بازخوانی دستگیری شهید آیت‌الله دستغیب توسط رژیم پهلوی

شهید آیت‌­الله دستغیب، سومین شهید محراب علاوه بر مقام علمی، فقهی و عرفانی در جریان نهضت اسلامی از یاران پیشگام امام خمینی (ره) در استان فارس بود، دستگیری آیت‌الله دستغیب اهمیت ویژه‌ای داشت، زیرا حکومت در یک وضعیت سختی بود.
کد خبر: ۴۰۵۷۵۱
تاریخ انتشار: ۲۴ تير ۱۳۹۹ - ۰۹:۴۸ - 14July 2020

بازخوانی ۳ دستگیری شهید آیت‌الله دستغیب توسط رژیم پهلویبه گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، شهید آیت­‌الله دستغیب مبارزات سیاسی خود را با رژیم پهلوی از همان سن نوجوانی آغاز کرد. سومین شهید محراب علاوه بر مقام علمی، فقهی و عرفانی در جریان نهضت اسلامی از یاران پیشگام امام خمینی (ره) در استان فارس بود که مبارزات بی‌امانی را علیه رژیم پهلوی آغاز کرد و در این راه به زندان افتاد.

۱. قیام ۱۵ خرداد و دستگیری آیت‌­الله دستغیب

دستگیری امام خمینی در بامداد روز ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، جرقه­ آغاز قیام خونین ۱۵ خرداد بود. با انتشار این خبر در سراسر ایران و به‌ویژه تهران و قم و ورامین قیام ۱۵ خرداد شکل گرفت و نقطه­ آغاز انقلاب اسلامی شد. رژیم برای سرکوب حرکت انقلاب دستور دستگیری علمای بزرگ شهر ازجمله شهید آیت‌الله دستغیب و مرحوم آیت‌­الله بهاءالدین محلاتی را صادر کرد؛ زیرا وی با فعالیت­‌های گسترده­ خود به‌ویژه ایراد سخنرانی­‌های افشاگرانه، چهره­ واقعی رژیم را برای مردم روشن می­‌کردند.

علی حسینی ازجمله کسانی بود که در شب ۱۵ خرداد در منزل شهید آیت‌­الله دستغیب حضورداشته و از نزدیک شاهد حوادث آن شب تاریخی بوده است: «(شب ۱۶ خرداد) چندنفری در منزل شهید آیت‌الله دستغیب جمع شده بودیم و عده‌ای هم در کوچه‌های اطراف جمع شده بودند. بعضی از همسایه‌ها برای مردم آش آوردند و کسانی هم که می‌خواستند عبادت کنند یا نماز شب بخوانند به مسجد گنج رفتند.

حدود ساعت دو یا سه بعد از نصف شب بود که صدای [ماشین]ریو ارتشی آمد. خدا رحمت کند، آقایی بود که قالی­فروش بود و من اسمش را نمی‌دانم. او با آقای رمضانی مأمور شدند که بیرون بروند و خبر بیاورند که آن‌ها را نزدیک مدرسه­ خان دستگیر کردند. کماندو‌ها به داخل کوچه ریختند؛ حدود شش نفر از آن‌ها به همراه یک سرهنگ که در پیشاپیش آن‌ها بود به سمت در خانه آقای دستغیب آمدند. من به‌سرعت زدم زیر پای سرهنگ و او را به زمین انداختم. شروع کرد به فحش و دادوفریاد کردن.

کماندو‌ها چنان با سرنیزه به پهلوی من زدند که هنوز با گذشت سال­‌ها درد دارد. قصد آن‌ها این بود که آن شب آقای دستغیب را بکشند؛ حتی یک مسلسل هم آورده بودند. مردم را گذاشتند سینه دیوار و گفتند تا سه می‌شماریم، اگر نگویید او کجا هست شما را می‌کشیم. البته کسی جز آقای افراسیابی از مکان آقا مطلع نبود».

