گروه استانهای دفاعپرس- ابوالفضل بمانی؛ شهید محمدرضا خوشگفتار بلبل فرزند علی در تاریخ ۱۲ ٱذر سال ۱۳۴۴ مصادف با نهم شعبان در شهر مقدس قم به دنیا آمد. وی اولین فرزند خانواده بود و همراه نوجوانان دیگر محله با رژیم پهلوی و فسادهای آن زمان مبارزه میکرد. به عنوان نمونه اولین چیزی که نسبت به آن واکنش نشان میداد، خانوادههایی بود که تلویزیون داشتند و برای نهی از منکر توصیه میکرد کسی با آنها رفت و آمد نکند.
شنیده بود که اذان گفتن با صدای بلند اجر بسیاری دارد، هنگام اذان به منزل میآمد و با صدای بلند اذان میگفت حتی اگر مشغول بازی با دیگر بچهها بود. پس از پیروزی انقلاب به بسیج پیوست و همزمان مسئولیت کتابخانه شهید پرویز رحیمی را هم بر عهده داشت و در این مسئولیت، نوآوری و خلاقیت به خرج میداد. تخته سیاهی برای تدریس آماده کرده بود و بچهها را تشویق به یادگیری و حفظ قرآن میکرد. هر نوجوانی که قرآن را فرا میگرفت، به عنوان جایزه کتاب مورد علاقه اش را به او امانت میداد.
بیشتر اوقات خود را در مسجد و پایگاه بسیج میگذراند. ورزش جودو هم یکی از علاقمندی هایش بود. سال ۱۳۶۰، تازه به سن ۱۶ سالگی پا گذاشته و هنوز چند ماهی از تحصیل او در سال سوم رشته انسانی دبیرستان شهید صدر نگذشته بود، عزم حضور در جبهه برای دفاع از ارزشهای میهن اسلامی کرد و او که هنوز به ظاهر نوجوان مینمود، توانست با اصرار، رضایت مادرش را جلب نماید.
شهید خوشگفتار در ۱۹ فروردین سال ۶۱ بار سفر حماسی و معنوی خود را بست و از طرف بسیج قم عازم منطقه جنوب شد. حضور او در منطقه بعد از عملیات فتح المبین و در آستانه عملیات بزرگ بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر از اشغال رژیم بعثی صدام بود. سوم خرداد همان سال بود که رادیو برنامههای عادی خود را قطع کرد و خبر مهم آزادسازی خرمشهر را پس از ۵۷۸ روز اشغالگری دشمن، اعلام نمود.
محمدرضا که طعم شیرین پیروزی سپاه اسلام، شکست دشمن و آزاد سازی خرمشهر را چشیده بود، فردای آن روز یعنی چهارم خرداد، بر اثر اصابت ترکش به سر، به شیرینی بالاتری که همانا مقام شهادت در راه خدا و «احیاء عند ربهم یرزقون» دست یافت و پس از تشییع باشکوه، در گلزار شهدای علی بن جعفر (ع) قم به خاک سپرده شد.
در بخشهایی از نامهای که شهید خوشگفتار برای خانواده اش نوشته آمده است: ان شاءالله که خداوند توفیق تان بدهد که در راه او قدم بردارید و همیشه به یاد او باشید و با یاد او به کارهای تان بپردازید. وقتی خبر اعزام را شنیدم دیگر قرار نداشتم و ندارم و همه اش دلم پرپر میزند و از خدا خواستارم که ما را هر چه زودتر به طرف خودش بخواند و ما با خون خودمان باید این درخت انقلاب را آبیاری کنیم.
در دیگر نامه شهید چنین آمده است: میروم که در جبهههای حق علیه باطل این جان نا چیز را در راه خدا و دین اسلام فدا کنم؛ میروم که حفاظت از دین و ناموس و کشورم کنم همانگونه که حسین (ع) و یارانش کردند و من اگر خدا بخواهد، میروم که به یاران حسین (ع) بپیوندم و میروم که از این قفس به پرواز درآیم و به سوی آسمانها پرواز کنم و به آرزوی دیرینه که همانا به سوی ملکوت اعلا رفتن است، برسم.
من از ملت عزیز خواستارم که خواسته تمام شهدا است، خط رهبر و روحانیت را دنبال کنند، زیرا بدون روحانیت، دشمن ما را به راههای مختلف مختلف میکشاند و چنان ضربهای بر این مملکت و اسلام وارد خواهد کرد که دیگر اسمی از اسلام و اسلامیت باقی نماند. من از ملت عزیز میخواهم که الگویی باشند برای دیگر مسلمانان جهان که ملتهای دیگر و مستضعفان جهان معنی آزادگی را بفهمند و قیام علیه کافران و مستکران بنماییم و از پدر و مادرم خواهش میکنم که برای من عزاداری نکنید، زیرا که خدا امانتی را در نزد شما نهاده بود و بار دیگر از شما پس گرفت.
شهید محمدرضا خوشگفتار ابیاتی را نیز هنگامی که خرمشهر همچنان در اشغال دشمن متجاوز بود، سروده است:
آه خونین شهر منای شهر من دشمنت کی میرود از شهر من
نام تو با خون من رنگین شده سنگرت با خون ما آذین شده
گرچه اندر زیر آن رگبارها در دل امواج آتشبارها
پایداریهای تو مردانه بود مرگ طفلان تو مظلومانه بود
لیک دشمن فرصتی نایاب یافت شهر خالی را گشوده باب یافت
با خیالی خوش تو را از ما گرفت خود بیامد بر دلت ماوا گرفت
وای اگر آن گنبد و گلدسته ات قامت دیوارهای خسته ات
مانده از تکبیرهای من خموش ا فتدش آوای بد کیشان به گوش
کافران را گو که با آب دهان نور حق خاموش کردن کی توان
بازت از بیگانه بستانیم ما میرد آن بیگانه میمانیم ما
بیش از ۲۰۰ شهید از قم در جریان آزادسازی خرمشهر تقدیم نظام و انقلاب اسلامی شده است. ۶۰ تن از این شهدای عزیز در گلزار شهدای سوم خرداد واقع در نزدیکی حرم مطهر حضرت معصومه (س) و مابقی در دیگر گلزارهای شهدای استان آرام گرفته اند.
انتهای پیام/