به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاعپرس، حضرت امام سجاد (ع) شاهد صادق واقعه کربلا بود که همه عمر در این مصیبت عظمی گریان و داغدار بود تا جایی که آن حضرت از چهار گریهکنندگان عالم میدانند.
هر اشاره کوچکی به واقعه جانسوز عاشورا آن حضرت را به گریه وامیداشت. آن حضرت به علت شدت اختناق سیاسی حکومت جائرانه بنیامیه نه مانند پدر بزرگوارش امام حسین (ع) میتوانست قیام کند و نه مانند عموی ارجمندش امام حسن (ع) میتوانست با صلح خود دشمن را رسوا کند. دعا و گریستن بر مظلومیت سیدالشهدا بهترین سلاح مبارزه آن حضرت علیه ظلم سلسله ملعونه اموی بود.
از این جهت امام سجاد (ع) راه و روشی دشوارتر از امامان پیش از خود داشت. چرا که مروانیان نه سیاست تزویر و ریای معاویه را داشتند و نه سیاست مکارانه یزید را. آنان برای حفظ و ثبات حکومت خود تنها چیزی که نداشتند رحم و مروت و نرمش و سازش بود. مروانیان هر صدای مخالفی را در چشم بر هم زدنی در سینه خفه میکردند و هیچ فرصتی به فریاد معترضی نمیدادند.
در چنین فضایی امام سجاد (ع) باید بار سنگین امامت را به دوش میکشید و شیعیان را رهبری میکردند.
متاسفانه امویان سفاک که مسبب اصلی شهادت امام سجاد (ع) هستند به دلیل ایجاد ارعاب و اختناقی که بر جامعه تحمیل کرده بودند، باعث شد تا شهادت آن امام مظلوم سجاد در هالهای از ابهام قرار بگیرد.
در متنی که در ادامه میخوانید به طور ضمنی و گذار به شهادت امام علی بن حسین (ع) اشاره شده است که از فصل چهارم کتاب شریف منتهیالامال انتخاب شده است:
شهید بن شهید
بدان که در رحلت امام سجاد (ع) اختلاف بسیار است و مشهور آن است که در یکی از سه روز بوده: دوازدهم محرم یا هیجدهم یا بیست و پنجم سال نود و پنجم یا نود و چهار. در مدت عمر شریف آن حضرت نیز اختلاف است، اکثر پنجاه و هفت سال گفته اند و شیخ کلینی به سند معتبر از حضرت صادق (ع) روایت کرده که حضرت علی بن الحسین (ع) در وقت رحلت پنجاه و هفت سال داشت و بعد از امام حسین (ع)، سی و پنج سال زندگانی کرد.
از اخبار معتبره که بر وجه عموم وارد شده ظاهر میشود که آن حضرت را به زهر شهید کردند و ابن بابویه و جمعی را اعتقاد آن است که ولید بن عبدالملک آن حضرت را زهر داده و بعضی هشام بن عبدالملک گفتهاند؛ و ممکن است که هشام بن عبدالملک به جهت آن عداوت و بغضی که از آن حضرت در دل گرفت از آن روزی که آن حضرت در طواف کعبه استلام حجر کرد و هشام نتوانست و فرزدق شاعر، آن جناب را به اشعار معروفه مدح کرد. به این سبب و سببهای دیگر برادر خود ولید بن عبدالملک را که خلیفه آن زمان بود وادار کرده باشد که آن حضرت را زهر دهد پس هر دو آن حضرت را زهر دادهاند و صحیح است نسبت قتل آن حضرت به هر دو تن.
از عثمان بن خالد روایت شده که گفت: بیمار شد حضرت علی بن الحسین (ع) پس جمع کرد اولاد خود محمد و حسن و عبداللّه و عمر و زید و حسین را و در میان همه فرزندش محمد بن علی (ع) را وصی قرار داد و نامید او را به باقر و امر سایرین فرزندان خود را به آن جناب واگذار فرمود و از جمله مواعظی که در وصیت خود به آن حضرت فرمود این بود: بدان که ساعتها بر تو میگذرد و عمر تو را میبرد و تو نمیرسی به نعمتی مگر بعد از مفارقت نعمت دیگر؛ پس بپرهیز از آرزوی دراز چه بسیار آروزمندان بودند که به آرزوی خود نرسیدند و چه بسیار کسان که جمع کردند مالی را و آن را نخوردند و منع کردند مردم را از چیزی که زود آن را بگذاشتند و بگذشتند و شاید آن مال را از راه باطل فراهم آورده و از حقش منع کرده به حرام آن را دریافته و ارث گذاشته و وزر و وبال و سنگینی و اثقال آن را بر دوش خود برداشته این است زیان روشن و خسران مبین.
[روایت است به آن حضرت عرض شد]: یابن رسول اللّه! اگر امر و قضای خدا که ما را بجمله درخواهد یافت فرا رسد بعد از تو به نزد کدام کس برویم.
فرمود: به سوی این پسرم، و اشاره به فرزندش محمد (ع) کرد.
فرمود: همانا او است وصی من و وارث من و درج علم من، معدن حلم و باقر علم است.
عرض شد؛ یابن رسول اللّه! معنی باقرالعلوم چیست؟
فرمود: زود است که شیعیان خالص من به خدمتش مراوده کنند و برای ایشان بشکافد علم را شکافتنی؛ و فرمود: امامت به کوچکی و بزرگی نیست، رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم اینگونه با ما عهد نهاده و در لوح و صحیفه به اینگونه نوشته یافتیم که دوازده تن میباشند نوشته شده بود امامت ایشان و نامهای پدران و مادران ایشان آنگاه فرمود: از پسرم محمد هفت تن از اوصیاءبه دنیا خواهند آمد که مهدی (ع) از جمله ایشان است.
شیخ کلینی از حضرت امام محمدباقر علیه السلام روایت کرده است که آن حضرت فرمود: چون پدرم را وقت رحلت رسید مرا به سینه خود چسبانید و فرمود: ای فرزند گرمی تو را وصیت میکنم. به آنچه وصیت کرد مرا پدرم در هنگام شهادت خود و گفت که پدرش او را وصیت کرده بود به این وصیت در وقت رحلت خود: که زنهار ستم مکن بر کسی که یاوری به غیر از خدا نداشته باشد.
و علی بن ابراهیم به سند حسن از حضرت امام رضا (ع) روایت کرده است که حضرت علی بن الحسین علیه السلام در شب وفات پدرش مدهوش گردید و چون به هوش باز آمد فرمود: حمد میکنم خداوندی را که راست گردانید وعده مار را و میراث داد به ما زمین و بهشت را که در هر جای آن خواهیم قرار گرفت پس نیکو اجریست مزد عمل کنندگان برای خدا.
این را فرمود و به ریاض بهشت ارتحال کرد.
و از (دعوات راوندی) نقل شده که آن حضرت در وقت وفات، این کلمات را مکرر نموده تا وفات فرمود: اللّهمّ ارْحمْنی فاِنّک کریمٌ اللّهُمّ ارْحمْنی فاِنّک رحیمٌ.
و چون حضرت امام زین العابدین (ع) از این عاریت سرا بگذشت مدینه در ماتمش صیحه واحده گشت و مرد و زن و سیاه و سفید و صغیر و کبیر در مصیبتش نالان و از زمین و آسمان آثار اندوه نمایان بود.
از علی بن زید روایت شده و همچنین از زهری که گفت من به سعید بن مسیّب گفتم: تو می گویی علی بن الحسین علیه السلام نفس زکیه بود و نظیر نداشت؟ سعید گفت: چنین بود و کسی قدر او را نشناخت. علی بن زید گفت، گفتم: سوگند به خدای این حجت محکم بر تو وارد می آید که بر جنازه مبارکش نماز نگذاشتی، سعید گفت: همانا چنان بود که قاریان به سفر مکه بیرون نمی شدند تا حضرت علی بن الحسین علیه السلام بیرون شود، در یکی از سالها آن حضرت بیرون شد و ما نیز در حضرتش بیرون شدیم ، گاهی که هزار نفر بودیم و در سقیا که نام منزلی است فرود آمدیم حضرت فرود آمد و دو رکعت نماز گذارد و بعد از نماز به سجده رفت و تسبیحی در سجود خود خواند، پس هیچ درخت و کلوخی در دور آن حضرت نماند جز آنکه با آن حضرت تسبیح گفتند. و ما از این حال در فزع شدیم پس سر مبارک برداشت و فرمود: ای سعید! در فزع شدی؟ عرض کردم: آری یابن رسول اللّه. فرمود که حق تعالی چون جبرئیل را خلق کرد این تسبیح را به الهام فرمود و چون جبرئیل این تسبیح را خواند جمیع آسمانها و آنچه در آسمانها بودند با او در این تسبیح موافقت کردند و آن اسم اعظم اللّه و اکبر است.
ای سعید، خبر داد مرا پدرم از پدرش حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم از جبرئیل از خداوند عز و جل که فرمود: نیست هیچ بنده از بندگان من که به من ایمان آورده و تو را تصدیق نموده باشد نماز گزارد در مسجد تو دو رکعت در وقت خلوت از مردمان مگر آنکه می آمرزم گناهان گذشته و آینده اش را.
آن حضرت در مدینه طیبه و در خانه خود رحلت فرمود و در بقیع نزد عم بزرگوار خود [امام مجتبی] مدفون گشت و آن مکان را شرافت بسیار است و از جمله بقاع مکرمه است که هر کس در آنجا مدفون گردد بیحساب داخل بهشت شود به شرایط ایمان صحیح.»
انتهای پیام/ 161