گزارش دقیق‌تری از شب تاریخی حمله به منزل آیت‌­الله دستغیب

منوچهر موریس گزارش دقیق‌تری از شب تاریخی حمله به منزل آیت‌­الله دستغیب ارائه می‌دهد: «آن شب مردم در داخل و خارج منزل آیت‌­الله دستغیب جمع شدند. عده‌ای کوچه‌ها را فرش کردند و عده‌ای از اصحاب در طبقه دوم منزل در کتابخانه و حجره آیت‌الله دستغیب گرد هم آمدند. تا حدود ساعت ۱۲ شب برادران با هم گفتگو می‌کردند. بعضی‌­ها هم قدری خوابیدند که ناگهان صدای هواپیما (حدود ساعت دو) همه را برآشفت.

لحظاتی نگذشت که کماندو‌ها حمله کردند و در کوچه هرکس را که می‌دیدند کتک زدند تا اینکه به در منزل آیت­‌الله دستغیب رسیدند که بسته بود. بالاخره با لگد و قنداق تفنگ در را شکستند و به درون منزل هجوم‌آورند. برادرانی که در راهرو بودند مقاومت کردند و عده‌ای هم به روی بالکن خانه رفتند و فریاد «الله‌اکبر» سر دادند و همه همسایه‌ها را خبردار کردند. در این فرصت عده‌ای از برادران برای اینکه کماندو‌ها به آیت‌­الله دستغیب دسترسی پیدا نکنند او را از طریق بالکن به منزل دیگری بردند.

به یاد دارم که آن شب کماندو‌ها همه را در کتابخانه منزل جمع کردند و شروع کردند به ضرب و شتم ما و حرف­های رکیک زدن. تمام قفسه‌های کتابخانه را شکستند؛ به‌نحوی‌که کتاب­‌ها و خرده‌­شیشه‌ها روی سرمان ریخت و در این میان آقای سودبخش با ضربه­ قنداق تفنگ از پله­‌ها پایین افتاد و خون از سر و روی او جاری شد. عمال رژیم تهدید می‌کردند که بگوییم آقای دستغیب کجا هستند.

یکی از افرادی را که آن شب تحت‌فشار قراردادند آقای ابوالاحراری بود. اسلحه را روی سر وی گذاشتند و گفتند: اگر نگویی آقای دستغیب کجاست الآن اعدامت می‌کنیم.

خلاصه آن شب همگی کتک مفصلی خوردیم. آقازاده‌های آیت‌­الله دستغیب، آقای سید علی‌­اصغر دستغیب، برادر شهید دستغیب و حتی خانواده شهید دستغیب، خصوصاً خواهر او را نیز زدند؛ و بعدازاینکه از یافتن آیت­‌الله دستغیب ناامید شدند به خانه­ همسایه‌ها حمله کردند. به یاد دارم که در طرف جنوبی منزل آیت‌­الله دستغیب یک پسربچه ۱۳ یا ۱۴‌ساله‌ای بود که با زیر پیراهن رکابی در بستر خوابیده بود. او را از رختخواب بیرون کشیدند و با همان لباس این‌طرف و آن‌طرف کشاندند...».

فرزند آیت‌­الله دستغیب هنگام دستگیری نزد پدر بود، در این زمینه می‌گوید: «بنده را (هاشم) با اتفاق پدرم به تهران بردند، در عشرت‌­آباد خوب یادم هست که پنج روز اول زندانی انفرادی بود و پس از ۱۳ روز آوردند بیرون. بعد از ۱۸ روز ما را به زندان ساواک در سلطنت آباد منتقل کردند و خلاصه بعد از چند ماه زندان، آزاد کردند، ولی تبعید بودیم».

سید هاشم دستغیب در ادامه می­‌افزاید: «خوب به خاطر دارم چهارمین روزی بود که در سلول انفرادی عشرت­آباد باحالت زار و نزار افتاده بودم. ناگهان صدای سرفه آشنایی توجهم را جلب کرد و با تکرار آن یقین کردم پدرم را نیز آورده‌اند. فردای آن روز مأمور ما عوض شد. مأمور جدید نزد من آمد و آهسته گفت: آقایی با این خصوصیات به شما سلام می‌رساند و پیغام داده است ناراحت نباش، من هم در کنار شما و نزدیک شما هستم. پس از آزادی از زندان تا سه ماه دیگر تبعید بودیم...».

