به گزارش خبرنگار دفاعپرس از تهران، «نقی پازوکی دهقانیان فرد» در 14 شهریور 1339 در شهرستان پاکدشت به دنیا آمد. وی تا پایان دوره متوسطه در دانشسرای تربیت معلم درس خواند و سپس معلم شد و به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت.
این شهید گرانقدر سرانجام در 22 اسفند 1363 در شلمچه در عملیات به شهادت رسید. پیکر وی مدت ها در منطقه بر جا ماند و چهاردهم تیر 1376، پس از تفحص در گلزار شهدای روستای ده امام شهرستان پاکدشت به خاک سپرده شد.
در کتاب السابقون به بخشی از زندگی شهید پازوکی اشاره شده که در ادامه میخوانید:
دانش آموزی درس خوان وخبره بود. با دوستان وهمکلاسی ها بسیار خوش اخلاق و با گذشت رفتار می کرد. وقتی بیکار می شد یا به پدرش در کشاورزی کمک می کرد، یا با برادرش کیومرث فوتبال بازی می کرد و یا درمسجد جامع که نزدیک منزلشان بود، کارهای فرهنگی انجام می داد. شبها هم اغلب کتاب می خواند. بیش از 500 جلد کتاب داشت که شامل 20 جلد تفسیر المیزان ،کافی،کتابهای امام خمینی ،دکتر شریعتی، استاد مطهری و دکتر بهشتی بود. که همه آنها بعد از شهادت شهید نقی پازوکی به کتابخانه مسجد جامع اهدا شد.
سوم دبیرستان را در دانشسرای امر آباد تمام کرده بود که راهی جبهه شد.و از آن به بعد مدام در حال رفت آمد بود. وقتی دیپلمش را گرفت، در یک مدرسه ابتدایی تدریس را آغاز کرد. و همزمان برای فوق دیپلم در رشته ادبیات درس میخواند. اولین حقوقش را که گرفت تماماً در مسجد جامع پاکدشت، خرج نظافت و خرید لوازم بهداشتی برای مسجد کرد. مادرش هرچه می گفت حقوقت را پس انداز کن، جواب می داد پس انداز برای من معنا و مفهومی ندارد. همه دوستانم شهید شده اند. من هم راه شهادت را پیش گرفته ام نمی توانم ببینم ما شاءالله سلطانی، قرچه لو، امیر علی یعقوبی و بهروز پازوکی که جزء بهترین دوستانم بودند شهید شده اند و من به فکر پس انداز حقوقم باشم. از همان اول هم به مادیات و دنیا اصلا توجهی نداشت.
رابطه نقی با پدر، مادر و خانواده بسیار عالی بود اما با این حال بیشتر وقتش را در مسجد می گذارند. چون آن روزها در پاکدشت شهرداری وجود نداشت، این بسیجی ها بودند که اداره شهر را در دست داشتند. بیشترین علاقه نقی به مطالعه بود و البته زیارت اماکن متبرکه را نیز بسیار دوست می داشت. سالی یک بار به پابوسی امام رضا علیه السلام می رفت. شاه عبد العظیم حسنی و زیارتگاههای دیگر را هم مکررا زیارت می کرد.
معلم شهید؛ نقی پازوکی، در حین سال تحصیلی به مدرسه می رفت و با دقت بسیار به تعلیم و تربیت دانش آموزان می پرداخت و در تابستان عازم جبهه ها می شد. آنروزها وقتی مادرش از ازدواج حرف می زد، نقی میگفت مادر جان، ازدواج من در کربلای شلمچه و هویزه است. بعد از حادثه انفجار حزب جمهوری اسلامی و شهادت شهید بهشتی، بسیار منقلب شده و دیگر تاب ماندن نداشت.
چندین بار به مناطق عملیاتی اعزام شد تا اینکه در عملیات خیبر شیمیایی شد و مدتی در بیمارستان تبریز بستری شد، و بعد از 20 روز که به خانه آمد، هنوز آثار سوختگی در سر و صورتش به وضوح دیده می شد.
سال بعد در عملیات بدر به عنوان کمک آرپیچی زن، شرکت کرد اما دیگرهیچ گاه به خانه بر نگشت و مفقود الاثری ایشان 13 سال به طول انجامید.
در وصیت نامه اش به خواهران وبرادرانش توصیه های زیبایی کرده بود ،مثلاً نوشته بود: نماز اول وقت بخوانید ،به اصول دین پایند باشید، در مراسم شهدا شرکت کنید واز شهادت من سوءاستفاده نکنید.
انتهای پیام/