گروه استانهای دفاعپرس عصمت دهقانی؛ تقویم که به بیست و ششمین روز از مرداد میرسد، پایانِ شیرینِ صبری جمیل، برای یوسفهای سرزمینم رقم میخورد.
26 مرداد جمله «تاریخ تکرار میشود» را در ذهنمان تداعی میکند. این روز از خاطره انگیزترین روزها، در تاریخ انقلاب اسلامی است که اگر دفاع مقدس را به مثابه تابلویی از حماسه آفرینیها، رشادتها و از خودگذشتگیها و نسلی از سلاله پاکان و نیک مردان تاریخ بدانیم، آزادگان سفیران و پیام رسانان آن دوران طلایی هستند.
بیشک 26 مرداد نقطه عطف و سرفصل جدیدی در استقبال هممیهنان از پرستوهای مهاجر، فرزندان مقاوم مومن و صبور خود میباشد که شیرینی لذت بازگشت فرزندان میهن، برای همیشه تاریخ در اذهان مردم باقی خواهد ماند.
و حالا که میخواهم برای تو بنویسم، برای تو ای آیه استقامت، قلم در برابر آن همه صبوری و عشق و ارادت سر تعظیم فرود میآورد.
آری، تب دلدادگیت باید بالا باشد که زیر شکنجههای یزیدیان زمان قد خم نکنی و آنچنان دلیرانه بایستی و ماندگار روزها شوی و نامت زینت بخش برگی از تقویم هایی شود که شجاعتت را فریاد بزنند.
سلولهای انفرادی، اردوگاه، دالان شکنجه و ... اینجا قلب آتش است. حالا همین چند خطی که متبرک به نامت میشود شعلهور از بوی بصیرت و رشادتی ستودنی است.
ایستادن تا پای جان را بر درجا زدن و وطن فروشی ترجیح دادی. در جبهه که بودی دوشادوش برادرانت یا علی گویان قدم در مسیر عاشقی گذاشتید. ارتشی، سپاهی و بسیجی بودن برایت فرقی نداشت؛ شور و شیدایت که بالا باشد زمان و مکان هم برایت فرقی ندارد، مسجد محله، منطقه عملیاتی و یا اردوگاههای دشمنی متجاوز.
وقتی کوله بارت را بستی و رفتی شاید در همان آغاز راه وصیتنامهات را نوشتی، شاید فقط نوجوانی شانزده ساله بودی اما یک شبه ره صد ساله را پیمودی و یا شاید پیشانی کودک شیرخواره ات را در گهواره بوسیدی و رفتی تا فرزندت در زیر سایه نام بابا قد بکشد و درس آزادگیت به گوش بزرگیهایش برسد.
و شاید آن روزها ویرانی شهری که بغض دشمن روی سرش آوار میشد، آرام و قرار را از تو گرفته بود و راهی جبهه شدی تا هموطنت از هجوم بیامان دشمنی بیرحم در امان باشد. پایان راه را دانستی دیگر دست و دلت نلرزید و اگر هم پایان راه برایت مجهول بود، دست در دست مراد و مقتدایت امام خمینی (ره) گذاشتی و میدانستی انتهای این راه چیزی جز رستگاری نیست.
خوب میدانم رفتی تا دشمن را سر جایش بنشانی و بوی زندگی را به شهر و دیاری که زخمهای عمیق از حمله دشمن بر پیشانیش نقش بسته بود برگردانی. اما بازگشت دورت، سالهایمان را به مویه کشاند و حالا که آمدهای، با نفسهای آزادت، بر درختان وطن، پرنده میشویم.
روزهای سختی از اسارت؟ نه نهᴉ نمیخواهم بگویم اسارت، بلکه اوج رها شدنت بود، رها از تعلقات مادی، روزها و ماههایی که برای مقرب شدن به درگاه احدیت، پله پله از نردبان شرافت بالا رفتی. یوسف شدی و پاکیت را به اوج رساندی تا از حافظه تاریخی مردمان سرزمینم پاک نشوی.
به صبر و شکیبایت درود میفرستیم و در برابر تمام روزها و شبهایی که درس آزادگی و بصیرت را مشق عشق کردی، سر تعظیم فرود میآوریم.
از تو آموختم وقتی پناهی جز دل آتش وجود ندارد چارهای نیست جز اینکه:
باید خلیل بود و به یار اعتماد کرد گاهی بهشت در دل آتش فراهم است
انگار آن روزها همه ملت ایران، برای برگشت، پارههای تنشان لحظه شماری میکردند. شهرها یک پارچه عطر و بوی سلام و صلوات گرفته بود. مسافرایی که حالا روی شانههای مردم بلند میشدند، مردان مردی بودند که صبر، فداکاری، ایستادگی و استقامتشان، بهترین رهاوردشان بود.
و اینکه پاسداشت این روز بزرگ در چهل سالگی دفاع مقدس و تقارن آن با ایثار، فداکاری و از خود گذشتگی پزشکان و پرستاران در درمان و مراقبت از بیماران کرونایی و همچنین پویشهای مومنانه مردم، ایثارگر، ولایتمدار و حماسه آفرین ایران اسلامی، تجلیل از آزادگان و ایثارگران را به عنوان الگوها و اسوههای عینی صبر، مقاومت و ایثار دو چندان کرده است.
انتهای پیام/