به گزارش خبرنگار دفاعپرس از آذربایجانشرقی، کتاب «تمام هستی من» خاطرات «رقیه تقوی» همسر جانباز سرافراز دفاعمقدس «محمدعلی پرغو» را در برمیگیرد که در 170 صفحه به قلم خانم «بتول جعفرزاده» به نگارش درآمده که یکی از کتابهای خوب تاریخ شفاهی دفاع مقدس به شمار میآید. با مطالعه این کتاب به عظمت همسران ایثارگر و فداکار جانبازان سرافراز پی میبریم. به همین خاطر تصمیم گرفتیم درخصوص اثر فوق با جانباز و رزمنده دفاعمقدس حاج «اسماعیل وکیلزاده» گفتوگویی داشته باشیم که مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
درخصوص کتاب «تمام هستی من» و نظرتان درباره این کتاب بفرمائید؟
شان و مقام جانبازان و همسران فداکارشان درکلام رهبرکبیر انقلاب امام خمینی(رضوان الله) و رهبر جانباز و معظم انقلاب امام خامنهای (دامت برکاته) بارها بیان شده است اما متولیان امر نتوانستهاند حق پرستوهای انقلاب را به جا بیاورند.
در این کتاب، خاطرات مظلومیت جانبازان شجاع و زندگانی روی تخت آسایشگاه به زیبایی بیان شده است. نحوه آشنایی خانم تقوی با جانبازی که قطع نخاع گردن و پاسخ مثبت ایشان به تشکیل زندگانی مشترک پس از بیان مشکلات زندگی با جانباز قطع نخاع خیلی ارزشمند میباشد.
به نظرم همسرانِ جانبازان، بالاخص جانبازان 70 درصد، بیشتر از خود جانبازان برگردن کشورمان حق دارند چون آنها با ازدواج، فداکاری بزرگتری را رقم زده و با درک مشکلات برای کسب رضای خدا به میدان قدم گذاشتهاند. خانم تقوی هم از جمله افرادی است که در مقابل مخالفتهای پدر بزرگوارش که از باب دلسوزی و بزرگی مشکلات، رضایت نمیدادند ولی در نهایت توانست رضایت پدرش را هم کسب کند.
کلیات کتاب «تمام هستی من» درباره چه چیزی میباشد؟
کتاب تمام هستی تقوی ( از اهالی شهرستان قائمشهر استان مازندران)، درباره دانش آموز نوجوانی به نام محمدعلی پرغو است که برای دفاع از اسلام، از مشکین شهر استان اردبیل عازم نبرد با دشمنان اسلام شده و به مقام جانبازی رسیده میباشد.
به نظرم خاطرات پس از عقد و بدرقه عروس به شهر غریب مهم میباشد که عروس به عشق خدمت به جانباز از خانواده خود بدون ناراحتی جدا و راهی اتاق بخت میشود. ادبیات و گفتمان عروس و داماد و عشق آنان به همدیگر حکایت از اعتقاد آنان دارد.
خانم تقوی مثل پروانه دور جانبازش حضور دارد و او را تر و خشک میکند و به همسرجانبازش میگوید از این پس من همه کارهایت را من انجام میدهم. اداره امورات جانباز قطع نخاع گردنی خیلی سخت و دشوار است.
حقیر توفیق دوستی بیشتر جانبازان تبریز را دارم و از نزدیک با مشکلات شان آشنایی دارم. اگرچه اراده و عشق خود جانبازان خیلی زیاد است و شاهد نقش ویژه و ممتاز آنان در مجامع علمی و دانشگاهی هستیم اما اگر کمک همسرانشان نبود شاید موفقیت زیادی کسب نمیکردند.
نشر خاطرات جانبازان چه تاثیری بر جوانان و زندگی مردم عادی دارد؟
بحث خاطرات خود جانبازان معظم، فصلِ مفصلی است که متاسفانه تعدادی از متولیان امر قصورات متعددی دارند که یکی از آنان غفلت از ضبط و ثبت خاطرات جانبازان است که متاسفانه تعدادی از آنان به همرزمان شهیدشان پیوستهاند و خاطرات را با خود بردهاند. زندگی با جانباز در اوضاع اقتصادی دهه شصت و هفتاد کار خیلی دشواری بود که خانم تقوی طعم آن را چشیده است. در خاطراتش از روزهای سردی که باید لحاف و تشک همسر جانبازش را با آب سرد شستشو میداد سخن گفته است.
ایکاش زندگانی جانبازان و پیشکسوتان در آن سالها خوب نوشته شود تا مردم بدانند که این خانوادهها از انقلاب هیچ توقعی نداشتند و برای دریافت امکانات مادی هیچ گلایهای هم نداشتند. در صفحه 104 و 105 کتاب داستان، آمدن جانباز قطع نخاع و مسئول جانبازان تبریز برادر حاج «صمد زبردست» با همسرش را خوب توصیف نموده و در آن روز خانم زبردست، زخم دستهای خانم تقوی را میبیند و متوجه عدم ماشین لباسشویی و حمام در خانه شده که آن نشانگر ساده زیستی این خانوادهها میباشد. ایکاش مفسدان اقتصادی و غارتگران بیتالمال کمی فکر کنند و نجابت این صاحبان اصلی انقلاب را مشاهده و از شرمندگی بمیرند.
خاطرات درس خواندن در مجتمع رزمندگان و امتحانات با نظارت سخت ناظر آموزش و پرورش و قبولی در علوم سیاسی تهران و مسافرت با هواپیما و سختی حمل ویلچر و یا پر شدن کیسه ادرار و ....ذرهای از دشواری ظاهری زندگی با جانباز را بیان نموده است. سپس عدم امکانات و چگونگی انصراف و سال بعد با قبولی در دانشگاه تبریز و ادامه تحصیل تا دکترای تاریخ که حکایت از ایستادگی در برابر مشکلات بوده را خوب ترسیم نموده است.
در آخر این کتاب از سفر حج بدون دکتر و مدتی بعد به همراه حاجی سفرنامه اش را تمام میکند و از دشواریهای اثبابکشیها خاطراتی را بیان و وضع جسمانی امروزش که از دیسک کمر و آرتروز دست و پنجه نرم میکند و در آخر از خداوند، توان خدمت به جانباز را طلب می کند و در صفحه156 میگوید: دعا میکنم تا خدا به من آنقدر توان بدهد که بتوانم کارهای حاجی را انجام بدهم اگر روزی ناتوان شدم و نتوانستم، جان مرا بگیرد.
سخن پایانی؟
از مسئولین مربوطه استدعا دارم خاطرات دکتر محمدعلی پرغو را در اسرع وقت ضبط و منتشر نمایند تا پازل این کتاب کامل شود. در این کتاب خاطرات خانم تقوی به زیبایی نوشته شده که لازم میدانم از نویسنده محترم تشکر نمایم.
از خداوند متعال برای مسئولین حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس توفیق روزافزون خواهانم و امیدوارم با همکاری بنیاد شهید و جانبازان استان هر چه سریعتر خاطرات تمام جانبازان بالاخص 70 درصد ضبط شود چون اینان شهیدان زندهای هستند که خداوند این عزیزان را حجت برای جامعه نگه داشته و معلوم نیست کی از این دنیای فانی به رضوان خدا کوچ کنند، پس به فرموده رهبر جانباز انقلاب امام خامنهای ( دامت برکاته) کار جهادی انجام دهید.
در آخر، تمام قد در مقابل اسطورههای دفاع مقدس بخصوص جانبازان سرافراز و بیادعا و همسران باوفای جانبازان که ولی نعمت انقلاب ما هستند سر تعظیم فرود میآورم و از غفلت خودمان عذرخواهی کرده و از خداوند متعال عاجزانه میخواهم ما را در محضر شهدا و این بزرگواران که برای اسلام و انقلاب فداکاری کردند شرمنده و خجل نکند.
کتاب «تمام هستی من» خاطرات «رقیه تقوی» همسر جانباز سرافراز دفاعمقدس «محمدعلی پرغو» را در برمیگیرد که به قلم «بتول جعفرزاده» به نگارش درآمده و به اهتمام اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاعمقدس آذربایجانشرقی به شمارگان 1000 جلد توسط انتشارات «معبر آسمانی» در سال 1398 به چاپ رسیده است.
انتهای پیام/