شهدای مداح لشکر 31 عاشورا (18)؛

کسانی که می‌خواهند یک مبارزه اجتماعی را رهبری کنند باید از اباعبدالله درس بگیرند

شهید «سیدرضا مظاهری» در بخشی از وصیت‌نامه‌اش آورده است: باید کسانی که می‌خواهند یک مبارزه اجتماعی را رهبری کنند باید از ابا عبدالله درس بگیرند و کسی که این حقیقت و هدف الهی را درک کند و برای این حقیقت پایداری کند و جان دهد اسمش شهید است.
کد خبر: ۴۱۳۱۸۲
تاریخ انتشار: ۰۹ شهريور ۱۳۹۹ - ۲۱:۳۰ - 30August 2020

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از آذربایجان‌شرقی، شهید «سیدرضا مظاهری» در بیست و هشتمین روز از اسفندماه فصل زمستان سال 1340 در شهر تبریز به دنیا آمد.

پدر و مادرش انسان‌هایی مومن و پر تلاش بودند. سیدرضا در فضای معنوی خانه رشد یافت و به خاطر علاقه‌ای که به خواندن نماز از خود نشان می‌داد از همان دوران کودکی آن را نزد پدر خود آموخت. دوران ابتدایی را در مدرسه به پایان رساند و قدم در مدرسه راهنمایی گذاشت. دوران راهنمایی همزمان بود با شروع انقلاب اسلامی.

در کنار تحصیل، در مسجد محله‌شان شب و روز تلاش می‌کرد. او پسری سرشار از عاطفه بود و به پدر و مادرش احترام خاصی می‌گذاشت. در سال 1360 به جمع سبزپوشان سپاه پیوست و پس از طی دوره عمومی در پادگان خاصبان منشأ خیر و برکت شد.

سید رضا که از مدت‌ها پیش خود را برای رفتن به جبهه آماده کرده بود در سال 1361 با اصرار زیاد راهی جنوب شد. در فاصله‌ای که با قطار از تبریز به تهران و از آنجا به اهواز می رفت گوشه‌هایی از خاطرات ارزشمند خود را نوشته که با خواندن آنها ژرف نگری و پختگی درفکر و قلم را می‌توان دید . از دعای توسل و مناجات رزمندگان در کوپه قطار به خوبی یاد کرده و با قلم فرسایی، آن لحظه‌ها را ثبت کرده است و بعد اشاره کرده است که وقتی وارد اهواز می‌شوند به پایگاه شهید مدنی اهواز منتقل گردیده‌اند. پایگاه در داخل شهر قرار داشته اما هنوز از راه نرسیده هواپیماهای عراقی با بمباران های خود به استقبالشان می‌آیند.

سیدرضا در گردان شهید قاضی طباطبایی تیپ عاشورا سازماندهی می‌شود و چون سپاهی بود اصرار می‌کنند تا فرماندهی گروهان شهید باهنر را به عهده بگیرد ولی سید رضا در ابتدا قبول نمی‌کند اما در نهایت تسلیم می‌شود و بعد از چند روز، «باقر پاکرو» از دوستان سید که در تبریز مسئولیت داشت واسطه می‌شود سید رضا به گردان شهید مدنی منتقل گردد و درآنجا مسئولیت دسته را عهده‌دار شود.

در گردان شهید مدنی یکی از رزمندگان ایثارگر و مخلص بود. در گروهان شهید قاضی فرمانده دسته بود و در عزاداری‌ها «میاندار» بود. پدرش نیز در همان گردان رزمنده بود و گاه پدر و پسر در خلوت خود کنار هم نشسته و ذکر می گویند پدرش همانند حبیب بن مظاهر زینت بخش رزمندگان اسلام بود.

