چهلمین سالگرد دفاع مقدس؛

شهید «موسی زارعی کیاپی»: دشمن دیگر توانی ندارد و صدای زوزه آن به گوش می‌رسد

در فرازی از وصیت‌نامه شهید «موسی زارعی کیاپی» آمده است: سنگر مبارزه و رزم را به شما می‌سپارم به خوبی از آن محافظت نمایید، دشمن دیگر توانی ندارد و صدای زوزه آن به گوش می‌رسد و ما برنده جنگ هستیم.
کد خبر: ۴۰۱۸۱۰
تاریخ انتشار: ۲۹ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۹:۲۶ - 18June 2020

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از ساری، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس وصیت‌نامه سردار شهید «موسی زارعی کیاپی» از شهدای شهرستان میاندورود را از نظر می‌گذرانیم.

شهید «موسی زارعی کیاپی» فرزند «حسین» در تاریخ یکم فروردین 1347 در روستای کیاپی شهرستان میاندورود متولد شد و در تاریخ 25 خرداد 1369 در محور آلواتان کردستان به شهادت رسید.

شهید «موسی زارعی کیاپی»: دشمن دیگر توانی ندارد و صدای زوزه آن به گوش می‌رسد

وصیت نامه شهید:

بسمه رب الشهدا و صدقین

وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ في‏ سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ (154)

وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ (155)

الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ (156)

أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ (157)

به نام خدای هابیل، بنام  خدای محمد و علی؛ ابراهیم خلیل الله، موسی کلیم الله، خمینی روح الله . اماما! روح الله بزرگ مرد عالم اسلام وقتی  که گفتند برای  سلامتی  آن روح بلند دعا کنیم  قلبمان از اینکه فرمودی: ملت دعا کنید خدا مرا بپذیرد شکست و لیکن با عشق به تو و اسلام  ناب محمدی تو صبر می‌کنیم و پایداری می‌مانیم؛ اما  باور کن  بعد از ارتحال تو میلیون‌ها ستاره خاموش شدند.

شهید «موسی زارعی کیاپی»: دشمن دیگر توانی ندارد و صدای زوزه آن به گوش می‌رسد

با وصایایی از آن  روح مجاهد حضرت روح الله وصیتم را آغاز می‌کنم.

خوشا بحال آنانکه با شهادت رفتند. خوشا بحال آنانکه در این  غافله نور، سر و جان  باختند. و خوشا بحال آنانکه این گوهرها را در دامان ما بپرواندند؛ و این  مزار  شهید است و تربت عارفان و دلسوختگان شهیدان است که دارالشفای آزادگان خواهد بود و نگذارید پشکسوتان شهادت و خون در میان پیچ وخم زندگی در زمره خود بفراموشی سپرده شوند. اگر بند بند استخوان‌های‌مان را جدا سازند اگر سرمان را بالای دار برند اگر زنده زنده در اتیش بسوزانند هرگز امان‌نامه کفر و شرک را امضاء نمی‌کنیم. سلام بر تو ای شکننده دارلعماره‌های زر و تزویر، روح الله.

هم اکنون در میعادگاه عشق و شهادت در حجله‌گاه خون عروس سرخ شهادت را در بر می‌گیریم و بدنبال خط سرخی که از لابه لای  گونی‌های سنگرم و اثر بیابان‌های تفتیده خوزستان و کوه‌های سر به‌فلک کشیده کردستان گذشته می‌روم تا با کاروان عشاق  مسلح. ارواح شهدا الله آرام آرام به سوی قبله‌گاه ابدی و ملکوتی در حرکت است بپیوندم.

شهید «موسی زارعی کیاپی»: دشمن دیگر توانی ندارد و صدای زوزه آن به گوش می‌رسد

مرگ اگر مرد است گو نزد من آی تا در آغوش بگیرم تنگ تنگ

من از او جانی ستانم جاودان او زمین دلقی ستاند رنگ رنگ

من برای کسی وصیتی ندارم ولی یک مشت رنج و درد در قالب رنج‌نامه بر این لوح زرین می‌نگارم که همچون تیغ یا تیری است که به قلب سیه‌دلانی که هنوز واژه باقداست و تفکر و فلسفه شهادت را درک نکرده‌اند و بر سر اموال فانی و زیور آلات  دست و پنچه نرم می کنند و جهانی را به ورطه فساد و نابودی می‌کشانند فرود می‌آورم.

