فقط یک آرزو داشتم...!

مطمئن بودم زنده نمی ماند به او گفتم شاید من زنده ماندم؛ اگر پیغامی برای پدر و مادرت داری بگو.
کد خبر: ۴۰۶۵۶
تاریخ انتشار: ۲۰ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۱:۲۲ - 09February 2015

فقط یک آرزو داشتم...!

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، در ارتفاعات کانی مانگا مشرف به پنجوین عراق، بر روی قله 1904 بالای سر یک دانش آموز 15 ساله شهید خوش نظر که رفته بود روی مین والمری و تمام بدنش غرق خون شده بود، رسیدم.

مطمئن بودم زنده نمی ماند به او گفتم شاید من زنده ماندم؛ اگر پیغامی برای پدر و مادرت داری بگو.

تا این را گفتم اشک در چشمانش جمع شد. آن گریه ها زیر نور منورها عجیب صورت شهید خوش نظر را نورانی کرده بود. این شهید با هر سختی که بود توانست لب هایش را جمع کند و بریده بریده جمله ای را بگوید.

او گفت:«من فقط یک آرزو داشتم و آن این که یک بار از نزدیک چهره امام خمینی(ره) را زیارت کنم.»

شهید خوش نظر

نظر شما
پربیننده ها