به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاعپرس، «فتح خون» اثر ماندگار شهید آوینی روایتی است تفسیرگونه از حادثه عظیم کربلا و تحلیلی بهروز از قیام انسانساز عاشورا.
شهید آوینی این کتاب را در سال 1366 تألیف کرده که بخشهایی از آن در زمان حیات نویسنده در ماهنامه «سوره» و فصلنامه «دفتر ادبیات و هنر مقاومت» منتشر شد. بعد از شهادت آوینی این منتشر و با توجه میزان علاقه مخاطبان به چاپ پانزدهم رسید. با توجه به اهمیت کتاب و ماه محرم بخشهایی از این اثر ارزشمند منتشر خواهد شد که قسمت اول آن را در ادامه میخوانید:
آتش جاهلیت زیر خاکستر ظواهر
«درسنه چهل و نهم هجرت، هنگام شهادت امام حسن مجتبی (ع) دیگر رؤیای صادقه پیامبر صدق به تمامی تعبیر یافته بود و منبر رسول خدا، یعنی کرسی خلافت انسان کامل، اریکهای بود که بوزینگان بر آن بالا و پایین میرفتند. روز بعثت به شام هزار ماهه سلطنت پایان میگرفت و غشوه تاریک شب، پهنهای بود تا نور اختران امامت را ظاهر کند، و این است رسم جهان: روز به شب میرسد و شب به روز، آه از سرخی شفقی که روز را به شب میرساند.
بخوان قل اعوذ برب الفلق که این سرخی از خون فرزند رسول خدا، حسین بن علی (ع) رنگ گرفته است و امام حسن مجتبی نیز با زهری به شهادت رسید که از انبان دغل بازی معاویه بن ابیسفیان بیرون آمده بود، اگر چه با دست «جعده» دختر «اشعث بن قیس». آه از شفقی که روز را به شب میرساند و آه از دهر آنگاه که مراد سفلگان میچرخد.
نیم قرنی پیش از حجهالوداع نگذشته است و هستند هنوز دهها تن از صحابهای که در غدیر خم دست علی را در دست پیامبر خدا دیدهاند و سخن او را شنیده، که: من کنت مولاه فهذا علی مولاه. اما چشمهها کور شدهاند و آینهها را غبار گرفته است. بادهای مسموم نهالها را شکستهاند و شکوفهها را فرو ریختهاند و آتش صاعقه را در همه وسعت بیشهزار گستردهاند. آفتاب محجوب ابرهای سیاه است و آن دود سنگینی که آسمان را از چشم زمین پوشانده و دشت، جولانگاه گرگهای گرسنهای است که رمه را بیچوپان یافتهاند.
عجب تمثیلی است این که علی مولود کعبه است. یعنی باطن قبله را در امام پیدا کن، اما ظاهرگرایان از کعبه نیز تنها سنگهایش را میپرستند. تمامیت دین به امامت است، اما امام تنها مانده و فرزندان امیه از کرسی خلافت انسان کامل تختی برای پادشاهی خود ساختهاند. نیم قرنی بیش از حجهالوداع و شهادت آخرین رسول خدا نگذشته، آتش جاهلیت که در زیر خاکستر ظواهر پنهان مانده بود بار دیگر زبانه کشید و جنات بهشتی لا اله الا الله را در خود سوزاند.
جسم بیروح جمعه و جماعت همه آن چیزی بود که از حقیقت دین بر جای مانده بود، اگر چه امام جماعت این مساجد «ولید»، برادر مادری خلیفه سوم باشد که از جانب وی حاکم کوفه بود؛ بامدادان مست به مسجد رود و نماز صبح را سه رکعت بخواند و سپس به مردم بگوید: «اگر میخواهید رکعتی چند نیز بر آن بیفزایم.»
اما عدالت که باطن شریعت است و زمین و زمان بدان پا برجاست، گوشه انزوا گرفته باشد، نه عجب اگر در شهر کوران خورشید را دشنام دهند و تاریکی را پرستش کنند.»
ادامه دارد...