به گزارش خبرنگار دفاعپرس از آذربایجانشرقی، شهید «مهدی داودی» در 31 شهریورماه 1343 در شهرستان سراب آذربایجانشرقی به دنیا آمد. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با شروع جنگ تحمیلی، برای دفاع از خاک کشورش راهی جبههها شد و پس از حضور در 5 عملیات، سرانجام در تاریخ 27 بهمنماه 1364 در عملیات والفجر 8 در جاده فاو - بصره به شهادت رسید.
زندگینامه شهید:
شهید «مهدی داودی» 31 شهریورماه 1343 در شهرستان سراب به دنیا آمد. سال 1349 وارد دبستان شد و دوره راهنمایی را در مدرسه شهید «مشهدی» فعلی به پایان رساند. دوره متوسطه را در دبیرستان امامخمینی(ره) سراب آغاز کرد. انقلاب که شروع شد، با وجود سن کم در تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی شرکت میکرد.
برای اولینبار، تابستان 1359 در اردویی از طرف بسیج به تهران رفت و در برنامههایش شرکت کرد. پس از اتمام کلاس سوم متوسطه در خردادماه 1360 یک دوره فشرده نظامی را گذراند و سپس برای نخستین بار عازم جبهه غرب شد. پس از حضور در جبهههای غرب به جبهههای جنوب رفت و در کسوت بیسیمچی در عملیات فتحالمبین که منجر به آزادسازی بخش عظیمی از خاک میهن اسلامی گردید، شرکت کرد.
در این عملیات دچار موجگرفتگی شد و به پشت جبهه انتقال یافت. پس از چند روز دوباره به جبهه برگشت و در عملیات بیتالمقدس، آزادسازی خرمشهر به عنوان مسئول عملیات گردان شرکت کرد. بعد از آن، مهدی در عملیاتهای طریقالقدس (آزادسازی بستان و تنگه چزابه)، والفجر مقدماتی، والفجر 2 (حاج عمران)، والفجر 4 (پنجوین و گرمک) به عنوان مسئول مخابرات گردان شرکت کرد که در عملیات والفجر 4 برای چندمین بار مجروح شد و بلافاصله بعد از به دست آوردن بهبودی به جبهه شتافت.
وی قبل از عملیات خیبر، به واحد اطلاعات عملیات لشکر 31 عاشورا پیوست. وی در چند عملیات مهم و سرنوشتساز خیبر (جزایر مجنون)، بدر و والفجر 8 مسئولیت تیم شناسایی بود. مهدی داودی سرانجام در تاریخ 27 بهمنماه 1364 بر اثر اصابت تیرکش، حین انجام ماموریت نفوذ به عمق خاک دشمن در جاده فاو – بصره به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
خصوصیات بارز شهید:
فردی صبور و پاکطینت بود. هرگز از روی هوای نفس کاری نمیکرد. ارادت خاصی به روحانیت داشت. درخصوص رعایت حق دیگران حساس بود. از حق خود میگذشت و به حقوق دیگران احترام میگذاشت.
خاطرات، پدر شهید:
شب قبل از شهادت مهدی، خواب دیدم مادرش خانه را نظافت میکند. در همین موقع صدای زنگ در شنیده شد. رفتم در را باز کردم، دیدم که مهدی است. با ساک و کولهپشتی در دست. پرسیدم چرا برگشتی؟
گفت پدرجان، من جبهه را تمام کردم. برگشتم و به مادرش خبر دادم که مهدی برگشته است. او در حالی که از شادی در پوست خود نمیگنجید دوید تا مهدی را بغل کند. در این حال بیدار شدم و خوابم را برای همسرم تعریف کردم. گویا مهدی شهید شده است. فردای آن روز خبر شهادتش را شنیدیم.
فرازی از وصیتنامه شهید:
پدر و مادر عزیزم، به شما وصیت میکنم که تقوی را پیشه کنید تا در منجلاب کفر، الحاد و بیخدایی گرفتار نشوید. از طرف من به این کافران بگویید؛ کسی که روبروی انقلاب بیاستد باید هلاک بشود. انقلاب، انقلاب محرومین است. انقلاب توده مسلمان است. انقلاب پیروان قرآن است. انقلاب پیروان توحید است. هرکس از این مسیر منحرف شده، برود پایمال شود.
پدر عزیزم به خواهرانم سلام مرا برسان و بگو که این سخنان شهید آیتالله «محمدباقر صدر» را همیشه نصبالعین خود قرار دهند. «احساس من در مورد مسئولیت خواهران در این دوره حساس، احساس بزرگی است. ای دختران حضرت فاطمه(س) شما سنبل زنان امروز میباشید»
در آخر از شما حلالیت میطلبم و از خدای بزرگ میخواهم مرا به راه راست و به راهی که خودش دوست دارد تا بندهاش در آن قدم بردارد، هدایت کند.
انتهای پیام/