با نزدیک شدن به عملیات «مسلم بن عقیل» اشتیاق به شهادت در سید هر لحظه بیشتر می‌شد. چند روز مانده به عملیات، گردان حضرت سلمان تیپ حضرت رسول (ص) در جوار گردان شهید مدنی در سومار ساکن شد. بچه‌های آذربایجان در کنار بچه‌های تهران عزاداری و سینه زنی می‌کردند. سید با پوشیدن لباس پاسداری چهره جذابی داشت. مقید به اجرای مستحبات بود، همیشه موهایش را شانه کرده و عطر می‌زد. لباس‌هایش آراسته و تمیز بودند. «حاج بیوک آسایش» در مورد وی می‌گوید سید رضا بنیانگذار دسته شاه حسین تیپ عاشورا بود. قبل از عملیات مسلم بن عقیل همه رزمندگان را دعوت کرده و مانند عزاداری‌های ماه محرم در تبریز، دسته سینه زنی به راه انداخته بود.

سید رضا علاقه زیادی به حضرت امام خمینی‌(ره) داشت. در نامه‌ای که برای خانواده‌اش نوشته بود، توصیه می‌کند که امام‌(ره) را دعا کنید . به خاطر علاقه‌اش به لباس مقدس پاسداری در وصیت نامه‌اش سفارش کرده او را با لباس مقدس سپاه به خاک بسپارند. سید پس از ماه‌ها حضور پر ثمر در جبهه بالاخره در عملیات مسلم بن عقیل در تاریخ 12 مهرماه 1361 بعد از مبارزه با دشمن زبون در سومار به آرزوی خود که همانا شهادت بود رسید.

فرازی از وصیت‌نامه شهید:

خدا سخت خشمناک می‌شود از مردمی که فقط حرف می‌زنند و می‌گویند حاضریم همه گونه فداکاری و جانبازی کنیم اما موقع عمل توی صندوقی پنهان می شود. خدا خشمگین می‌شود از آن‌هایی که مبارزان حقیقی را اغفال می کنند. این‌ها مبارزات موثر را خنثی و بی نتیجه می‌کنند.

خدا دوست دارد مردمی را که در هنگام جنگ چنان رو به روی دشمن می ایستند که مثل دیواری که ملات ساختمان آن از چوب باشد. محکم و استوار اینهایند که مبارزات را به ثمر می رسانند.

باید کسانی که می‌خواهند یک مبارزه اجتماعی را رهبری کنند باید از ابا عبدالله درس بگیرند و کسی که این حقیقت و هدف الهی را درک کند و برای این حقیقت پایداری کند و جان دهد در اصطلاح قرآن و آیین اسلامی اسمش شهید است شهید یعنی کسی که حق را شهود کرده و کشته شدن او روی اشتباه و عواطف و تحریک احساسات نباشد و بنابراین ای خانواده ی عزیز من بدانید که فرزند شما با شناخت کامل و با هدفی عالی به جبهه حق علیه باطل رفته و به آرزوی نهایی خودش یعنی شهادت نایل آمده است.

مرا با لباس مقدس پاسداری دفنم کنید و در سر قبرم با صدای نالان و در حالت سینه زنی حضرت مهدی را صدا بزنید تا ایشان بر مزار شهیدی بیایند که عاشقانه راه جدش را پیموده بود.

امت حزب‌الله و شهید پرور آن مسلمان‌ها دوستان حسین، پیروان مکتب توحید و یکتا باید بدانند مبارزه در زندگی امری است اجتناب ناپذیر است، از کسالت و کاهلی و از گوشه نشینی بیرون بیایید و بدانید تا بشری در دنیا زندگی می‌کند باید همواره مبارزه ادامه داشته، بهترین مبارزات مبارزه حق علیه باطل است.

مبارزه برای زنده نگه داشتن فکر حق، مبارزه برای اجرای قانون حق و بدانند مبارزه حق امروز در جبهه ها و کربلای ایران واقع شده است و البته باید بدانند مبارزه سختی دارد و اگر بخواهند در مبارزات خودشان پیروز شوند باید هدف داشته باشند.

هدفی صریح و روشن و شناخته شده و قابل عرضه بر مردم ، هدفی قابل اعتماد ، هدفی قابل پذیرش ، باید استقامت داشته باشند ، هدفی صریح و روشن و شناخته شده و قابل عرضه برمردم . هدفی قابل اعتماد . هدفی قابل پذیرش باید استقامت داشته باشند. نیرومند باشند . اراده قوی داشته باشند فداکار باشند و فداکاری کنند.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها