اشاره: عملیات والفجر ۸، عملیاتی آبی خاکی بود که در آن نیروهای سپاه پاسداران ایران با غافلگیری نیروهای عراقی با عبور از اروند رود، شبه جزیر فاو در جنوب عراق را به اشغال خود در آوردند. این عملیات در ساعت ۲۲:۱۰ روز ۲۰ بهمن ۱۳۶۴ با رمز «یا فاطمة الزهرا» در منطقه خسروآباد تا راسالبیشه آغاز شد.
"سید محسن میر بهرسی" از فرماندهان بازنشسته نیروی انتظامی جمهوری اسلامی و یکی از افرادی است که از ابتدای جنگ تحمیلی در جبهههای حق علیه باطل جنگیده است. متن زیر گزارشی از گفتوگوی خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس در رابطه با عملیات والفجر هشت با این رزمنده هشت سال دفاع مقدس است.
او برای اولین بار و زمانی که 16 سال بیشتر نداشت به عنوان یک بسیجی در دی ماه سال 59 پا به سرزمینهای مورد هجوم دشمن گذاشت.
نوجوان رزمنده
میر بهرسی از خاطره اولین حضورش در جبهه این چنین می گوید: اولین باری که به جبهه رفتم، فیاضیه آبادان ایستگاه 12 بهمنشیر و در نخلستانها بودم. بدون آموزش رفته بودم و از روی ناآگاهی روبروی خط عراقیها ایستاده بودم. آنها تیراندازی کردند و شانس آوردم که تیر به من نخورد.
آموزش رزم در جبهه
اولین سینه خیز خود را نه در آموزش، بلکه در میدان عمل، به اجبار و برای حفظ جان یاد گرفت.
این رزمنده میگوید: آموزش را حین جنگیدن آموختم. اوایل جنگ به همین صورت بود.
او 6 مرتبه در دوران جنگ مجروح شد و در عملیاتهای مخلتفی مانند بیت المقدس، والفجر 4، کربلای 5، خیبر، رمضان، مسلم بن عقیل، بدر، والفجر 8، کربلای 1 و کربلای 4 حضور داشته است.
هر کجا حاج قاسم سلیمانی بود، میربهرسی هم بود
همچنین در عملیاتهای غرب کشور همچون نصر و ماهوت تا عملیاتهای جلوگیری از تکهای دشمن و عملیاتهای اواخر جنگ حضور داشته است و تاکید میکند هر جا لشکر ثارالله و حاج قاسم سلیمانی بود، او هم بوده است.
میر بهرسی در عملیات خیبر مجروح و 8 ماه در بیمارستان بستری میشود.
عملیات والفجر 8
در عملیات والفجر 8 فرمانده گروهان و جزو نیروهای باسابقه بود، چرا که 5 سال از حضورش در جبهه میگذشت و جنگیدن را به عنوان یک تکلیف میدانست.
میر بهرسی درباره شب عملیات والفجر 8 میگوید: با توجه به این که سرعت حرکت آب در اروند به 70 کیلومتر میرسد، طوفان شد و همراه آن باران شروع به باریدن گرفت. این عملیات در بهمن ماه انجام شد و هوا به شدت سرد بود، سرمای خوزستان نیز استخوان سوز است.
در ذهن هیچ نظامیای عبور از این رودخانه خروشان با توجه به عرض آن که حدود 800 الی 1100 متر بود، خطور نمیکرد، چرا که سرعت جذر و مد آن زیاد بود.
در شب عملیات، نخست غواصها به رودخانه زدند، سپس ما و نیروهای دیگر پشت سر آنها رفتیم و در آب درگیر شدیم و بعضی از بچهها در قایق به شهادت رسیدند.
در این عملیات من و برادرم با هم میجنگیدیم و 50 روز جنگ شدید بین ما و نیروهای دشمن بود و هر کدام از رزمندهها یکی دوبار مجروح میشدند و بعد از بهبودی، دوباره بر میگشتند.
مثل باران، گلوله میبارید
درگیری شدیدی به وجود آمده و آتش به قدری زیاد بود که صدام گفته بود، رزمندههای ایرانی را باید ذوب کرد و نیروهای عراقی به این فکر میکردند که خطوط ما را ذوب کنند.
یک شبه فاو را گرفتیم و روز سوم به پایگاه موشکی و کارخانه نمک عراق در جاده فاو- ام القصر رسیدیم.
نیروهای عراقی به صورت شبانه روز، 50 روز، پاتک میزدند که فاو را پس بگیرند و جنگی بود که لحظهای، آتش توپ و خمپاره آن خاموش نمیشد و تصویرسازی از این جریانات بسیار سخت است و باید در یک کلمه بگویم "مثل باران، گلوله میبارید".
آتش به قدری شدید بود که منتظر بودیم، شاید توپهایشان داغ کند و دیگر به روی رزمندههایمان آتش نریزند.
شهید الله دادی، متخصص تطبیق آتش
در این 50 روز، تلفات نیروهای عراق بیشتر بود و فرمانده تطبیق آتش در این عملیات، شهید الله دادی بود که چند روز گذشته به شهادت رسیدند.
شهید الله دادی متخصص تطبیق آتش بود، به همین دلیل رژیم صهیونیستی به شدت از او وحشت داشت.
از رفیق دوست که آن زمان وزیر سپاه بود، سوال شده بود که آیا عاقلانه است از اروند عبورکنید؟ و او گفته بود" کدام کار ما عاقلانه است، همه کار ما عاشقانه است".
میربهرسی می گوید: سالیان سال است که از دوران جنگ می گذرد ولی هنوز ناگفتههای بسیاری وجود دارد که باید بازگو و مکتوب شود و هیچ کس نتوانسته تا به امروز حق این مطلب را ادا کند.
انتهای پیام/