رئیس اداره بهداشت و درمان ستاد کل نیروهای مسلح:

توسعه علوم پزشکی مرهون سال های دفاع مقدس است

شبکه بهداری رزمی کار خود را در عملیات فتح المبین آغاز کرد و با مشورت آقای احمدیان قرار بر این شد که کلیه نیروهای بهداری سپاه را به اهواز فراخوان کنیم. تقریبا 10 روز به عید سال 61 مانده بود که ما این کار را انجام دادیم.
کد خبر: ۴۰۸۱
تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۹۲ - ۱۰:۱۳ - 02October 2013

توسعه علوم پزشکی مرهون سال های دفاع مقدس است

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، نقش بهداری رزمی در دوران دفاع مقدس برکسی پوشیده نیست. چرا که حفظ سلامت و توان جسمی رزنمدگان از یک طرف و درمان و رسیدگی بر مشکلات مجروحان و جانبازان از طرف دیگر در صحنه عملیات لازم و ضروری بود. از سیر شکل گیری بهداری جنگ و بیمارستانهای صحرایی تا وضعیت بهداشت و درمان امروز نیروهای مسلح توانمندیهای پزشکی در این حوزه ها از جمله مواردی است که سردار سرتیپ نصرالله فتحیان رئیس اداره بهداشت و درمان ستاد کل نیروهای مسلح در خصوص آنها حرف های زیادی دارد، آنچه در ادامه می آید ماحصل گفتگوی خبرنگار ما با وی است.

ورود  شما به جنگ از کجا و چگونه بود؟

در ابتدای جنگ قرار شد کردستان برویم و چون همسرم یک دوره آموزش پزشک یاری در سپاه تهران دیده بود، در این سفر همراه من شد. در فرودگاه سنندج یک ستاد تخلیه مجروحان تشکیل شده بود و مجروحانی که در سراسر کردستان زخمی شده بودند و در بیمارستان توحید بستری بودند، برای اعزام به مراکز درمانی دیگر با هواپیماها به ستاد تخلیه منتقل می شدند.

یک روز که تازه از مریوان به سنندج آمده بودم، یک ساختمان را در شهر به عنوان اولین درمانگاه سپاه، با نام درمانگاه شهید قاضی تاسیس کردیم. در آن لحظه که ما داخل ساختمان بودیم و محل استراحت ما نیز در همان جا بود، ناگهان صدای مهیبی آمد، به بیرون از ساختمان رفتیم. چند فروند جنگنده عراقی به روی آسمان شهر جولان می دادند و ما از اینکه آنها عراقی هستند باخبر نبودیم، دیوار صوتی شهر را شکستند، تمام شیشه های ساختمان بر اثر این اتفاق تکه تکه شد. چند دور به روی شهر چرخیدند و بعد از آن شهر را بمباران کردند و ما هیچ سیستم دفاعی و پدافندی در آن زمان برای مقابله با آنها نداشتیم.

پنج دقیقه ای از بمباران شهر نگذشته بود که به فرودگاه رسیدم. گمان می کردم که همسرم شهید یا مجروح شده است. جنگنده ها تمام باند فرودگاه را شخم زده بودند و برج مراقبت نیز از آتش آنها بی نصیب نمانده بود. نکته ای که در آن لحظه مرا حیرت زده کرد این بود که آن شیر زنان که مسئولیت ستاد را به عهده داشتند از این حادثه که برای اولین بار بود با آن مواجه می شدند، نترسیده بودند و با خونسردی و آرامش تمام که برگرفته از ایمان بالایشان بود، مشغول رسیدگی و مداوای مجروحان بودند و این یک فضای خوبی بود که با آن روبرو شدم.

فعالیتهای بهداری در کردستان چگونه صورت گرفت؟

شهید کلاهدوز که در آن زمان قائم مقام سپاه بود، در جلسه ای که تشکیل شد مقرر کرد تعدادی از فرماندهان که در کردستان هستند به خوزستان منتقل شوند. سپاه در آن زمان شروع به ایجاد سازوکار تشکیل یگان های رزمی کرده بود. در جلسه نهایتا تصمیم بر این شد که آقا رحیم صفوی، شهید خرازی، شهید احمد کاظمی، شهید همت و شهید صیاد به خوزستان بروند و عده دیگری هم در کردستان ماندگار شدند. اسم بنده جزء کسانی بود که باید در کردستان می ماندند، تاکید آقارحیم و شهید صیاد بر این بود که بنده فعلا در کردستان بمانم و بعدا به خوزستان بروم.

در آن زمان تازه اقداماتی در جهت ایجاد سازوکار بهداری در حال انجام بود، که آن هم در دو وجه؛ بود یکی برای مردم و محرومان که درمانگاه های آنها را ضدانقلاب و منافقان از بین برده بودند و باید یک فضایی فراهم می شد که مردم طعم خدمت رسانی در جمهوری اسلامی را در بخش پزشکی و درمانی می چشیدند، چون تقریبا نظام سلامت در کردستان به هم ریخته بود و خیلی وجود نداشت و یکی هم برای مجروحان جنگی. به همین دلیل بنده با کمک مدیر عامل بهداری استان در اقدامی شروع به بهبود، بازسازی و احیای خانه های بهداشت، درمانگاه ها و بیمارستان  شهرهای بانه، سقز، و مریوان کردیم و از طرفی هم مسئول بهداری رزمی و تعاون سپاه کردستان بودم و یکسری کارهای اختصاصی هم برای سپاه انجام می دادم.

بهداری جنگ در اهواز که از اصلی ترین محورهای در گیر بود چه وضعیتی داشت؟

دی ماه سال 60 بود که با یک آمبولانس به اهواز رفتم، از محورهای مختلف بازدید کردم، از جمله محورهای دارخوین، شوش، دزفول، هویزه، دشت آزادگان و محور نبرد را از نزدیک بررسی کردم و بهداری در آنجا سامانی نداشت و به شکل جبهه ای اداره می شد و در محورها شخصی به عنوان مسئول بهداری در بخش وجود نداشت

طی دو هفته ای که در خوزستان بودم یک گزارش تهیه کردم و به آقای احمدیان در تهران تحویل دادم، ایشان گفتند که آن را به آقا محسن رضایی بدهم تا درباره آن تصمیم بگیرد. بعد از آن آقا محسن گفتند که آقای احمدیان هم  در اهواز مستقر شوند و بنشینید یکسری وظایفی را تعریف کنید و افرادی را مشخص کنید که بنده با حکم آنها را به فرماندهان معرفی کنم.

دکتر احمدیان، دکتر رجایی، مهندس مُلا و آقای میرطالبی یک ماه قبل از عملیات فتح المبین به اهواز آمدند و به اتفاق یکدیگر یکسری وظایفی را تعیین کردیم و خدمت آقا محسن دادیم؛ آقا رحیم، آقا رشید، و شهید حسن باقری هم آن را مطالعه کردند و بعد از آن آقا محسن ابلاغ کردند. قرار بر این شد که بنده به تک تک فرماندهان بگویم که قرار است چه کاری انجام دهیم و افرادی را هم به آنها معرفی کنیم.

پس از اینجا بود که شبکه بهداری رزمی، عملاً کار خود را آغاز کرد؟

شبکه بهداری رزمی کار خود را در عملیات فتح المبین آغاز کرد و با مشورت آقای احمدیان قرار بر این شد که کلیه نیروهای بهداری سپاه را به اهواز فراخوان کنیم. تقریبا 10 روز به عید سال 61 مانده بود که ما این کار را انجام دادیم. بهداری سپاه در آن زمان تعداد معدودی پزشک داشت از جمله؛ شهید رهنمون، دکتر احمدیان، دکتر نوربالا، دکتر طهماسبی، دکتر دیانت، دکتر سادات، دکتر رضا محمدی و دکتر توانا و با خود ما نیز که دوره پزشک یاری دیده بودیم جمعا 30 نفر می شدیم و کل کادر بهداری سپاه قبل از عملیات فتح المبین به 40 نفر نمی رسید. این 40 نفر قرار بود مسئولیت بهداری عملیات فتح المبین را در جبهه ای به آن گستردگی عهده دار باشند.

فعالیت های شبکه بهداری رزمی در مرکز درمانی یا محل مشخصی انجام می شد؟

برای اولین بار یک بیمارستان شهری در دفاع مقدس برای رزمندگان آماده شد که محل آن بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک بود که برای عملیات فتح المبین آن را از وزارت راه گرفتیم و تنها یک اتاق عمل داشت. درکل بیمارستان لوکسی بود. با مدیریت شهید رهنمون و دکتر یزدی آنجا ظرف مدت کوتاهی آماده شد.

دکتر توانا مسئول ستاد تخلیه دزفول شد تا از طریق فرودگاه مجروحان جنگی را به سایر نقاط کشور برای درمان انتقال دهند. همچنین دکتر دیانت را بعنوان مسئول نقاهت گاه انتخاب کردیم و برای اولین بار نقاهت گاه در این عملیات به کارگیری شد. دکتر رجایی به عنوان مسئول دارویی و تجهیزات پزشکی شد، آقای مهندس مُلا به عنوان مسئول بهداشت و یک ستاد در دزفول برای دریافت کمک ها و تجهیزات از سراسر کشور ایجاد شد و اینگونه بود که یک سازماندهی کلی قبل از عملیات انجام شد و دو بیمارستان صحرایی در پشت دو قرارگاه هم احداث شد.

وضعیت فعالیت بیمارستانهای صحرایی در عملیات ها چگونه بود؟

با توجه به نیازی که در جبهه ها احساس می شد بیمارستان های صحرایی را دایر می کردیم. با توجه به پیروزی هایی که به دست می آمد و خط مقدم به جلو پیش روی می کرد و فاصله مجروحان تا بیمارستان های پشت خط طولانی تر می شد. از اینرو ما به فکر احداث بیمارستان های صحرایی در پشت خط مقدم شدیم.

از آنجایی که کار رسیدگی به مجروحان باید طی یک زمان محدودی صورت می گرفت و مجروحان در اثر انتقال و جابه جایی، آن هم در مسافت طولانی یا جراحتشان عمیق تر می شد و یا اینکه شهید می شدند و به دلیل نیاز و ضرورتی که احساس کردیم یک امکانات بیمارستانی در نزدیک ترین فاصله با خط مقدم نیاز داریم.

ساختار بیمارستانهای صحرایی به لحاظ مقاومت و دوام ساختمانی به چه صورتی بود؟

در یکی دو سال اول جنگ  هم بیمارستان های صحرایی در کانکس ها دایر می شد که مقاومت در برابر گلوله های توپ و تانک  و حتی ترکش ها هم نداشت و تنها کاری که از ما بر می آمد این بود که آنها را در کنار تپه هایی از خاک قرار دهیم و آن را استتار کنیم تا از دید دشمن محفوظ بماند. طراحی و ساخت بیمارستان های صحرایی به عهده بهداری بود، ایجاد آن از طرفی یک مسئله بود و اینکه تیم پزشکی در آن مستقر شوند و کار کنند یک مسئله دیگر، که در آنجا هیچ ایمنی نداشت و آنها در آن شرایط سخت حاضر به انجام عمل جراحی شدند.

در مرحله دوم ساخت بیمارستان های صحرایی، نوع ساخت آن ها تغییر کرد و ترکیبی از سوله های فلزی و کانکس ها بود و دو طرف آن خاک ریخته می شد و کامل ترین آن در عملیات خیبر ساخته شد که تمام آن از سوله های فلزی بود و دو طرف آن خاک ریختیم  و روی آن تراورز گذاشتیم و یک متر خاک هم بر روی تراورزها ریخته شد تا یک پوشش کامل باشد که البته آن هم در مقابل بمباران ها مقاومت کافی را نداشت اما در برابر ترکش ها مقاوم بود و یک ایمنی اولیه برای آن برقرار شد.

سری سوم بیمارستان های صحرایی بیمارستان امام رضا (ع) بود که از دیوارهای بتنی سیار استفاده شده بود که در کنار هم قرار می گرفتند که طراحی آن با ما و اجرایش با مهندسی بود و برای عملیات بدر آماده شد.

سری چهارم بیمارستان های صحرایی که کاملترین بیمارستان ها بود که همه آن از بتن فشرده بود و بیمارستان های امام حسین(ع)، علی بن ابی طالب(ع) امام حسن مجتبی(ع) از این جمله هستند. که از نظر استحکام بسیار مقاوم بود و از نظر دسترسی تیم پزشکی و فضای داخلی بسیار مناسب بود و تعداد اتاق های عمل را به هشت اتاق رسانده بودیم و همه امکانات یک بیمارستان شهری را در آن فراهم کرده بودیم و بهترین و مدرنترین تجهیزات پزشکی که در کشور موجود بود را در آنجا به کار گرفته بودیم.

پزشکان فعال در جبهه ها با نوع وساختار این بیمارستان ها مشکلی نداشتند؟

قبل از عملیات کربلای5 یک تیم جراحی مغز و اعصاب از تهران آمدند که خیلی معروف بودند و بیمارستان های صحرایی را هم قبول نداشتند. بنده از بیمارستان گلستان اهواز آنها را برای بازدید از چند بیمارستان صحرایی به مناطق بودم. ابتدا به بیمارستان علی بن ابی طالب(ع) بعد هم به فاو و بیمارستان امام سجاد(ع) رفتیم. بیمارستان صحرایی از بیرون یک تله ای از خاک است و کسی تصور نمی کند که زیر این خاک چه خبر است و چه امکاناتی وجود دارد، هنگامی که وارد شدند و بخش های مختلف آن از جمله؛ اورژانس، رادیولوژی، آزمایشگاه، ریکاوری، سی اس آر، اتاق های عمل، ستادهای تخصصی و سایر امکانات را دیدند، نظرشان عوض می شد.

دکتر عباسی (جراح مغز و اعصاب) بعد از بازدید از بیمارستان صحرایی گفت: در این بیمارستان ها جراحی مغز هم می توان انجام داد. این یک ابتکار عمل بود که ما بیمارستان های صحرایی را با تمام امکانات به نزدیک ترین نقطه به خط مقدم احداث کنیم، این هنوز برای دنیا تازه و نو است، چون فاصله استاندارد ساخت بیمارستان صحرایی 40 تا 50 کیلومتر با خط مقدم است و ما آن را در حد فاصل 6 تا 20 کیلومتری از خط احداث کرده بودیم. اواخر جنگ بود که مقام معظم رهبری در زمان ریاست جمهوریشان یک روز از نماز صبح تا ساعت 12 شب در خدمتشان بودیم، زمانیکه بیمارستان علی بن ابی طالب(ع) را بازدید کردیم و در آن روزها عراق به صورت گسترده بمباران شیمیایی و جنگی کرده بود و تعداد زیادی مجروح در بیمارستان داشتیم و حضرت آقا از آنجا بازدید کردند و بعدها در یک دیداری که با بسیج جامعه پزشکی داشتند و بنده هم در آن دیدار حضور داشتم، ایشان فرمودند وارد بیمارستان علی بن ابی طالب(ع) شدم و مشاهده کردم که یک استحکامات خیلی خوب و فضایی تمیز با ملحفه هایی مرتب، کادر پزشکی و پرستاری حاضر و آماده همه امکانات خیلی خوب فراهم آمده بود آن هم در نزدیک ترین فاصله تا خط مقدم.

بنابراین می توان ادعا کرد که توسعه و پیشرفت علوم پزشکی در کشور طی سالهال اخیر مدیون فعالیت های پزشکی در سال های دفاع مقدس است؟

در بخش نیروهای مسلح، اصلا ما چیزی به عنوان دانشگاه علوم پزشکی نداشتیم، یکی از دست آوردهای مهم نیروهای مسلح تاسیس دانشگاه علوم پزشکی و حضور در این عرصه است. دانشگاه علوم  پزشکی بقیه الله(عج) که متعلق به سپاه، است چهار- پنج سال بعد از جنگ تاسیس شد.

سال 67 جنگ تمام شد و دانشگاه بقیه الله(عج) سال 71 راه اندازی شد. در طول این 21 سال شما سیر صعودی آن را نگاه کنید. از گِرید خارج از استاندارد رسید به تیپ3، از تیپ3 به تیپ2 و بعد هم یک .

امروز در دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله(عج) سپاه، حداقل در 20 رشته دستیاری یا فوق تخصصی تحصیلات تکمیلی را داریم که مورد نیاز ما است و از نظر توانایی آموزشی و پژوهشی همطراز دانشگاه تهران، شهید بهشتی و اصفهان می شود البته آنها از نظر حجم بالاتر هستند که از نظر کیفیت این اتفاق در حال روی دادن است.
در درون این دانشگاه یک پژوهشگاه علوم پزشکی تاسیس شده است، با حداقل 14 مرکز تحقیقاتی، سه یا چهار پژوهشکده، این یک ظرفیت علمی است که فقی هم برای نیروهای مسلح نیست، بلکه برای کشور است.

دانشگاه علوم پزشکی ارتش هم با چند سال فاصله از دانشگاه علوم پزشکی سپاه تاسیس شد و امروز دانشگاهی است در سطح تیپ3 و در مرز تیپ2 و بسیار دانشگاه خوبی است و در چند رشته دستیار دارد و در چندین رشته تحصیلات تکمیلی و در یکی دو رشته هم فوق تخصصی دارد.

به طور کلی وضعیت نظام پزشکی امروز ما در مجموعه نیروهای مسلح چگونه است؟

امروز در مجموعه نیروهای مسلح بیش از 50 بیمارستان داریم و در سراسر کشور هدف گذاری ما این است که تا پایان برنامه باید همه بیمارستان های نیروهای مسلح گِرید یک باشند. یعنی در پایان برنامه که از نظر ما آخر سال 93 است، اگر بیمارستانی پایین تر از درجه یک داشته باشیم باید آن را تعیین تکلیف کنیم یا خود را تا پایان مهلت به این سطح برسانند و یا اینکه ما آن را سریع تعطیل می کنیم.

تقریبا ما کمتر از 20 درصد از بیمارستان هایمان زیر درجه یک هستند که در طول این مدت این بیمارستان ها هم باید خودشان را به این سطح برسانند و همچنین تا پایان سال 93، 20 درصد از بیمارستان هایمان باید درجه یک عالی باشند، در حال حاضر سپاه از این برنامه خیلی جلوتر است و در مجموع بیمارستان های سپاه 40 درصدشان درجه یک عالی هستند و در ناجا هم بیمارستان ها 15 تا 20 درصد عالی هستند و باید تا پایان برنامه خودشان را برسانند و می رسانند.

بنده معتقد هستم که سپاه از روند برنامه جلوتر است، ناجا در مرز رسیدن است و ارتش نیز کمی عقب است و آنها قول داده اند که خودشان را برسانند و به نظرم خودشان را به گِرید یک خواهد رساند.

در حال حاضر در مقایسه با بیمارستان های دولتی وضع بهتری داریم و در مقایسه با بیمارستان های خصوصی سپاه بهتر است، اما بیمارستان های ارتش و ناجا فاصله دارند.

وضعیت بیمه کارکنان در نیروهای مسلح جهت برخورداری از امکانات این مراکز درمانی به چه صورتی است؟
ما سه بیمه برتر در کشور داریم که خدمات درمانی نیروهای مسلح یکی از سه بیمه بزرگ کشور است. بیمه دولت، بیمه کارکنان تامین اجتماعی و بیمه نیروهای مسلح. سهم ما در بیمه ها کمتر از 10 درصد است و نزدیک به پنج میلیون نفر را تحت پوشش داریم ولی به لطف خدا جزء برترین ها هستیم.

بیمه خدمات درمانی نیروهای مسلح از نظر پوشش خدمات و هم از نظر تک تک خدمات تخصصی خیلی بهتر از سایر بیمه ها است. در دندان پزشکی، در داروهایی که تحت پوشش هستند. حداقل 150 تا 200 نوع دارو از بقیه بالاتر هستیم، در حوزه خدمات بستری پوشش بیمه کامل است، برای بیماران صعب العلاج و خاص تنها بیمه ای هستیم که پوشش می دهیم و همه هزینه ها هم بصورت مشارکتی خود کارکنان می پردازند. اینگونه نیست که دولت بپردازد. سرانه برداشت ما از کارکنان نیروهای مسلح بیشتر از کارکنان دولت است، چون آنها بیمه اولیه را تحت پوشش قرار می دهند اما ما بیمه مکمل را هم برداشت می کنیم و ترکیبی از بیمه پایه و مکمل بیمه ما را به اینجا رسانده است و اینگونه نیست که دولت یک پول اضافه ای را به ما داده باشد. همان پول سرانه ای که دولت به سایر بیمه ها می دهد همان را به ما پرداخت می کنند، گاهی اوقات هم این پرداخت با تاخیر همراه است.

به طور کلی در حوزه بهداری رزمی که فلسفه اصلی نیروهای مسلح است، چه اهدافی را دنبال می کنید؟

در این حوزه هدف گذاری ما این است که هر بیمارستان شهری قادر باشد یک بیمارستان صحرایی را در کمترین زمان ممکن با همان نیروهای تخصصی موجود در بیمارستان با امکانات و تجهیزاتی که در اختیارشان هست با طولانی ترین فاصله ای که فرمانده تعیین می کند، برپا کنند و این معنای بهداری رزمی است. یکی از تفاوت های بیمارستان های ما با سایر بیمارستان ها در سطح کشور همین است.

به طور مثال در اوایل، بیمارستان فوق تخصصی شهید صدوقی سپاه در اصفهان که یک بیمارستان 250 تختخوابی ودرجه یک پیراپزشکی است، نیروهای متخصص و فوق تخصص خود را برد و 10روز در مرز برای مردم محروم بیمارستان زد و همه خدمات را هم رایگال ارائه کرد.

این چند اثر داشت که اولین آن برای خودشان بود. چون تمرین کردند، یادگرفتند که چگونه خارج از محیط خودشان خدمت کنند، یادگرفتند که چگونه در شرایط سخت کار کنند، یاد گرفتند که باید در منطقه صحرایی خدمت کنند. برای آنها یک آمادگی رزمی بود، ضمن اینکه یک تفریح هم بود. در دنیا این مرسوم است و آمریکایی ها هم بیشتر از همه این کار را انجام می دهند.

از دیگر آثار آن این بود که مردم محروم که دسترسی به متخصص و فوق تخصص نداشتند از این امکانات بهرمند شدند و چند هزار نفر از مردم محروم به این بیمارستان مراجعه کردند و خدمات دریافت کردند. این یک سوپاپ اعتماد است برای نظام و این دولت که دولت امید است و راه تامین امید که فقط حرف نیست، عمل است. یعنی مردم باید یک چیزی را ببینند تا باور کنند و ما داریم این کار را انجام می دهیم. این مردم سزاوار این هستند که به آنها خدمت بشود.
 

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار