«محمد ایمانی» از رزمندگان خراسان شمالی در عملیات بیت المقدس در گفتوگو با خبرنگار دفاعپرس در خراسان شمالی اظهار کرد: اولین اعزام من به جبهه در اواخر سال ۱۳۶۰ بود و حدود ۶۰ ماه در جبهه در گردانهای رزمی فعالیت کردم و در عملیاتهای بیت المقدس، والفجر، کربلای ۸ و ۹، خیبر و کردستان حضور داشتم.
وی سپس به بیان خاطراتی از عملیات بیت المقدس پرداخت و گفت: در عملیات الی بیت المقدس در جاده اهواز-خرمشهر، نیروهای عراقی تا ۲۵ کیلومتری اهواز پیشروی کردند و من با سرهنگ «امیری» (مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس خراسان شمالی) که در آن زمان فرمانده گروهان بود، عملیات را در شب آغاز کردیم و فرمانده گردان من نیز آقای «باقرزاده» بود.
ایمانی ادامه داد: از ابتدای شب بین جاده خرمشهر-اهواز در فاصله ریل آهن و جاده آسفالت با نیروهای عراقی درگیر شدیم و نزدیک ریل آهن به دلیل اینکه عراقیها آب بسیاری را رها کرده بودند باعث تجمع آب و ایجاد باتلاق شده بود و نیروهای ما برای مبارزه با دشمن مجبور به عبور از این مسیر بودند.
این رزمنده دوران دفاع مقدس بیان داشت: عراقیها برای جلوگیری از حرکت نیروهای ما چهار لول ضدهوایی را روی آسفالت قرار دادند تا به ما حمله کنند که را در اینجا تعدادی از نیروهای ما شهید و زخمی شدند.
وی خاطرنشان کرد: در آن زمان عراقیها تمامی سلاحهای مدرن را داشتند چرا که ۳۶ کشور به آنها کمک میکرد، ولی ما در آن زمان اندک سلاحی مانند آرپی جی و کلاش داشتیم و سلاح دیگری حتی تیربار نداشتیم؛ درنهایت با مشقتها و تلاشهای فراوان توانستیم از جاده آسفالت و باتلاق عبور کنیم و به خط عراقیها برسیم؛ در آن جا درگیری عجیبی برپا شد چرا که نزدیک خاک ریز عراقیها مین گذاری شده بود و عراقیها سیم خاردار و دژ محکم ایجاد کرده بودند.
ایمانی اظهار داشت: نزدیکهای صبح فرمانده گردان ما اعلام کرد که برگردیم و ما حدود ۲۰۰ متر عقب آمدیم و دوباره دستور دادند تعدادی از نیروهای ما در میدان مین مجروح شدند و ناله و صداهایشان میآید بنابراین هر کسی که مایل است برای نجات جان همرزمان خود از جان خود بگذرد و نیروها را به عقب بیاورد اعلام کند.
این رزمنده دوران دفاع مقدس ادامه داد: من و مسئول بیسیمچی آقای «قدمگاهی» و سرهنگ «امیری» و فرمانده گردان آقای «باقری» که جمعا ۱۸ نفر میشدیم برای نجات جان همرزمانمان و انتقال آنها به سمت نیروهای خودی راهی شدیم که متاسفانه از این ۱۸ نفر، ۸ نفرمان شهید و زخمی شدند کار انتقال زخمیها تا روشنی هوا طول کشید.
وی بیان کرد: بعد از این عملیات یک شب استراحت کردیم و عملیات دوم را در «دب هردان» شروع کردیم و آن جا هم از اول شب تا صبح درگیر جنگ بودیم که در این عملیات فرمانده گروهان من «یوسف ارکانی فرد» بود.
ایمانی ادامه داد: وقتی صبح شد و به مقر خودمان آمدیم در سرشماری متوجه شدیم «یوسف ارکانی فرد» در بینمان نیست؛ «یوسف ارکانی فرد» پسری ۲۵ ساله از اهالی روستای ارکان از توابع استان خراسان شمالی، شجاع و با اخلاق بود و چهره نورانی داشت.
این رزمنده دوران دفاع مقدس عنوان کرد: در ساعت ۹ صبح که دمای هوا ۴۸ درجه سانتی گراد بود، من و سرهنگ «امیری» برای یافتن «یوسف» راهی شدیم، به دلیل اینکه در دید دشمن نباشیم حدود دو کیلومتر در منطقهای که خار داشت سینه خیز رفتیم سپس جنازههای ایرانی و عراقی که از عملیات مانده بودند را یکی یکی نگاه کردیم تا «یوسف» را پیدا کنیم، اما هر چقدر گشتیم یوسف را پیدا نکردیم و هنوز هم بعد ۴۰ سال پیدا نشده و مفقودالاثر است و دعا میکنم با آمدن امام زمان (عج) یوسف خانم فاطمه زهرا (س)، یوسف و صدها یوسف دیگر نیز پیدا شوند.
انتهای پیام/