خدایا این وصیت‌نامه و رنج‌نامه را در حالی می‌نویسم که با کوله‌باری از گناه ره به  هیچ مامنی نبردم که در انتهای مسیر پرتلاطم  به درگاه تو و به عشق ژرف‌های شهادت چون غواصی روی آورده‌ام  زیرا که در رحمت تو همیشه باز است و الطاف تو چنان است بنده با داشتن کوله‌بار عظیمی از گناه از درگاه تو و از الطاف خفیفه تو هرگز ناامید نیستم سخن فلسفه شهادت بسی دشوار و بسیار زیبا است که می‌توان گفت و هر آنچه نویسم هیچ نگفته و ننوشته‌ام. اما شناخت... می‌نماید.

جلوه ملکوتی و لذت شهادت را برای منتظرین شورانگیزتر می‌نماید.

شهید «موسی زارعی کیاپی»: دشمن دیگر توانی ندارد و صدای زوزه آن به گوش می‌رسد

مدت‌ها است رهگذر غربتی است که به انتظار شهادت از شهر و دیارم هجرت نمودم و جایی می‌روم که به یاد حسین (ع) عاشقانه و با بدنی مجروح جان خود را فدای اسلام و خداوند کردند من می‌روم تا روح بلند و ملکوتی حضرت روح الله از من راضی باشد.

من می‌روم تا قلب شکسته حضرت می‌روم تا روح بلند و ملکوتی روح الله از من راضی باشد. ما می‌رویم تا شرافت‌ها و ارزش‌ها مکتب آنان را مدافع مسلم با خون سرخ خویش باشیم  و خلاصه اینکه در انتهای این رهگذر غریب غرق  در این واژه  شهادت گشتیم که همه امیال و آرزوهایم در آن تجلی می‌باشد.

آری انقلاب اسلامی ایران باعث شد که من از دنیای فانی و پست درگذرم و با دیدگاه توحیدی و بینش ... جهان  خیره گردم و منطق شهادت را جاودانه بدانم و بدانید که  شهادت را به بها می‌دهند نه بهانه. وقت آزمایش است برایم وقت آن است که تشریح نمایم «یا لیتنا کنا معک فنفوز فوزا عظیما» و آن را به درجه  ثبات و اثبات رسانم میل به آن داشتم که در این رهگذر صدها بار شهادت را در آغوش بگیرم و صد چاک شوم چون خاکستر گردم تا شاید پذیرفته شوم قصد دارم وضویی بسازم از شراره خونم و با آن رکعت نمازی در این عیادین به پا دارم. و آرزوی آن داشتم  که دشمنانم بخاطر این اهدافم مرا صد چاک نموده و مرا بسوزانند و به آن امید که لحظاتی با خلوت‌گه راز باشم پاسداران  بخاطر دفاع از ارزش‌ها و دستاوردهای انقلاب به زیر مشتی تانک و آتش سلاح‌‌ها می‌رویم در بند خصم می‌افتیم. هدف تهمت نا اهلان قرار می‌گیریم تا اسلام ناب محمدی (ص) متجلی می‌گردد می‌باشد.

شهید «موسی زارعی کیاپی»: دشمن دیگر توانی ندارد و صدای زوزه آن به گوش می‌رسد

غریب غرق در این واژه  شهادت گشتم که همه امیال و آرزوهایم در آن متجلی می‌باشد.

آری انقلاب اسلامی ایران باعث می‌شود که من از دنیای فانی و پست درگذرم و با دیدگاه  توحیدی و بینش جهانی خیره گردم و منطق شهادت را جاودانه بدانم و بدانیم که شهادت را به بها می‌دهند نه به بهانه. وقت آزمایش است برایم وقت آن است که تشریح نمایم «یا لیتنا کنا معک فنفوز فوزا عظیما» را و آن را به درجه ثبات و اثبات برسانم میل به آن داشتم که در این رهگذر صدها بار شهادت را در آغوش بگیرم و صد چاک شوم چون خاکستر گردم تا شاید جذب خاک شوم.

