گروه فرهنگ و هنر دفاعپرسـ رسول حسنی؛ پلیس نیرویی برآمده از بطن مردم و در خدمت مردم است. به جرأت میتوان گفت که در هیچ جای جهان پلیسهایی را نمیتوان یافت که مانند نیروهای پلیس ایران با آحاد مردم در ارتباطی نزدیک و صمیمانه باشند. امنیت داخلی در شهرها و قانونمداری شهروندان ایرانی را در هیچ جای دنیا نمیتوان دید. مردم ایران با هر نگاه و نگرشی که دارند، پلیس را امین خود میدانند و در مقابل پلیس نیز بیش از آنچه وظیفه ذاتی آن است، خود را خادم مردم میدانند. این مسئله تا جایی پیش رفته که برخی از مردم انتظارات نامعقولی از این نیروی خدوم دارد. شاید به همین دلیل است که فیلمسازان ما در تصویرسازی از پرسونای پلیس دچار سوءبرداشت شده اند و نمیتوانند آن پلیس واقعی مورد نظر نظام اسلامی را به تصویر بکشند.
پلیسی که در کادر تلویزیون یا پرده سینما میبینیم، کمترین قرابتی با پلیس حقیقی ندارد و متأسفانه کاراکتر پلیس در آثار سینمایی ما اغلب کاریکاتوری از این نیروی مقتدر است.
این مسئله در سریالهای تلویزیونی شکل گستردهتری داشته و نگاهی مضحک و هجوآلود به پلیس را شاهد هستیم. پلیس در آثار تلویزیونی تا حد یک کالای تزئینی غیر ضروری تنزل پیدا کرده است. گویا پلیس در محلهها و شهرها کاری ندارد جز اینکه دعواهای مضحکانه مردم را حل و فصل کند.
برای همین است که قشر نوجوان و کودک با دیدن این تصاویر نمیتواند قهرمان خود را از میان پلیس انتخاب کند. برای این قشر از مخاطبان پلیس یعنی پلیس آمریکایی و اروپایی. کاراکتری که در هالیوود از پلیس ارائه میشود، قرابتی با پلیس خشونتطلب آمریکایی ندارد. پلیسی که در فیلمهای آمریکایی میبینیم، ابرقهرمانی است که بدون نگاه به نژاد و دین و سطح اجتماعی افراد تا پای جان از آنها دفاع میکند.
درحالیکه در ماجرای «جرج فلوید» دیدیم که ذات پلیس نژادپرست آمریکایی چگونه است. سریال «هشدار برای کبری11» که در خصوص پلیس بزرگراه است، ماجرای دو پلیس جوان جان برکف، ایثارگر، آرمانگرا را به تصویر میکشد که همهچیز خود را فدای انجام وظیفه میکنند.
دو پلیس جوانی که بدون عملیاتهای محیرالعقول به ابرقهرمانهایی دوستداشتنی تبدیل شدهاند. باید از فیلمسازانی که در عرصه سینما و تلویزیون مشغول فعالیت هستند، پرسید که آیا زمان آن نرسیده تا این حجم از ایثارگریهای پلیس در بخشهای مختلف به یک اثر قابل دفاع تبدیل شود.
بهتر نیست که نوجوان پرشور امروزی بهجای الگو قرار دادن پلیس آمریکایی، پلیس ایرانی را الگوی خود قرار دهد، پلیسی که نه مزدور دولت و حکومت بلکه مدافع امنیت مردم و قانون بوده و صاحب جهانبینی و ایدئولوژی است. متأسفانه هنرمندان ما با پلیس مملکت خود چندان مهربان نبوده و با هر اثری که روی آنتن میفرستند تصویر دور از ذهن و فانتزیتری از پلیس ارائه میدهد.
بهعنوان نمونه در سریال «خط آخر» به کارگردانی «علی مسعودی» میبینیم که پلیس نقشی اصلی دارد و حتی یکی از شخصیتها که بهرام نام دارد نیز پلیس است؛ اما در این سریال نیز پلیس در حد کدخدای محله تصور شده که کاری ندارد جز اینکه دو جوان بیکار و بیهویت را مدام دستگیر کند و با پادرمیانی بهرام، همکارش آنها را رها کند. مخاطبی که چنین اثری را میبیند، مسلما با دیدن پلیس در سطح شهر، همان پلیس فانتزی سریالها در ذهنش تداعی میشود.
به قولی سرباز ایرانی بدون مارش و طبل و شیپور هم سلحشور است؛ پلیس ایرانی با همه این بیتوجهیها همچنان در صف اول صیانت از قانون و امنیت قرار دارد و گوشه چشمی به این مسئله ندارد که ایثارگریهایش را کسی میبیند یا نه اما این دلیل نمیشود که اصحاب فرهنگ دین خود را به بیشمار ایثارگر و جانباز و شهید نیروی انتظامی ادا نکنند.
عرصه رسانه ملی و سینمای ایران همچنان از پلیس قهرمان محروم است، این درحالی است که کارنامه پلیس ما مشحون و مملو از غیورمردانی هستند که جان خود را برای اقتدار و آرامش مردم خود در دست گرفته اند و کسی آنها را نمیبیند.
انتهای پیام/ 161