در گفت‌وگو با رجبی دوانی مطرح شد؛

روایتی تکان‌دهنده در مورد برقراری حکومت الهی/ چرا رهبر انقلاب اسلامی به حکومت جهانی در دوران امام صادق (ع) اشاره کردند؟

«اراده الهی بر این بود که امر تحقق حکومت جهانی اهل بیت علیهم‌السلام در سال ۱۴۰ قمری یعنی دوران امام صادق علیه‌السلام، محقق شود؛ اما این امر به دلیل جهل مردم تا این زمان به تأخیر افتاد.»
کد خبر: ۴۰۱۷۱۴
تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۰:۳۵ - 17June 2020

روایت تکان‌دهنده در مورد برقراری حکومت الهی/ چرا رهبر انقلاب به حکومت جهانی در دوران امام صادق (ع) اشاره کردند؟به گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، در احادیث و دعا‌های بسیاری به این نکته اشاره شده که قائمان الهی بر روی زمین حکومت کرده و موجب برقراری احکام الهی خواهند شد. این قائمان امر الهی از آن‌ها با عبارات دیگری مانند قائمان به عدل و قسط، قائمان در میان مردم و عبارت‌های دیگری هم یاد شده، ذوات مقدس ائمه اطهار صلوات الله علیهم هستند که قائم نهایی، وجود مقدس امام زمان عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف هستند.

در این میان، رویداد‌ها و روایاتی وجود دارد که نشان می‌دهد گویا خواست الهی بر این قرار گرفته بود تا در دو دورانی قبل از امامت حضرت صاحب‌الزمان علیه السلام، حکومت عدل جهانی برقرار شده و امر حکومت ائمه اطهار علیهم السلام تحقق پیدا کند. اما بنا به دلایلی این موضوع تا این دوران به تعویق افتاده است. از جمله اینکه در دورانی بنا بر این بوده تا امام صادق علیه السلام قائم به عدل جهانی باشند. 

محمدحسین رجبی دوانی نویسنده و کارشناس تاریخ اسلام و شیعه در گفت‌وگویی به بررسی امکان برقراری حکومت جهانی در دوران امام صادق علیه السلام پرداخته است. آن طور که این محقق تاریخ اسلام شرح می‌دهد، مقام معظم رهبری حفظه الله تعالی در کتاب ارزشمند انسان ۲۵۰ ساله به نکته بسیار مهم و حدیث عجیبی و قابل تأملی در خصوص امام صادق علیه السلام اشاره کرده‌اند که نشان می‌دهد آن حضرت می‌توانست قائم برای نجات جهان باشد.

در حدیثی از امام صادق علیه السلام عنوان شده است که خدای متعال این‌گونه خواسته بود که در سال ۷۰ حاکمیت اهل بیت علیهم السلام در جهان محقق شود. سال ۷۰ با احتساب موقعیتی در دوران امامت گذشته، دوران امامت امام سجاد علیه السلام است.

اما من تصور می‌کنم اگر مردم کوفه به عهد خود با امام حسین علیه السلام عمل کرده بودند، قیام امام حسین علیه السلام در ظاهر نیز پیروز می‌شد. به این‌صورت که تمام شهر‌ها و سرزمین‌ها به اسلام روی می‌آوردند و به این ترتیب حاکمیت ائمه اطهار علیهم السلام تا سال ۷۰ قمری بر کل عالم اسلام تحقق پیدا می‌کرد.

سپس امام صادق علیه السلام فرمودند: اما زمانی که فاجعه کربلا روی داد، خداوند بر این خلایقی که چنین فاجعه‌ای را ایجاد کردند، خشم کرده و امر تحقق حکومت اهل بیت علیهم السلام به تأخیر افتاد و بنا بود در سال ۱۴۰ یعنی ۷۰ سال بعد از آن ماجرا این امر محقق شود.

مقام معظم رهبری در بخشی از بیانات خود به این مطلب اشاره فرموده‌اند که عنوان قائم تنها به وجود مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف اختصاص ندارد و همه ائمه اطهار علیهم السلام قائم آل محمد علیهم السلام هستند. این صفت در خصوص وجود مبارک امام صادق علیه السلام چگونه ظهور و بروز کرده است؟

همان طور که در سؤال اشاره شده و رهبر معظم انقلاب حفظه الله تعالی تأکید فرموده‌اند، عنوان صفت قائم تنها به وجود مقدس امام زمان علیه السلام اختصاص ندارد و همه ائمه اطهار علیهم السلام قائم هستند. البته قائم نهایی آل محمد علیهم السلام وجود مبارک امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است که پس از سال‌ها ظهور خواهند کرد.

از این منظر باید توجه داشت که قائم اسم خاص نیست، بلکه اسم عام است. در عین حال همه ائمه اطهار علیهم السلام با مأموریت الهی مسئول بوده‌اند که در دوران حیات خود بر روی زمین و در میان مردم، قیام به امری کنند که مأمور انجام آن هستند. درواقع مسئولیت خطیر امامت در امتداد رسالت پیغمبر اسلام صلی‌الله علیه و آله بوده، بر عهده این بزرگان قرار گرفته و ایشان قائمان به احکام الهی هستند.

در عین حال در زیارت‌های ائمه اطهار علیهم السلام که از سوی خود ذوات مقدس ایشان صادر شده، به این موضوع اشاره شده که آنان قائمان به امر خدا هستند. به عنوان مثال در زیارت حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام به محضر خدای تعالی عرضه می‌داریم که: «اللهم صل علی الأئمه من ولده القوامین بأمرک.» به این معنا که خدایا درود بفرست به امامان از نسل امیرالمؤمنین علیه السلام که قیام‌کننده به امر تو هستند.

همین عبارت به صورت «القوامون بأمره» در زیارت جامعه کبیره نیز به کار رفته است که نشان از قائم بودن همه ائمه اطهار علیهم السلام به امر و اراده الهی دارد. بر این اساس در خصوص مسئولیت قیام کردن به امر خدای تعالی تفاوتی میان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و سایر ائمه اطهار علیهم السلام وجود ندارد.

در اینجا این سؤال مطرح می‌شود که چرا مقدمات قیام جهانی در دوران امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به وجود می‌آید؟ چرا این مقدمات و امکان به عنوان مثال در دوران امام صادق علیه السلام ایجاد نشد؟

اگر شرایطی که برای ظهور و قیام امام عجل الله تعالی فرجه الشریف نیاز است، در دوران امام صادق علیه السلام فراهم می‌شد، همان کاری که امام زمان علیه السلام در آخرالزمان انجام خواهد داد آن حضرت انجام می‌دادند و به این ترتیب غیبت امام زمان علیه السلام نیز روی نمی‌داد.

آیا این مطلب مستندات روایی و حدیثی دارد؟

بله. دقت کنید که در روایتی عنوان شده که امام محمدباقر علیه السلام، پدر بزرگوار امام صادق علیه السلام، در روز‌های آخر عمر شریف خود به فرزند بزرگوار خود نگاهی کردند و در برابر چشمان برخی از یاران و اصحاب خود فرمودند: «گویا قائم آل محمد صلوات الله علیهم را می‌بینم.»

از سوی دیگر، مقام معظم رهبری حفظه الله تعالی در کتاب ارزشمند انسان ۲۵۰ ساله به نکته بسیار مهم و حدیث عجیبی و قابل تأملی در خصوص امام صادق علیه السلام اشاره کرده‌اند که نشان می‌دهد آن حضرت می‌توانست قائم برای نجات جهان باشد. در حدیثی از امام صادق علیه السلام عنوان شده است که خدای متعال این گونه خواسته بود که در سال ۷۰ حاکمیت اهل بیت علیهم السلام در جهان محقق شود. سال ۷۰ با احتساب موقعیتی در دوران امامت گذشته، دوران امامت امام سجاد علیه السلام است. اما من تصور می‌کنم اگر مردم کوفه به عهد خود با امام حسین علیه السلام عمل کرده بودند، قیام، امام حسین علیه السلام در ظاهر نیز پیروز می‌شد. به این صورت که تمام شهر‌ها و سرزمین‌ها به اسلام روی می‌آوردند و به این ترتیب حاکمیت ائمه اطهار علیهم السلام تا سال ۷۰ قمری بر کل عالم اسلام تحقق پیدا می‌کرد.

سپس امام صادق علیه السلام فرمودند: اما زمانی که فاجعه کربلا روی داد، خداوند بر این خلایقی که چنین فاجعه‌ای را ایجاد کردند خشم کرده و امر تحقق حکومت اهل بیت علیهم السلام به تأخیر افتاد و بنا بود در سال ۱۴۰ یعنی ۷۰ سال بعد از آن ماجرا این امر محقق شود.

سال ۱۴۰ همان دوران امامت امام صادق علیه السلام است؟

همین طور است. در حدیث آمده است که ائمه اطهار علیهم السلام این وعده الهی را به یاران خود اعلام کردند. اما آن‌ها ظرفیت این مطلب را نداشتند و موجب فاش شدن آن شدند. از این مطلب این طور می‌شود استفاده کرد که وقتی موضوع تحقق حاکمیت ائمه اطهار علیهم السلام در سال ۱۴۰ در میان مردم پخش شده و منعکس شد، مورد دستبرد بنی‌عباس و دشمنان اهل بیت علیهم السلام قرار گرفت.

چون آن‌ها خود را عموزادگان اهل بیت علیهم السلام می‌دانستند و با این خبر برای به دست گرفتن قدرت برنامه‌ریزی کردند. درواقع اگر برخی از یاران اهل بیت علیهم السلام این موضوع را افشا نمی‌کردند، فعالیت و تلاش ائمه اطهار علیهم السلام به نتیجه مورد نظر می‌رسید و امر خدای متعال تحقق پیدا می‌کرد. به این ترتیب ممکن بود حکومت حق جهانی در دوران امامت امام صادق علیه السلام بر پا شود. اما زمانی که این موضوع فاش شد و عده‌ای نتوانستند در این مورد رازدار و سِر نگهدار باشند، بنی‌عباس وارد میدان شدند و از این موضوع سوءاستفاده کردند.

با این وجود، درباره حاکمان دوران زندگی امام صادق علیه السلام کمتر شنیده‌ایم. آن‌ها چه کسانی بودند؟

امام صادق علیه السلام در سال ۸۳ هجری و هنگام خلافت غاصبانه عبدالملک بن مروان در مدینه چشم به جهان گشود و در دوران زندگی پربار خود با این خلفای غاصب معاصر بود. بعد از عبدالملک بن مروان فرزند او ولید بن عبدالمک و بعد فرزند دیگرش سلیمان بن عبدالملک و سپس برادرزاده او عمر بن عبدالعزیز و بعد یزید بن عبدالملک و پس از او هشام بن عبدالملک. این‌ها خلفای غاصبی هستند که از آغاز ولادت آن حضرت تا هنگام رسیدن آن حضرت به امامت در مصدر خلافت اسلامی تکیه زده بودند.

اما در دوران امامت تا شهادت امام صادق علیه السلام با هشام بن عبدالملک که قاتل امام باقر علیه السلام است و ولید بن یزید بن عبدالملک و همچنین یزید بن ولید بن عبدالملک و ابراهیم بن ولید بن عبدالملک و مروان بن محمد بن مروان از خلفای اموی معاصر بودند که مروان معروف به مروان حمار آخرین خلیفه غاصب اموی است که به دست عباسیان سرنگون شد و عباسیان روی کار آمدند. امام صادق علیه السلام با خلیفه اول عباسی یعنی ابوالعباس سفاح معاصر بود و در زمان دومین خلیفه غاصب عباسی یعنی منصور دوانیقی و به دست این جبار فاسد به شهادت رسیدند.

می‌دانیم که امام صادق علیه السلام شاگردان زیادی داشتند که در درس آن حضرت شرکت کرده و از دانش فقهی، علمی و معنوی ایشان بهره می‌بردند. با این وجود این پرسش مطرح می‌شود که چرا برخی از شاگردان امام صادق علیه السلام با وجود اینکه به مقام علمی آن امام عظیم‌الشأن اذعان داشتند، مکتب جداگانه‌ای برای خودشان انتخاب کردند؟

اینکه گفته شده بیش از چهار هزار شاگرد در محضر امام صادق علیه السلام پرورش یافته‌اند، کاملاً درست است. اما به معنای این نیست که همه آن‌ها شیعه و قائل به امامت آن بزرگوار بوده‌اند و خود را ملزم به اطاعت از آن حضرت می‌دانسته‌اند. بسیاری از شاگردان حضرت سنی بودند، ولی با توجه به دامنه گسترده و بسیار عمیق علم و دانایی فراوان امام صادق علیه السلام با افتخار می‌آمدند و از محضر ایشان کسب فیض می‌کردند.

ابوحنیفه که امام اعظم اهل تسنن و فرد بسیار باسوادی بود، معتقد است عمده آنچه را که می‌داند از محضر امام صادق علیه السلام یاد گرفته است. او کتابی دارد به نام «لولا السنتان» یعنی اگر آن دو سال نبود. او آنجا می‌گوید هر آنچه دارد از پرتو محضر مقدس امام صادق علیه السلام است. این شخص از محضر امام ششم شیعیان بهره برد، ولی چون از علمای درباری بود و خلیفه می‌خواست از او در برابر امام صادق علیه السلام بهره ببرد، با حمایت خلیفه به مسجد جامع شهر می‌رفت و به نقد سخنان امام می‌پرداخت.

آیا در میان شاگردان امام صادق علیه السلام که شیعه بودند، هم افرادی از امر ایشان تخطی می‌کردند؟

بعضی از شاگردان آن حضرت که شیعه بودند، به مقام امامت حضرت اذعان داشتند، ولی ولایت آن بزرگوار را درست درک نکرده بودند؛ لذا داریم بعضی‌ها که آن حضرت را امام ششم می‌دانستند، پس از شهادت آن بزرگوار معتقد شدند که فرزند بزرگ آن حضرت (اسماعیل) که در زمان حیات امام صادق علیه السلام از دنیا رفته بود امام بعدی بوده؛ بنابراین انحرافی پدید آوردند و فرقه اسماعیلیه را درست کردند و فرقه‌های دیگری نیز ساختند. در این میان افرادی که شیعه راستین و ولایتمدار واقعی باشند بسیار کم بودند.

به فرقه اسماعیلیه اشاره کردید. ظاهراً این فرقه هنوز هم پیروانی دارند. آن‌ها چه کسانی هستند و چه عقایدی داشته‌اند؟

اسماعیلیان شیعیانی بودند که تا امام صادق علیه السلام را قبول داشتند و امام بعد از آن بزرگوار را اسماعیل فرزند آن حضرت می‌دانستند، در حالی که خود اسماعیل در زمان حیات امام صادق علیه السلام از دنیا رفته بود. البته خود اسماعیلیه هم دچار انشعاب شد. گروهی معتقد بودند اسماعیل غایب شده و باز خواهد گشت. گروهی هم می‌گفتند او از دنیا رفته و امامت به فرزندان او رسیده.

قرامطه هم از همین اسماعیلیه منشعب شده بودند. آن‌ها دیدگاه‌های تند و خشنی داشتند و برای رسیدن به اهداف خود به هر قتل و غارتی دست می‌زدند. البته به احتمال زیاد پیدایش یک چنین حالت افراطی‌ای در بین آن‌ها به سبب دشمنی‌ها و کینه‌توزی‌های سخت اهل تسنن نسبت به هر کسی که به نوعی شیعه محسوب می‌شد، بود.

چطور؟

چون آن‌ها شیعیان را کافر و با لحن توهین‌آمیز رافضی یاد می‌کردند و اسماعیلیان را ملحد می‌خواندند. به همین علت می‌توان حدس زد که آن برخورد‌های افراطی و خشن از طرف اهل تسنن چنین واکنش افراطی‌ای هم از این سو ایجاد کرد و باعث پدید آمدن این گروه افراطی شد.

ظاهراً همین گروه بعد‌ها به کعبه هم حمله کردند.

بله. در اثر تندروی‌ها و افراط‌گری‌های خود در سال ۳۱۷ هجری به خانه کعبه حمله کردند. آن‌ها حریم کعبه را شکستند و حجرالاسود را با خود بردند و چندین سال حجرالاسود در اختیار آن‌ها بود. تا اینکه فاطمیان مصر که خود اسماعیلی مذهب بودند و بر مصر، شامات و شمال آفریقا تسلط داشتند با دادن رشوه‌هایی به قرامطه توانستند حجرالاسود را از آن‌ها پس بگیرند و به کعبه برگردانند.

قرامطه برای مدتی در سواحل شرقی عربستان حضور داشتند که در گذشته بحرین خوانده می‌شد و این منطقه جولانگاه آن‌ها بود. یکی از رهبران قرامطه، فردی ایرانی به نام ابوطاهر جنابی بود که اهل بندر گناوه امروزی بود. به مرور این‌ها در اثر تندروی‌های خود و جنگجویی‌هایی که با دیگر قدرت‌ها داشتند از میان رفتند.

در مجموع این رویداد یعنی فاش کردن موضوع برقراری حکومت جهانی در سال ۱۴۰ قمری، موجب شد که حکومت عدل در زمان امام صادق علیه السلام برقرار نشده و اهل بیت علیهم السلام به یکی از مهم‌ترین وجوهات امامت یعنی حکومت نائل نشوند. این رویداد برای همه جهانیان عامل سختی‌هایی شد که بعد از آن دوران تا امروز ادامه دارد. امام باز هم امید داریم که به لطف خدای تعالی حکومت عدل امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برقرار شده و از فیوضات آن بهره‌مند شویم.

منبع: تسنیم

انتهای پیام/ 231

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار