به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس، جنگ تحمیلی رژیم بعث علیه ایران یکی از حوادث مهم تاریخ معاصر است که نهتنها در مناسبات دو کشور و منطقه، بلکه در اوضاع سیاسی و اقتصادی جهان اثرگذار شد. این جنگ که در واقع دولتهای غربی آن را بر مردم ایران و عراق تحمیل شد توانست ماهیت انقلاب اسلامی ایران را پیش از بیش آشکار کند.
جنگ تحمیلی که بهدرستی از آن با عنوان «دفاع مقدس» یاد میشود، در خود وقایع گفته نشده بسیاری دارد. از دفاع مقدس بسیار گفتهاند و ناگفتههای فراوانی نیز دارد. یکی از این وقایع که کمتر به آن پرداخته شده است، روزهای آغازین تجاوز ارتش بعث عراق به مرزهای ایران اسلامی است.
در سلسله نوشتارهای «روزهای نخست دفاع» انعکاس وقایعی پرداخته خواهد شد که در روزهای ابتدای جنگ تحمیلی روی داده است.
مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس کتابهای ارزشمند پرشماری در حوزه تاریخ شفاهی به نگارش درآورده است که هر کدام میتواند منبعی برای تبدیل شدن به رمان، سریال تلویزیونی و یا فیلم سینمایی شوند.
تاریخ شفاهی «حسن رستگارپناه» با عنوان فرعی «کردستان در بحران امنیت و محرومیت» که به کوشش «رضا صادقی» نگارش یافته اثر قابل اعتنایی در حوزه تاریخ جنگ تحمیلی است که قسمتهایی از آن به روزهای آغازین دفاع مقدس اختصاص دارد.
«حسن رستگارپناه»، ششمین فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهداء است. وی از اوایل سال 1359، به کردستان رفت و حدود بیست سال در ردههای گوناگون فرماندهی و ستاد در آنجا خدمت کرد.
«زمانی که عراق به ایران حمله کرد، من در پادگان لشکر 28 مشغول آموزش تیراندازی با قبضه 23 میلیمتری به نیروها بودم. لشکر 28 یک آتشبار در اختیار من گذاشته بود که نحوه کار با آن را به نیروها آموزش میدادم. هواپیماهای عراق که حمله کردند من پشت آن قبضه نشستم و به سمتشان شلیک کردم. بعدا شنیدم که یک هواپیما در تیراندازیهای من سقوط کرده است.
جنگندههای عراقی، همزمان، قسمتی از پادگان لشکر 28، فرودگاه سنندج و ستون نیروها را که نزدیک پادگان سردشت بودند، بمباران کردند. با شروع جنگ، ارتش عراق، در استان کردستان هم پیشروی زمینی به سمت ارتفاعات مرزی مریوان، مثل ارتفاعات قوچ سلطان را آغاز کرد. عراقیها ارتفاعات قوچ سلطان، شهر مریوان و مسیر مواصلاتی مریوان ـ ساوجی ـ باشماق را کاملا زیر دید تیر خود داشتند.
ارتش عراق به دشت ساوجی و ارتفاعات هزار ماله هم آمد و پاسگاه ژاندارمری را در دشت ساوجی تصرف کرد. علاوه بر اینها، واحدهایی از ارتش عراق قسمتی را در محدوده سردشت، روبهروی پاسگاه بردهپهن اشغال کردند. در حمله سراسری عراق، این مناطق اشغال شد.
در لحظات اول واحدهایی نزدیک مناطق تصرف شده نبودند. کمکم واحدهایی هشیار شدند و سیستم پدافندی دور پادگان را تقویت کردند. نیروهایی هم که در محورهای اصلی یا شهرها بودند، در حالت آماده باش قرار گرفتند تا نگذارند گروهای ضد انقلاب اقداماتشان را تشدید کنند. با شروع جنگ دقیقا بعد از شهریور 1359، حملهها و حملات ایذایی ضد انقلاب علیه واحدهایی که در کردستان بودند، افزایش پیدا کرد. در آن وضعیت، ارتش با نیروهای نفوذی سپاه هماهنگ شد و توپخانهاش را علیه واحدهای ارتش عراق که در ورودیهای ایران بودند، به کار گرفت.
از پانزده مهر به بعد یکسری از نیروهای کرد عراقی، با ارتش در مریوان همکاری کردند. متوسلیان گروهی را برای دیدبانی به سرپرستی ملاعمر به داخل خاک عراق اعزام کرد تا واحدهایی از عراق را که در محدوده مقابل مریوان بودند، با اجرای آتش تحت فشار قرار دهند. قبل از حمله عراق، پاکسازی محدوده دزلی شروع شده بود. ما در کردستان جلسهای گذاشته بودیم که حرکت نیروهایمان به سمت مرز را تسریع کنیم و واحدهایمان در شهرهای مختلف مثل مریوان، سقز، بانه و سردشت را به سمت مرز اعزام کنیم.
دقیق یادم هست ده، پانزده روز از حمله سراسری عراق گذشته بود که با محمد بروجردی و علی صیاد شیرازی با هلیکوپتر به مریوان رفتیم. آنجا جلسهای مشترک برای واحدهای سپاه و ارتش گذاشتیم تا چگونگی پیشروی به سمت مرز را بررسی کنیم. در آن جلسه مشترک، تصمیم گرفته شد که این ارتفاع از ارتش عراق بازپس گرفته شود. عملیات یگانهای جمهوری اسلامی روی ارتفاعات قوچ سلطان از اولین عملیاتهای یگانهای جمهوری اسلامی روی ارتفاعات قوچ سلطان از اولین عملیاتهای آفندی موفق ماست که کمتر درباره آن بحث شده است. در تحلیل حوادث جنگ، این عملیات باید مستندسازی شود.»
انتهای پیام/ 161