاوه بر آن مسئولیت پشتیبانی قطعات کلیه دستگاه ها، ناوها، خودروها و اقلام مصرفی را بر عهده دارد. شهید «علیرضا ناصری» از شهدای شاخص آماد و پشتیبانی در سپاه حضرت ابوالفضل(ع) لرستان است. شهید ناصری که در آن زمان جزو موسسین تیپ بود؛ به عنوان یکی از مسئولین قسمتها و معاونان واحد تدارکات تیپ برگزیده شد و دوران جدیدی ازخدمت و رزم بیامان خود با دشمن را شروع کرد که سرانجام و نهایتش چیزی جز رسیدن به وصال یار و متنعم شدن از درگاه باریتعالی برای همیشه خلقت نبود. آماد، یکی از قسمتهای مهم تیپ 57 حضرت ابوالفضل(ع) بود که در زمینه تدارکات و لجستیک تیپ 57 حضور چشمگیری در جنگ تحمیلی داشت.
برشی از متن کتاب:
راوی : نورعلی رحمانپور - عملیات ثامن الائمه(ع)
یک گروهان از برادران سپاه، به فرماندهی (شهید) درویشعلی شکارچی، به آبادان اعزام شده بودیم. در نزدیکی محل استقرار ما، در حوالی میدان ولایتفقیه آبادان لشکر77خراسان به فرماندهی شهید صیادشیرازی مستقربود. شبها شهید شکارچی با نیروهای اطلاعات عملیات لشکر77، جهت شناسایی خط پدافندی دشمن، جلو میرفتند. شناساییها بیش از ده شب ادامه داشت. نیروها در اوایل شب، حرکت میکردند و نزدیک اذان صبح برمیگشتند. در طول مدت حضورم در خط پدافندی، (شهید) شکارچی را میدیدم که شبها از سنگر بیرون میرفت و نماز شب میخواند و پایان نمازش را به نماز صبح وصل میکرد و بعد از نماز صبح، قرآن میخواند و هیچ وقت نمیخوابید.
یک روز صبح (شهید) شکارچی تمام نیروها را جمع کرد و گفت:
-بچهها یک خبر خوشحال کننده دارم.
نیروها بیتابی کردند و اصرار داشتند، زودتر خبر را بشنوند. بالاخره(شهید) شکارچی گفت:
- امشب به یاری خداوند بزرگ و با هماهنگی لشگر77 به فرماندهی سرهنگ صیاد شیرازی، به عملیات علیه دشمن خواهیم رفت.
شب فرا رسید و عملیات شروع شد. در همان لحظه اول خط اول دشمن شکسته شد. در حین عملیات (شهید شکارچی) با آر-پی-جی تانکهای دشمن را یکی پس از دیگری منهدم میکرد که ناگهان چشمم به یک تانک افتاد که به طرف شهید شکارچی میآمد. باصدای بلند گفتم:
- شکارچی! تانک! تانک! به طرفت میآید.
انتهای پیام/