قصد دارم وضویی بسازم از شراره خونم و با آن رکعت نمازی در این میادین به پا دارم وآرزوی آن داشتم که دشمنانم به خاطر این اهدافم مرا صد چاک نموده و مرا بسوزانند به آن امید که لحظاتی با خلوتگه راز با او باشم...! پاسداران اسلام بخاطر دفاع از ارزش‌ها و دستاوردهای انقلاب به زیر شنی تانک و آتش سلاح‌ها می‌رویم در بند خصم می‌افتیم مورد تهمت نااهلان قرار می‌گیریم تا اسلام ناب محمدی (ص) متجلی گردد و آخرین نفس‌های‌مان را در این رهگذر عظیم نثار می‌نمایم.

اصل وحدت را از دست نداده‌ایم و به اندیشه نیش زدن‌ها و پی توهین‌ها بی‌توجه بوده‌ایم. حدیث مظلومیت و غربت ما حدیث تازه‌ای نیست حکایت دیروز و امروز ما نیست حکایت دوران‌هاست.

فریاد علی (ع) در نخلستان‌های کوفه است که از جور نااهلان با چاه‌های کوفه دردودل می‌کرد یا علی گمگشتگان مکتب تو همان گمگشتگان دیروز تو هستند. یا علی دلباختگان تو بر سر پیمان شهادت استوارند، یاعلی خانه‌های‌مان را بر سرمان آوار ساختند ولی ما به استواری تاریخ ایستاده‌ایم موقعی ما استوار ماندیم که کوه‌ها می‌لرزید. یاعلی امروز حدیث دشت عشق و خون را در هر کوی و برزن تفسیر کردیم. یاعلی سخن دل را نمی‌توانم بر صفحه کاغذ بیاورم. یا رسول الله! در شرایطی که خود را در کربلای مکان و عاشورای زمان می‌بینم آرام می‌گیرم ولیکن چه کنم که می‌خواهم دردودل کنم.

شهید «موسی زارعی کیاپی»: دشمن دیگر توانی ندارد و صدای زوزه آن به گوش می‌رسد

پس به ناچار باید با قلم ناتوان خود بنویسم تا به آن شهد شیرین دستگیری یابم. ای کاش نمی‌ماندم و مرا زودتر از این می‌پذیرفتی تا سوز ندای حضرت روح الله را نمی‌شنیدم خوشا به شهدای‌مان که زودتر از من رفتند و بدا به حال من که ماندم و ندای جانسوز آن بزرگمرد را به گوش جان شنیدم و هجرت خورشید را نظاره‌گر بودم. امیدوارم لحظه‌ای که از درد به خود می‌پیچم دیدن فرمانده روحم امام زمان را نظاره‌گر باشم و تا چون خطی ممتد بر افق سایه زند و ما چگونه به دنیا و نااهلان بفهمانیم که مردانگی ایستادن بر سر پیمان است و اوج مردانگی ایستادن بر سر پیمان تا پای جان است.

آیا این مردانگی نیست که وقتی پیکر مطهر و عطرآگینی از عزیز بسیجی را از زمین برداشتیم چون لایه‌ای از لباسش را کنار زدیم این بود دست‌نوشته آخرین پیمانش با حسین مظلوم که یاحسین جان یا زیارت یا شهادت. مرحبا چه شگفت وعده‌ای و چه شگفت‌تر وفایی این را- دنیا به فرض اگر باور کند راستی چه می‌فهمد؟ و بدانید که دفاع از مظلومیت و رسالت یک وظیفه بود که بر دوشم سنگینی می‌کرد. تنها مرزی را که می‌شناسم اوج انسانیت در قالب عارف مسلم می‌باشد به حسین جهت در هر نقطه کوری از همان وقتی که صدای مظلومیت انسان‌ها اوج می‌گرفت به ندایش در آن‌سوی لبیک می‌گفتم در میادین ایران اسلامی در آن سوی ... و سلمانیه و اربیل در این صورت غیرتمند نیست آن کسی که صدای استمداد بشنود و بی‌تفاوت باشد.

درود بر قدس و قدسیان فلسطین و فلسطینیان عراق و عراقیان تحت رنج لبنان و لبنانیان تحت ستم آفریقا و آفریقاییان.

یاعلی، یا رسول الله! چه زیبا بود زودتر از این از این دنیا سفر می‌کردیم تا روح الله می‌ماند و ما دنیا را با عابدان آن خلوت می‌نمودیم. اما من تاریکی رنگینی را پذیرا شدم تا روشنفکران اسلامی و متعهدان متفکر هدفشان تجلی‌گاه عابدان مسلم گردد و خود را چنان جرقه‌ای قرار دادم تا آسمان شما مهتابی گردد.

اگر متزلزل شدید و متفرق باید به حال شما افسوس خورد ولیکن اگر چون سرو و صنوبر برای احیای تفکر اسلام ناب محمدی استوار ماندید باید به حال شما غبطه خورد و اکنون ای مسلمانان دنیا و ایران اسلامی در خط اهداف مقدس امام گام‌هایتان را هرچه سریع‌تر و مقاوم‌تر برداشته و تا قرآن و روحانیت هستند و تا عترت رسول الله را دارید هرگز متزلزل و متفرق نگردید.

ای همسنگران مبارز و بسیجی و پاسداران!

دوست داشتم صدها جان داشتم و صدها بار کوله‌بار رزم را می‌بستم و عصا زنان در حالی که تکیه‌گاهم عشق به معبود و ابتدایی‌ترین وسایل می‌بود در درون جبهه قدم می‌زدم ودرهر قدم جانی می‌فشاندم و با بهشت شهیدان نجوا می‌کردم یا رسول‌الله تو شاهدی که خرمشهر و فاو و... را آزاد می‌کردییم تا اهداف تو بیشتر با قداست و استواری انجام بگیرد.

اما شما پدر بزرگوار و مادر مهربانم و برادران سلحشور و خواهران مبارزم!

از خدای بزرگ می‌خواهم سلام گرم مرا پذیرا بوده و ادامه دهنده هدف مقدسم باشید. هرگز اندوه به خود راه ندهید. لبخند رضایت را فراموش نکنید. خود بسوزید تا سازندگی داشته داشته باشید. اگر «رحماء بینهم» نباشید هرگز در مقام «اشداء علی الکفار» قرار نخواهید گرفت.

برادرانم!

از تهمت‌ها نهراسید آنان که در لباس میش با نیت گرگ به شما اهانت می‌کنند خودتان می‌دانید که همچون حماری بوده که هر وقت فراغت می‌یابند لگد می‌زنند پس هرگز نترسید که خداوند با شماست سال‌ها بین شما بودم شاید برادر خوبی برای‌تان نبودم اما بزرگواری شما را در مراحل مختلف زندگی به چشم خویش مشاهده کردم لذا از همه شما حلالیت می‌طلبم به ویژه از پدر و مادر رنج کشیده و مهربانم. به استقامت در دین خدا سفارش‌تان می‌نمایم که تنها رمز موفقیت در دو عالم فانی وربانی یا ابدی است.

زندگی را برای خدا به پیش برده و برای خدا بمیرید و نصرت دهید او را تا او شما را نصرت دهد مواظب منافقین کوردل بوده و به آنها مجال تحرک ندهید در مقابل آنها بایستید نه از شماتت آنان در عذاب باشید ونه از کید آنها.

سنگر مبارزه و رزم را به شما می‌سپارم به خوبی از آن محافظت نمایید، دشمن دیگر توانی ندارد و صدای زوزه آن به گوش می‌رسد و ما برنده جنگ هستیم.

اکنون با فوز عظیمی چون شهادت از میان شما رخت بربسته و آرام آرام به جایگاه ابدی تجلی‌گاه عرفان و شهادت نزدیک شده و وارد تجلی‌گاه گشتم و شما خانواده عزیز و گرامی و عزیزان حزب‌الله را به خدای بزرگ می‌سپارم.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها