شهید روز بیستم؛

تنها خواسته شهید «دانش‌خواه» از مادرش

خواهر شهید دانش‌خواه روایت می‌کند: «زمانی كه می‌خواست به جبهه برود، به مادرم گفت که شاید شهید شوم. مادرم گفت: این حرف را نزن. من بدون تو می‌میرم. گفت: مادر! دعا کن به شهادت برسم. مادرم گفت: کدام مادر دعا می‌کند که پسرش شهید شود؟ ایمان اما با آرامش گفت: وقتی شهید شدم، مانند حضرت زینب (س) صبور باشید و گریه نكنید.»
کد خبر: ۴۰۰۴۲۰
تاریخ انتشار: ۲۰ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۸:۰۵ - 09June 2020

تنها خواسته شهید «دانش‌خواه» از مادرشبه گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از ساری، به مناسبت گرامی‌داشت چهلمین سال دفاع مقدس به معرفی شهدای استان مازندران به صورت روزشمار شهادت پرداختیم. در بیستمین روز خرداد زندگی‌نامه شهید «ایمان‌علی دانش‌خواه» از شهرستان چالوس را ورق زدیم که از نظرتان می‌گذرد.

زندگی‌نامه شهید «ایمان‌علی دانش‌خواه»:

همگام با دوّمین روز از تابستان 1344، چونان آفتاب در كاشانه «امیر و محترم» تابید. كودكانه‌های «ایمان‌علی» در كوی و برزن «سینوا» از توابع چالوس خاطره شد.

او با طی دوره ابتدائی، وارد مدرسه راهنمائی شهید «تندیس» فعلی این شهر شد؛ اما در پایه سوّم این مقطع، به دلیل عزیمت به جبهه، ترك تحصیل کرد. به استناد گفته‌های خانواده، «شب‌های جمعه به اتفاق دوستانش دعای كمیل و زیارت عاشورا می‌خواند. علاوه بر آن، علاقه زیادی به قرآن داشت و اغلب در اوقات فراغت، به تلاوت آیه‌های حق می‌پرداخت.»

در بیان اوصاف اخلاقی او، همین بس که در ادب و تواضع نسبت به والدین زبانزد بود و در خوش‌خلقی و مردم‌داری بین همگان محبوب.

«علی‌مردان»، بعد دیگری از شخصیت برادرش را این‌گونه به تصویر می‌کشد: «یک‌بار که کتانی‌اش پاره شد، مادرم برایش یک کفش از شرکت تعاونی خرید. گفت: چون آن را خریدی، می‌پوشم؛ ولی اگر کسی کفش نداشته باشد و چشمش به این کتانی بیفتد، من جواب خدا را چه بدهم؟»

زمزمه‌های انقلاب كه در شهر پیچید، این نوجوان بابصیرت نیز به صفوف تظاهرات‌كنندگان پیوست و بانگ آزادی و دادخواهی سر داد.

بعد از پیروزی انقلاب و تشكیل بسیج، به عضویت این نهاد انقلابی در آمد و در زمینه­های فرهنگی و سیاسی مشغول به كار شد.

ایمان‌علی بعد از طی دوره آموزشی بسیج در رشت و پادگان المهدی چالوس، به عنوان كمك ‌آر‌پی‌جی‌زن، راهی كردستان و جنوب شد. سپس با عضویت در سپاه نوشهر، در سال 1361، با سِمَت فرمانده اطلاعات ـ عملیات به جبهه جنوب عزیمت كرد. برادرش «فرامرز» در این‌خصوص می‌گوید: «دوستانی که در واحد اطلاعات ـ عملیات لشکر با او هم‌رزم بودند، می‌گفتند که او در مرحله اول عملیات محرم از ناحیه پا مجروح شد، ولی حاضر نبود عقب برگردد؛ تا این­که بعد از چند روز، به اصرار بچه‌ها سوار آمبولانس شد و عقب برگشت. می‌خواست تا آخر عملیات حاضر باشد.» ناگفته نماند که او به مدت یك‌سال‌ونیم، در طرح جنگل مازندران و گیلان به انجام وظیفه پرداخت.