۲. زندان و تبعید دوم در سال ۱۳۴۳

شهید عبدالحسین دستغیب با روح بلند انقلابی که داشت، بلافاصله پس از بازگشت به شیراز در سال ۱۳۴۲ مبارزه خود را ادامه داد. امام خمینی از زندان برای وی پیغام فرستادند «که من الآن در زندان هستم و محصور، نمی‌دانم شرایط چیست و تکلیف چیست؟ شما هر جور که خود صلاح می‌دانید».

سید هاشم دستغیب می‌افزاید: «این پیغام امام خوب یادم هست. بدین‌جهت او بار دیگر با رفقا مشورت کردند، گفتند هنوز حکومت‌نظامی است الآن صلاح نیست، مردم این آمادگی را ندارند. پدرم صبر کردند امام از زندان آزاد شدند، باز مشغول شدند. سال ۱۳۴۳ مجدداً او را گرفتند».

آیت‌الله دستغیب در تاریخ سوم اردیبهشت ۱۳۴۳ به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی کشور از سوی ساواک فارس دستگیر و طبق قرار بازپرس تیپ ۲۳ فارس، بازداشت شد. بنا به اهمیت امر و پاره‌ای ملاحظات و جهات، او را به مرکز اعزام کردند. در تاریخ ششم تیر ۱۳۴۳ قرار بازداشت وی از طرف بازپرس اداره دادرسی ارتش، به‌قرار التزام عدم خروج از حوزه قضایی تبدیل شد و روز بعد آزاد شد.

روایتی از دیدار امام (ره) و شهید دستغیب

در همین ایام آیت‌­الله دستغیب با نادیده ­گرفتن عدم خروج از حوزه­ ­قضایی تهران در قم به دیدار با امام خمینی شتافت که تازه از زندان آزادشده بود. سید هاشم دستغیب از دیدار امام (ره) و شهید دستغیب چنین یادکرده است:

«حاج شیخ حسن خلیلی پیغام آوردند که امام گفته‌اند معطل نشوید و فوراً به قم بیایید و بر خودم هم وارد شوید. ما ماشین گرفتیم و شب مستقیم رفتیم قم. «توسط مرحوم حاج‌آقا معین» وارد شدیم منزل یکی از علما، ظاهراً منزل همشیره‌هایشان بود. او گفت امشب اینجا بمانید و فردا منزل امام بروید. وی رفتند منزل امام تا این مطالب را بگویند، طولی نکشید که برگشتند و گفتند آقا پاشید، هر کاری کردم ایشان قبول نکرد که امشب بمانید. همین الآن بیایید اینجا، تقریباً نیمه­شب بود ما رفتیم خدمت امام ایشان از ما پذیرایی کرد...».

«روز دوم خوب یادم هست سرهنگ مولوی از طرف ساواک قم آمدند درب منزل (ظاهراً از قبل ماشین آماده کرده بودند) ما را بردند فرودگاه و ازآنجا به‌سوی شیراز رفتیم. وقتی وارد شیراز شدیم، چند نفر از ساواک و مسئول ساواک و چند نفر از بازاری­های آنجا بودند. برنامه را جوری تنظیم کرده بودند که هیچ‌کس متوجه نشود. عجیب شیطنتی داشتند، مردم فهمیدند خیابان پر شد و بند آمد، عبور و مرور متوقف شد آقا نشد زیارت شاه‌چراغ بکنند، مستقیم رفتند مسجد و سخنرانی کردند».

همان موقع ساواک به امور اجتماعی وزارت دربار چنین گزارش می‌دهد: «روحانی نامبرده در محافل مذهبی از علمای طراز اول شناخته می‌شود، ولیکن ازلحاظ سیاسی عوامل حکومت پهلوی فرد مورد اعتمادی نیست».

۳. دستگیری و تبعید آیت‌الله دستغیب از شیراز

با اوج‌گیری انقلاب اسلامی بعد از ماه مبارک رمضان و به‌ویژه فاجعه میدان شهدا و کشتار مردم تهران در روز ۱۷ شهریور به دستور مقامات عالی‌رتبه امنیتی در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۳۵۷، آیت‌الله دستغیب و آیت‌الله سید محی‌الدین مصباحی و شیخ صدرالدین حائری دستگیر شدند که آیت‌الله دستغیب و آیت‌الله مصباحی به تهران اعزام شدند.

در گزارش ساواک خلاصه‌ای از سوابق آن‌ها چنین منعکس‌شده است:

«یاد شدگان فوق از روحانیون و وعاظ متعصبِ افراطی مذهبی استان فارس هستند که در فرصت و موقعیت‌های مناسب اقداماتی بر له روحانیون مخالف، چون روح‌الله خمینی می‌نمایند که وضعیت آنان طی بولتن ویژه ۵۲۵۲/۳۱۲ ـ ۲۱ اردیبهشت ۱۳۳۶ به عرض رسیده و اخیراً نیز به علت ایراد سخنرانی‌های خلاف و اقدامات ضد امنیتی در استان مذکور، مقرر شد دستگیر و به تهران اعزام شوند که در اجرای اوامر دو نفر موصوف در روز چهارشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۳۶ با پرواز ۶۶۴ هواپیمایی ملی ایران به مرکز انتقال و برابر ماده پنج حکومت‌نظامی تهران و حومه بازداشت شدند...».

دستگیری آیت‌الله دستغیب در استان فارس اهمیت ویژه‌ای داشت، زیرا حکومت در یک وضعیت سختی بود، هم آزادی وی انقلاب را سرعت می‌بخشید و هم در زندان بودن وی هیجان عمومی علیه حکومت را تشدید می‌کرد. در گزارش مندرج در بولتن سری ساواک که به اطلاع محمدرضا پهلوی رسید، این موضوع به‌خوبی انعکاس یافته است.

ساواک در مورخ ۲۲ مرداد ۱۳۵۷ در مورد دستگیری شهید دستغیب گزارش می‌دهد: «سید عبدالحسین دستغیب روحانی سرشناس مقیم شیراز، ازجمله روحانیون هوادار (امام) خمینی است که همواره اقداماتی علیه حکومت ایران داشته و به‌ویژه در یک سال اخیر این فعالیت‌ها را به مناسبت‌های مختلف تشدید کرده است. در وقایع اتفاقاتی که در شهریورماه سال جاری در شیراز به وقوع پیوست مشارالیه و دو تن دیگر از روحانیون نقش مؤثر داشتند و به‌خصوص تحریکات آنان در ماه مبارک رمضان در تشدید احساسات متعصبین و قشریون سهم مؤثر داشت. به همین علت نامبرده در شیراز دستگیر و از ۱۹ شهریورماه به تهران منتقل و بازداشت شد.».

اما حکومت دو ماه بعد یعنی در تاریخ ۲۴ مهر ۱۳۵۷ ظاهراً با میانجیگری برخی، ولی درواقع به دلیل فشار افکار عمومی و با توجه به کهولت سن و بیماری آیت‌الله دستغیب، مجبور به آزادی او می­‌شود. رژیم پهلوی در تلاش بود تا باوجود فشار افکار عمومی، پس از آزادی آیت‌الله دستغیب از زندان، اجازه بازگشت به شیراز ندهد و وی را غیرمستقیم به مشهد مقدس تبعید کند؛ اما باوجود این دسیسه که از شیراز دور باشد وی در ۲۴ مهر ۱۳۵۷ از زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری آزاد و پس از چند روز به شیراز بازگشت و هدایت جریان انقلاب را به دست گرفت.

منبع: فارس

انتهای پیام/ 341

نظر شما
پربیننده ها