به گزارش خبرنگار دفاعپرس از آذربایجانشرقی، شهید «ابوالفتح میراحمدیان» در سال 1343 در خانوادهای مذهبی و متدین در تبریز چشم به جهان گشود. وی با فعالیت بر ضد رژیم شاهنشاهی و با پیروزی انقلاب اسلامی پس از آموزشهای نظامی به جبهههای حق علیه باطل اعزام شد و پس از حضور در عملیاتهای والفجر 1 و 4 سرانجام در تاریخ 7 اسفندماه 1362 در عملیات خیبر به درجه رفیع شهادت نائل شد.
زندگینامه شهید:
شهید «ابوالفتح میراحمدیان» در سال 1343 در خانوادهای مذهبی و متدین در تبریز چشم به جهان گشود. پس از اتمام دوره ابتدایی در مدرسه نظامی، شروع به تحصیل در مدرسه راهنمایی سردار ملی نمود. در تعطیلات تابستان با فروختن شکلات و شیرینی خرج تحصیلات خود را فراهم میکرد. موقع عصر هر وقت صدای اذان میشنید، خسته از کار روزانه، نصف منفعتی را که از فروشش به دست آورده بود، برداشته روانه مسجد میشد و پولها را در صندوق کمک به مستمندان میریخت. دوره راهنمایی را میخواست به پایان برساند که همراه با امت به پا خواسته، فعالیت بر ضد رژیم شاهنشاهی را شروع کرد.
بعد از پیروزی انقلاب در مسجد "عربلر" آموزش نظامی را فرا گرفت و فعالانه در مساجد به یاد دادن آن به برادران دیگر اقدام کرد. وی دبیرستان را در مدرسه فردوسی ادامه داد. در این مدت با شرکت فعال خود در انجمن اسلامی به نشان دادن چهره منافقین و گروهکها از جان و مال خود مایه گذاشته، فعالیت فرهنگی و تبلیغات اسلامی را در رئوس فعالیتهای خود قرار داد.
سال 1361 جبهه را به مدرسه ترجیح داد و در عملیات مسلمبنعقیل شرکت کرد. در اثر اصابت ترکش خمپاره، زخمی شد و بعد از دو ماه استراحت، دوباره به جبههها شتافت و در عملیات والفجر مقدماتی در اثر اصابت ترکش نارنجک از ناحیه تمام بدن زخمی شد. به خاطر شدت جراحات پنج ماه استراحت کرد و برای سومینبار رهسپار جبهه شد و اینبار در مقام نیروی خطشکن، عملیات والفجر 1 را تجربه کرد.
سرانجام بعد از عملیات والفجر 4 در تاریخ 13 آبانماه 1362 به جبهههای نور علیه ظلمت رفت و در گیلانغرب – اردوگاه کاسهگران - به مدت بیست روز آموزش تخصصی اطلاعات و شناسایی را طی کرد. بعد از پایان آموزش در تیمهای شناسایی اطلاعات لشکر عاشورا سازماندهی و در منطقه قصرشیرین حضور یافت. سه ماه بعد که بحث عملیات خیبر پیش آمد، به اتفاق برادرانی همچون غلامعسگر کریمیان و... به عنوان نیروی شناسایی گردان حضرت علیاکبر (ع) تعیین و مسئولیت هدایت گردان را بر عهده گرفتند.
در جریان عملیات خیبر و در نزدیکی جاده النشوه به طلائیه بعد از مقاومت و حماسه به یاد ماندنی به عقبه دشمن نفوذ کرده، پس از یک درگیری شدید، به محاصره نیروهای دشمن درآمدند. وی 7 اسفندماه 1362 به شهادت رسید و پیکرش بعد از 16 سال به وطن رجعت نمود و در گلزار شهدای تبریز به خاک سپرده شد.
خصوصیات بارز شهید:
چهرهای معصوم و آرامی داشت. در برخورد با دیگران متبسم بود. دائمالوضو بود. سعی میکرد در نماز جماعت شرکت کند. همیشه همراه خود قرآن جیبی داشت و در هر فرصت به خواندن آن میپرداخت. از خدمت به رزمندگان لذت میبرد. در کارهای رزمی و شناسایی آماده بوده، در انجام داوطلبانه شناساییها سماجت میکرد. فردی مودب، با نظم و معنوی بود.
خاطرات، مادر شهید:
بعد از عملیات والفجر 1 آمده بود مرخصی. رو کرد به من و گفت که شما نذر میکنید و نمیگذارید در جبهه شهید شوم. سپس مرا به زیارت امامرضا (ع) برد و در بارگاه ملکوتی امام هشتم از من خواست تا دعایش کنم، خدا قبولش کند. بعد از دعای من در حرم، سجده شکر به جا آورد. از سجده که بلند شد، صورتم را بوسید. وقتی از مشهد برگشتیم دوباره عازم جبهه شد و در عملیات خیبر به آرزویش رسید.
فرازی از وصیتنامه شهید:
خدایا تو شاهدی که من به خاطر ترس از جهنم یا به خاطر طمع به بهشت تو، به جبهه نیامدهام بلکه خواستم قطرهای از اقیانوس بیکران تکالیفم را در مقابل اسلام و دین محمدی(ص) ادا نموده و رضایت تو را به دست آورم. در این راه راضی به هر قضای تو میباشم.
من به عنوان یک سرباز کوچک روحالله که آرزویم جنگ با کفر و نفاق بود با آگاهی کامل و جهت عینیت بخشدن به فرمان امامخمینی(ره) و عمل به دستور صریح قرآن مبنی بر قتال با کفار، عازم جبهه، این دانشگاه تزکیه، جهاد و شهادت شدم، تا شید با کشته شدنمان کمکی به پایداری اسلام بکنیم.
به هیچ وجه دست از مسجد برندارید که به فرمان امام، مسجد سنگر است. از کسانی که مخالف انقلاب و ولایتفقیه هستند، نفرت دارم و میخواهم که نگذارید بر سر جنازه من حاضر شوند، مگر اینکه توبه کنند. هرکس بخواهد سر قبر من فاتحه بخواند، قبل از فاتحه، امام را دعا کند.
انتهای پیام/