به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، دکتر حمیدرضا قنبری از آزادگان دوران دفاع مقدس و از جوانان فعال شهر اهواز بود که در روزهای جنگ در شهر ماند و سپس به صف رزمندگان پیوست. او در جریان جنگ تحمیلی به اسارت دشمن درآمد و پس از آزادی، در رشته پزشکی تحصیل کرد که هم اکنون مشغول طبابت در یکی از بیمارستانهای کشور است.
در ادامه روایتی از این آزاده را درباره انگیزه حضورش در جبهه میخوانید.
«عملیاتها یکی پس از دیگری میآمدند و میرفتند و سر ما بی کلاه مانده بود. صدها کیکومتر مربع از زمینهای ایران اسلامی در اشغال دشمن بود و باید آزاد میشدند چرا که امید «ولی فقیه» به من و امثال من، یعنی جوانان بود.
از عملیات «فرمانده کل قوا خمینی روح خدا» شروع شد، بعد ثامن الائمه (ع)، سپس طریق القدس تا فتح المبین و بیت المقدس. اکثریت خاک اشغالی آزاد شد و ماند تنبیه متجاوز.
امیدی به سازمانهای بین المللی نداشتیم. شش سال بعد از آزادسازی خرمشهر یعنی تا ۱۳۶۷ جنگ را با دشمن ادامه دادیم.
عملیاتها در آن چند سال هم دشمن بعثی را تنبیه کرد و هم کاری کرد که دیگر هیچ متجاوزی تا ابد جرات تعدی به ام القرای جهان اسلام را پیدا نکند و در نهایت همه سازمانهای بینالمللی بر «شروع جنگ توسط صدام» و ضرورت تنبیه متجاوز صحه گذاشتند.
در عملیاتها که میرفتم خیلی خوشحال بودم، همنشینی با پاکان و نیکان خوشحالی داشت. شهادت دوستانم مرا در ادامهی راه مصممتر میکرد. تا جنگ بود، حتی در اسارت امید به شهادت داشتم.
جنگ تمام شد، دو سال بعد اسارت من هم تمام شد. همهی امیدها برای رسیدن به فوز شهادت را از دست دادم. ۳۰ سال است آزادی را تجربه میکنم، دنیا مرا غرق در خودش کرده. انواع آلودگیها سر تا پای مرا گرفته.
تنها امیدی که برایم باقی مانده تا بتوانم دوباره خودم را در میان آن صالحان پیدا کنم، «شهدا و شفاعت» آنهاست. در میان خیل شهدا بیشتر از همه، دل بسته ام به «غلامحسین سیاح» که در وصیتنامهاش نام مرا نوشته و از من تشکر کرده.»
انتهای پیام/ 141