این پاسدار خستگی‌ناپذیر، در طول مدت حضورش در میدان‌های نبرد، چند مرتبه‌ای آسیب دید و در بیمارستان سرخسار جاده آبعلی و تهران بستری شد.

خواهر شهید:

«گلناز» می‌گوید: «زمانی که مجروح بود و به چالوس آمد، ابتدا برای شرکت در مراسم دعای توسل به خانه یکی از شهدای محل رفت. وقتی به منزل برگشت، مادرم به او گفت: تو مجروحی، سالم نیستی. چرا به خانه نیامدی؟ گفت: اول می‌بایست به خانواده شهدا سر می‌زدم.»

«زمانی كه می‌خواست به جبهه برود، به ما می‌گفت: شما نیایید؛ من خودم می‌روم. بعد، من و خواهرانم را صدا زد و گفت: اگر می‌خواهید مرا ببوسید، ببوسید. در حالی‌که هیچ‌وقت نمی‌گذاشت ما او را ببوسیم. بعد به مادرم گفت که شاید شهید شوم. مادرم گفت: این حرف را نزن. من بدون تو می‌میرم. گفت: مادر! دعا کن به شهادت برسم. مادرم گفت: کدام مادر دعا می‌کند که پسرش شهید شود؟ ایمان اما با آرامش گفت: وقتی شهید شدم، مانند حضرت زینب (س) صبور باشید و گریه نكنید.»

در نهایت، ایمان‌علی در بیستم خرداد 1364 در جزیره مجنون به جمع یاران شهیدش ملحق شد. جسم پاكش نیز، با بدرقه مردم شهیدپرور سینوا، در بوستان شهدای این روستا آرام گرفت.

وصیت‌نامه شهید «ایمان‌علی دانش‌خواه»:

بسم الله الرحمن الرحیم

با درود و سلام به امام زمان و نائب بر حقش امام امت و امت شهیدپرور ایران و با درود و سلام به محضر سرور سالار شهیدان اباعبدالله الحسین (ع) و به تمامی خانواده‌های شهداء، اسراء، رزمندگان، معلولین و مجروحین و ...

پدر و مادر عزیزم! خواهران و برادران! وقتی خبر شهادت من را شنیدید وصیت‌نامه را آماده كرده و قبل از اینكه بدنم را به خاك بسپارید اول قبل از سخنرانی و بعد از تلاوت قرآن وصیت‌نامه را بخوانید و بعد از سخنرانی و مراسم دفن را بجا آورید. همچنین این بنده به علت نبودن و كمی وقت ده روز را روزه نگرفته ام. (گرفته شده در تاریخ 15/12/63) و بعد از خبر شهادت كفاره را دهید. (پول یا چیزهای كه باید دهید) رد كنید. و یك مسئله كوچك اگر شنیدید دفن كردند ولی وصیت‌نامه خوانده نشد، این بدن را از خاك بیرون آورده تا وصیت‌نامه تلاوت شود. التماس دعا از همه مومنین و مخلصین.

یا ایها الذین امنوا ان من ازواجكم و اولادكم عدوالكم فاحذروهم و ان تعفوا و تصفحوا و تغفروا فان الله غفور رحیم (سوره تغابن آیه 13-14)

الا ای اهل ایمان (بدانید كه زنان و فرزندان شما هم برخی كه شما را از اطاعت و جهاد و هجرت در دین باز دارند) دشمن شما هستند از آنان حذر كنید. و دل از محبتشان بر كنید و اگر (عقاب آنها پس از توبه) آنان عفو و آمرزش و چشم‌پوشی كنید، خدا هم در حق شما بسیار آمرزنده و مهربان است.

چند جمله به عنوان وصیت‌نامه:

برادران و خواهران! جهاد كنید در راه عقیده ای كه جهت آن بسوی خدا باشد، خداوندی كه آفریننده آسمان‌ها و زمین می‌باشند من معتقدم كه عبادت انسان(جهاد) موجب سعادت اوست. ما در راه خدا جهاد می‌كنیم تا این آیه قرآن (والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا) روی ما صدق كند، زندگی در راه حق و رضای خدای متعال پایان ندارد. یعنی از دید جهان بینی اسلامی انسان نمی‌میرد بلكه هجرت است بسوی الله، برادران و خواهران هدف خداوند از خلقت انسان فقط و فقط بر آزمایش است، ما می‌دانیم كه در هر لحظه مورد آزمایش الهی هستیم، بنابراین طبق آیه ای كه در اول وصیت‌نامه خدایا دوست دارم همچون شهیدان كربلای اباعبدالله و كربلای ایران جسدم در سرزمین گرم خوزستان دفن شود و از شهدای گمنام قرار گیرم ذكر كردم ماها نباید در كشته شدن یكی از برادران حزب الله در راه خدا ناراحت بشویم. ما وقتی می‌بینیم كه یكی از برادران شهید كشته است باید از جان خود بگوئیم كه چرا ما شهید نگشته ایم، خداوند در قرآن می‌فرماید:

(ما شما را كه ترس، گرسنگی، و نقص اموال و نفوس و آفات زراعت مورد امتحان و آزمایش قرار می‌دهیم و آنان كه چون حادثه سخت و ناگواری دچار شوند، صبوری پیش گرفته و گویند ما بفرمان خدا آماده ایم و به سوی او حركت می‌كنیم.

سفارش من به والدین و خواهران و برادران این است كه به گفته‌های قرآن بیندیشند و راه صبر در پیش گیرند كه خداوند با صابران است.

در خاتمه چند سفارش به خواهران حزب اللهی كه باید به آنها بگویم: «ای خواهر! حجاب تو وقار توست و وقارت افتخار ماست» راه حجاب اسلامی را در پیش گیرید و به متاع دنیوی و لباس‌های رنگارنگ نیندیشید و در راه پیاده نمودن زندگی زینب گونه بیندیشید و به یاد خدا باشید و با مشركان و منافقان در ستیز باشید و احساس مسئولیت زینب گونه بكنید و نماز را از یاد نبرید و همیشه یاد سوره والنصر باشید.

چند كلمه به برادران حزب اللهی!

برادران من! از خدا بترسید، تقوا پیشه خود كنید كه خداوند با متقیان است، نكند خدای نكرده از یاد خداوند غفلت ورزید و پیرو نفس گردید، برادران در پیاده نموده مفاهیم اسلامی بكوشید كه این راه سعادت ماست و احساس مسئولیت بكنید تا جامعۀ اسلامی زودتر و بهتر ساخته شود و به روحانیتی كه در خط اسلام هستند وفادار باشید كه این راه پیروزی شما بر كفر است و پیرو امام خمینی باشید كه او رهبری صالح اسلامی است و شما را از گرداب فحشا نجات داده، به قرآن بیندیشید كه شما را هدایت كند. یاد قیامت باشید تا گناهان كمتر شود، قرآن را با ترجمه و تفسیر بخوانید تا هدایت شوید و نماز را از یاد نبرید كه ستون دین است.

پدر و مادر و خواهر و برادر! تا آخرین قطره خون و تا آخرین نفس‌ها در سینه پیرو خط امام بوده باشید و در شهادت من غمگین نباشید كه طبق فرمان امام شهادت سعادت است، چون هدف من پیروزی اسلام است لیكن در راه هدفم استوار پیش خواهم رفت، حتی اگر لازم شد خونم را در این راه بریزم خواهم ریخت در نتیجه خدا را از یاد نبرید، كه خداوند منكران به وعده او را نمی‌آمرزد.

پدر عزیزم و مادرجان! این را می‌دانم كه انسان هر لحظه كه از عمرش می‌گذرد یا در حال گناه است و یا در حال رضای خدا، چه بسیار امكان داشته باشد مواقعی كه من پشت سر برادران غیبت كرده باشم، چه بسیار امكان داشت مواقعی من برادران را ناراحت كرده باشم و همچنین خواهران خلاصه از برادران خواهشمندم در پیشگاه خداوند اینجانب را ببخشید.

والسلام – مورخ 21/1/63

در ضمن خرج زیاد برایم نكنید و عوض خرج كردن در ختم من پول را به جبهه دهید، و در ضمن مقداری پول در بانك دارم آن پول را هم با تشخیص پدر و مادر و با موافقت پدر و مادر آن مقدار پول را هم برای جبهه دهید.

یا شهادت یا فتح كربلا

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها