گروه حماسه و جهاد دفاعپرس ـ سید محمدجواد میرخانی؛ سخن گفتن از رهبری و فرماندهی کسی که تاریخ معاصر جهان را بهعنوان مؤثرترین فرد رقمزننده این مقطع تاریخی به نام خود ثبت کرده، اگر نگوییم محال، انصافاً بسیار سخت و دشوار است؛ بهویژه آنکه هدف، کاویدن یکی از مهمترین ابعاد شخصیتی ایشان یعنی رهبری و فرماندهی باشد. دو واژه «رهبری» و «فرماندهی» هرچند همپوشانی بسیاری در معنی و مفهوم دارند؛ اما بحث ما در این مقاله منحصراً به بعد راهبردی و نظامی رهبری و فرماندهی است.
شاید در نگاه اول اینگونه به نظر برسد که چگونه میتوان در خصوص کسی که کمترین تحصیلات نظامی دانشگاهی نداشته و هیچ یگان نظامی را فرماندهی نکرده است، از رهبری نظامی و فرماندهی سخن به میان آورد. مگر نه این است که فرماندهی نظامی از پیچیدهترین شاخههای علم مدیریت بهحساب میآید و داشتن دانش و تجربه زیاد، از اصلیترین مؤلفههای آن است. از سوی دیگر با نگاهی به روش فرماندهی و مدیریت حضرت امام خمینی (ره) در طی سالهای قبل و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مشاهده میکنیم که این بزرگمرد تاریخ در حساسترین مقاطع زمانی، دقیقترین و صحیحترین تصمیمات را در خصوص نیروهای مسلح و مأموریتهای واگذار شده به آنها اتخاذ کرده است؛ بهطورکلی تعامل امام خمینی (ره) و نیروهای مسلح کشور را میتوان در سه مقطع زمانی مورد بررسی قرار داد:
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران
از هنگامیکه امام خمینی (ره) مبارزات ضد استبدادی خود را با ایراد سخنرانی و صدور اعلامیه و بیانیه، حتی قبل از ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ آغاز کرد، یکی از اصلیترین موضوعات مورد توجه ایشان، ارتش ایران بود. ایشان بارها و بارها ارتش را با لحنی پدرانه و توأم با رأفت و مهربانی مورد خطاب قرار داد و خیر و صلاح آن سازمان و ملت و کشور را به آنان و بهویژه امرا و فرماندهان گوشزد کرد.
ایشان پیوسته تلاش میکرد تا این سرمایه عظیم انسانی را از چنگال استعمارگران و قدرتهای بیگانه و چپاولگر خارج سازد و آن را در مسیر اهداف واقعی ملت و کشور قرار دهد. امام خمینی (ره) بهخوبی میدانست که اگر این سرمایه عظیم و این اهرم قوی و کارآمد در خدمت مردم و کشور قرار گیرد، نهتنها استقلال ایران تضمینشده است؛ بلکه با حضور جوانان غیور و بااستعداد در آن، راه ترقی و پیشرفت کشور نیز هموار میشود.
امام خمینی (ره)، نیک میدانستند که استعمارگران و دستنشاندگان داخلی آنها، چشم امید به ارتش بستهاند و درصددند تا اهداف استعماری و نیتهای پلید و منفعتطلبانه خود را به دست همین ارتش که پوست و گوشت و خون و استخوانش از ملت بود و سرمایه ملت، تحقق بخشند. استعمارگران چنین میخواستند و امام خمینی (ره) نیز نیک دریافته بودند که هدف آنان نهتنها تسلط بر ملت ایران و منابع و ذخایر سرشار و عظیم این کشور است، بلکه انتظار داشتند برای تسلط بر سراسر منطقه خلیج فارس و خاورمیانه ارتش ایران، اصلیترین ابزار تحقق این هدف استعماری و سلطهجویانه باشد. آنها به این منظور از نفت و دیگر ذخایر و منابع، از جوانان پرشور و بااستعداد ایران استفاده میکردند و درواقع باتحمل کمترین هزینه، به مهمترین اهداف خود دست مییافتند و امام خمینی (ره) نیز با چشمان تیزبین و دید الهی خود، آن را زیر نظر داشت؛ بنابراین ایشان از آغاز مبارزات خود، ارتش ایران را هدف گرفت و جداسازی آن از دستگاه قدرت مستبد و ظالم حاکمه را جزو و اهداف خود و انقلاب قرار داد و بههمین دلیل در طول مبارزات قهرمانانه امام خمینی (ره) و ملت ایران در قبل از پیروزی انقلاب پیوسته شعارها و رفتارهای مردم با ارتش به تبعیت از رهبری انقلاب مسالمتآمیز، آشتیجویانه و همواره با مهربانی و عطوفت بود.
شعارهایی چون «ارتش برادر ماست» در کوران مبارزات انقلاب، بارها و بارها از زبان مردم ایران شنیده شد. گذاشتن گل بر روی لوله تفنگ سربازانی که در خیابانها حضور داشتند، از نمونه رفتارهای ملت ایران بود که در چهارچوب سیاستها و تدابیر اعلامشده از سوی رهبر انقلاب اسلامی به منصه ظهور میرسید و الحق باید گفت که این تدابیر و سیاستها به بهترین وجه ممکن مؤثر واقع شد و از سوی ارتش ایران پاسخی درخور شایسته را به دنبال داشت.
ارتش ایران که در آن زمان قویترین ارتش منطقه و یکی از قویترین و مجهزترین ارتشهای جهان بهحساب میآمد، در مقابل رهبری امام خمینی (ره) تاب مقاومت نیافت و خود را با تمامی داراییها و امکاناتش به ایشان سپرد. ارتش ایران نیز با بهرهگیری از فراست و ذکاوت سرشار فرزندانش، دریافت او سرمایه ملی است که «هر آینه ملت تو را طلب کند» و میبایست در اختیار آن قرار گیرد. ارتش فهمید که نه ابزار شخصی برای شخص شاه و حتی برای نظام ستمشاهی اوست، بلکه نیروی برای دفاع از تمامیت ارضی حیثیت و شرف ملی و جان و مال و ناموس مردم ایرانزمین است و اکنونکه ملت بزرگ و تاریخی ایران برای آغوش گشوده است، باید این دعوت حق را لبیک گوید.
امام خمینی (ره) خوب میدانستند که ارتشیهای دلاور ایرانزمین، اعتقادی عمیق و ریشهدار به اسلام، قرآن و تشیّع دارند؛ ایشان میدانستند که صرفنظر از تعداد معدود و انگشتشمار سران ارتش، اکثریت قریب بهاتفاق آنها عاشق اسلام، قرآن و اهلبیت (ع) هستند و هر آینه که این اعتقادات خود را در خطر ببینند، برای دفاع از آنها درنگ نخواهند کرد و از اینرو بود که ایشان در اکثر سخنرانیها و بیانیههای خود قبل از انقلاب، درخطر بودن اسلام و قرآن از جانب دشمنان غربی و شرقی و بهویژه صهیونیسم جهانی را گوشزد میکردند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی
هر پیروزی بههمراه خود پیامدهایی دارد؛ «افزایش اعتمادبهنفس»، «شادمانی و خوشحالی»، «احساس برتر بودن» و البته بعضاً «غرور» از جمله پیامدهای پیروزی است. پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران نیز طبیعتاً این پیامدها را بهدنبال داشت؛ بنابراین برای اینکه وارد بحث اصلی این مرحله شویم ضروری است که ابتدا مقدمهگونهای را مطرح کنیم: تصور کنید که مسابقه یا رقابتی بین دو نفر و یا دو تیم جریان دارد و برای برنده این مسابقه جایزهای هم در نظر گرفتهشده است که هر یک از طرفین چنانچه برنده شوند، به این جایزه دست پیدا میکند؛ بدیهی است وقتی یکی از طرفین، رقابت را به نفع خود پایان میدهد و جایزه را تصاحب میکند، خود را پیروز بر حریف مقابل میبیند و او را شکستخورده میداند و نه جایزه را. درست است که او جایزه را تصاحب کرده و به چنگ آورده است و حریف او نیز به دنبال کار خود میرود؛ ولی فرد پیروز جایزه را رقیب خود نمیداند و بر این باور نیست که بر جایزه پیروز شده است.
در جریان مبارزات انقلابی مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) نیز رهبری انقلاب در یکسو و نظام استبدادی و ظالم شاه و پشتیبانان غربی و شرقی او هم در طرف دیگر بودند. تدابیر، اظهارات و رفتارهای حکیمانه امام خمینی (ره) نشان میدهد که تمام تلاش ایشان معطوف به این بوده است که ارتش بهعنوان یکطرف دعوا و مبارزه معرفی نشود و در مقابل مردم قرار نگیرد؛ چراکه ایشان بهخوبی واقف بودند که قرار گرفتن ارتش در کنار هر یک از طرفین مبارزه، مزیت تعیینکنندهای خواهد بود و همگان شاهد حقانیت و صحت این تدبیر و اندیشه راهبردی امام خمینی (ره) بودیم و دیدیم که از روز ۱۹ بهمن سال ۵۷ که اولین تظاهر وفاداری به انقلاب و امام توسط کارکنان نیروی هوایی ارتش صورت گرفت و همچنین اعلام بیطرفی ارتش در روز ۲۱ بهمن- که این بیطرفی نیز در واقع طرفداری از انقلاب بود- در ۲۲ بهمن کفه انقلاب و امام خمینی (ره) چنان سنگین شد که کفه مقابل را که رژیم ستمشاهی و همه حامیان در آن قرار داشتند، به هوا پرتاب و سرنگون کرد.
امام خمینی (ره)، اما در تعامل حکیمانهاش با ارتش ایران، نگاهی دورتر و عمیقتر نیز داشتند. ایشان میدانستند که مستکبران و استعمارگران، دهها و بلکه صدها سال از ذخایر و سرمایههای این مرز و بوم دزدیده و آنها را به غارت بردهاند و بر این شادخواری نفرتانگیز خود، عادت دیرینه دارند و به همین سبب، بهراحتی از آن دست نخواهند کشید و برای بازگرداندن آبرفته از جوی، به هر وسیله و روشی دست خواهند یافت. امام خمینی (ره) نیک میدانستند که حتی اگر پیروزی انقلاب در مرحله اول بدون همراهی ارتش میسر شود؛ اما در مرحله بعدی، حفظ آن غیرممکن خواهد بود و سیر حوادث پس از پیروزی انقلاب، یکبار دیگر دقت نظر و صحت تدابیر حکیمانه ایشان در تعامل با ارتش را بر همگان ثابت کرد.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، سه دیدگاه و گروه عمده در مقابل ارتش رخ نمود؛ اول، حضرت امام خمینی (ره)، پیروان و یاران راستین ایشان و قاطبه ملت که از ایشان تبعیت کامل و مطلق داشتند و ارتش را حامی و پشتوپناه انقلاب و کشور میدانستند و از هیچ همراهی و کمکی برای تقویت ارتش فروگذار نکردند.
دوم، تعداد اندکی که علیرغم حضور در گروه اول، به دلیل هواهای نفسانی خود، پیروزی انقلاب را پیروزی بر ارتش میدانستند و بهزعم آنان ارتش در مقابل آنان شکست خورده بود. این عده هرچند حرکت مهم و مخالفت اساسی با ارتش نداشتند؛ اما نیش و کنایههای آنها ارتشیها را میآزرد؛ که بهمرور بهاشتباه خود پی بردند و راه اطاعت کامل از امام خمینی (ره) را در پیش گرفتند.
گروه سوم، کسانی بودند که از اساس با انقلاب اسلامی در تقابل بودند؛ آنها ظاهراً با رژیم شاه در مبارزه بودند؛ اما وابستگیهای فکری و عقیدتیشان با اردوگاههای شرق و غرب مانع از پذیرش نظام جایگزینی با محتوای دینی و اسلامی بود؛ بنابراین بههیچوجه حاکمیت نظام اسلامی بر کشور را برنمیتافتند.
این افراد بهدرستی دریافته بودند که در صورت استقرار نظام اسلامی، بزرگترین و مهمترین موانع و اراده برای جلوگیری از دستیابی به اهدافشان، ارتش خواهد بود؛ ارتشی که اعتقادات و باورهای دینی و مذهبی تا اعماق جانش نفوذ داشت، به پیشرفتهترین جنگافزارها و تجهیزات روز دنیا مجهز بود و با سطح آموزش بسیار بالا، هیچگونه مشکلی در بهکارگیری این ادوات و تجهیزات نداشت؛ به همین دلیل بود که این گروه با بهرهگیری از فضای آشفته سیاسی آن روز، تضعیف ارتش را در دستور کار خود قرارداد.
همچنین، این گروه واقف بود که چنانچه ارتش نظم، انضباط، استحکام و انسجام سلسلهمراتب فرماندهی خود را بازیابد، اجازه نخواهد داد که کمترین آسیب و گزندی به انقلاب و نظام وارد شود؛ لذا هر روز با توطئه و شعاری جدید، در پی نابودی و یا تضعیف این سرمایه عظیم ملی برآمدند، آنها ابتدا بر طبل انحلال ارتش کوبیدند؛ اما وقتی با حمایت قاطع رهبری انقلاب (امام خمینی) از ارتش مواجه شدند و اجرای چنین نقشه شوم و خائنانهای را غیرممکن دیدند، با تغییر تاکتیک، شعار ارتش بی طبقه توحیدی را مطرح ساختند که در واقع عملاً با شعار انحلال ارتش هیچ تفاوتی نداشت و چهبسا که بدتر و زیانبارتر هم بود؛ چراکه چنین ارتشی نهتنها سودی برای کشور نداشت، بلکه به دلیل تنشها و بحرانهایی که بر اثر فقدان سلسلهمراتب فرماندهی در آن قابل پیشبینی بود، هر روز مشکل و معضل جدیدی بر مشکلات و معضلات کشور میافزود و این همانچیزی بود که دشمنان و دستنشاندگان و جیرهخواران داخلی آنها، بهدنبال تحققش بودند و اینبار نیز امام (ره) با درکی عمیق و بینشی صحیح مانع از شکل گرفتن این توطئه شد و آن را در نطفه خفه کرد.
تدبیر امام خمینی (ره) کمر دشمن را شکست
شاید بتوان اولین فرمان نظامی امام خمینی (ره) را زمان بازگشت کارکنان ارتش به پادگانها دانست که بلافاصله پس از پیروزی انقلاب صادر شد. امام راحل در این پیام، از تمامی کارکنان ارتش اعم از پایور و وظیفه خواستند که به پادگانها مراجعه کرده و وظایف سازمانی خود را انجام دهند؛ که در پاسخ به این فرمان، ارتشیها نیز به پادگانها برگشته و فعالیتهای خود را هرچند با مشکلات فراوان، از سر گرفتند.
دومین و بلکه مهمترین فرمان نظامی امام خمینی (ره) در روز ۲۸ فروردین سال ۵۸، یعنی در فاصله زمانی تقریبی دو ماه از پیروزی انقلاب صادر شد؛ بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی ایران طی این فرمان از ارتش خواست تا در سراسر کشور با تمامی تجهیزات و ساز و برگ نظامی خود، به خیابانها بیاید و نسبت به مردم، انقلاب و نظام اعلام وفاداری کند و از مردم نیز خواست که به بهترین وجه از برادران ارتشی خود استقبال کنند.
انصافاً تجزیه و تحلیل و واکاوی تمامی ابعاد و زوایای چنین تدبیر و تصمیمی، نیازمند نگارش کتابی مستقل است و بههیچوجه در این مجال نمیگنجد؛ اما بهاجمال و اختصار میتوان گفت که صدور این فرمان و اجابت آن از سوی ارتشیها کمر دشمن را شکست و امید آنان را بهتمامی به یاس و ناامیدی مبدل ساخت و در مقابل نشاط و دلگرمی را هم در قلوب ارتشیها و هم در قلبهای مردم ایران، صدچندان ساخت.
امام خمینی (ره) با صدور این فرمان، نهایت اعتماد و علاقه خود را به ارتش و ارتشیها نشان دادند و به دشمنان فهماند که آنان بازنده قطعی و کامل این مسابقه و رقابت بودهاند. دشمنان که بهکلی مأیوس و سرخورده شده بودند، با سرمایهگذاری بر روی مخالفین و گروههای الحادی، التقاطی و سیاسی، توطئهها را تشدید کرده و با فرصتطلبی و بهرهگیری از نابسامانیها و خلأهای ایجادشده، دست به آشوب و یاغیگری زدند. آنها با تکیهبر تحلیلهای غلط و ذهن علیل خود، انتظار داشتند که ارتش در مقابلشان نایستد و یا حداقل همانگونه که در دفاع از رژیم گذشته بیطرف ماند، بازهم بیطرف بماند. به همین امید واهی و خیال خام، فتنههای متعددی را در سراسر کشور طرحریزی و اجرا کردند؛ از کردستان و آذربایجان غربی گرفته تا گنبد و ترکمنصحرا و خوزستان؛ اما ارتش با پیروی از فرامین امام خمینی (ره) برای سرکوب تمامی این غائلهها بیدرنگ شتافت.
در قضیه تهاجم ضدانقلاب شرور و بیرحم به شهر «پاوه» بود که خشم مقدس امام خمینی (ره) برانگیخته شد و با صدور فرمانی تاریخی ارتشیها، پاسداران، نیروهای ژاندارمری و همه مردم را فراخواندند تا به کردستان عزیمت کنند و غائله را خاتمه دهند. الحق باید اذعان کرد که اگر فرامین تاریخی سرنوشتساز و تعیینکننده امام خمینی (ره) در هر یک از آن مقاطع تاریخی نبود، معلوم نبود که چه بر سر کشور انقلاب و نظام میآمد.
دوران دفاع مقدس، حساسترین مقطع فرماندهی امام خمینی (ره)
بیشک دوران دفاع مقدس، حساسترین مقطع فرماندهی امام خمینی (ره) بر نیروهای مسلح کشور است؛ چراکه وقتی رژیم بعث عراق با محاسبات و برآوردی اشتباه، در ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ تهاجم ناجوانمردانه و سراسری خود را به ایران اسلامی آغاز کرد، همانگونه که انتظار میرفت و شایسته بود، اولین واکنش از سوی امام خمینی (ره) نشان داده شد؛ در این راستا، ایشان در همان روز با خونسردی و آرامش کامل، از ملت ایران خواستند که آرامش خود را حفظ کنند. ایشان با بیان این جمله نقل به مضمون «دزدی آمده و سنگی انداخته و رفته است و الان دولت ایران مشغول پاسخگویی به آنهاست» تلاش کردند تا با حفظ روحیه ملت، آنان را برای یک دفاع همهجانبه آماده سازند و درعینحال با دزد و بیاهمیت خواندن دشمن، نهایت تحقیر را در حق دشمن متجاوز روا دارند.
امام خمینی (ره) سپس بلافاصله فرمان بسیج مردمی برای مقابله با دشمن و دفاع را صادر کردند و با آگاهی کامل از شرایط روز ایران، منطقه و جهان، دفاع همهجانبه و درازمدت را پیشبینی و طراحی کردند و با اعلام تدابیر خود، راهنمای طرحریزی درست و منطقی را برای فرماندهان نیروهای مسلح تبیین فرمودند.
فرامین متعدد امام خمینی (ره) در خلال جنگ، از عزل و نصبها گرفته تا بعضاً صدور فرمانی راهبردی مانند شکستن حصر آبادان، همه و همه نشان از بینش عمیق و تفکر دقیق ایشان در مسائل و امور دارد. ایشان در طول جنگ تحمیلی، بارها و بارها راهگشاترین فرمانها را برای نیروهای مسلح صادر کردند که این فرمانها در عمل، صحت و دقت خود را به اثبات رساندهاند.
بازگرداندن بخشی از نیروهای مسلح ایران که بهدنبال حمله و تجاوز رژیم صهیونیستی به لبنان، به این کشور اعزامشده بودند، در آن شرایط زمانی خاص و حساس، دلیل دیگری بر تیزبینی، هوشیاری و کلاننگری امام خمینی (ره) است؛ ایشان با بیان این تدبیر راهبردی که «راه قدس از کربلا میگذرد» عمق بینش راهبردی خود را به نمایش گذاشتند.
حضرت امام خمینی (ره) حتی در سال پایانی جنگ نیز، هنگامیکه با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل، جهانی را در حیرت فروبردند، با تدبیری راهبردی که براساس «عقلانیت» صورت گرفت، سقوط رژیم بعث را رقم زدند. در واقع سقوط رژیم صدام حسین در سال ۱۳۸۲ و به دار مجازات آویخته شدن او در سال ۱۳۸۵ از سال ۱۳۶۸ آغاز شد، آنگاهکه فرماندهی کل نیروهای مسلح ایران با تدبیری حکیمانه و منبعث از تکلیف الهی، آتشبس را پذیرفت. حال که سخن از تکلیف به میان آمد، بد نیست که به ابتدای بحث برگردیم که چگونه امامی که درس نظامی نخوانده بود و تجربه عملی نظامیگری و فرماندهی در ردههای پایینتر عملیاتی و حتی تاکتیکی نداشت، توانست در رده راهبردی، حساسترین و تعیینکنندهترین تصمیمات را اتخاذ و فرمانهای لازم را صادر کند.
شاید ذکر نکتهای در اینجا مفید باشد؛ اصولاً همه مردان الهی که بیتردید امام خمینی (ره) در شمار یکی از آنان است، انسانهایی تکلیفمحور هستند و تمامی حرکات و رفتارهای آنان برمدار تکلیف میچرخد؛ امام (ره) خود نیز بارها و بارها در طی حیات پربرکت خود، به این نکته اشاره داشتند که ما مکلف به انجام تکلیف هستیم و نتیجه را به خدا واگذار میکنیم؛ اما از سوی دیگر خداوند قادر متعال نیز که قدرت مطلق و فعال مایشاء عالم است و چون «به چیزی اراده کند میگوید بشو! پس میشود» از ما جز انجام تکلیف آنهم به بهقدر وسع و طاقت ما نخواسته است.
از منظر و نگاه مردان الهی، پیروز میدان کسی است که هرچه بیشتر و بهتر به تکالیف الهی خود عمل کند؛ بنابراین امام خمینی (ره) تا روزی که تکلیف بر دفاع و مقاومت دید، جانانه ایستاد و همه را امر و دعوت به مقاومت و دفاع کرد و روزی هم که قطع درگیری و پذیرفتن آتشبس را براساس «عقلانیت» تکلیف دانست، لحظهای درنگ نکرد.
و کلام آخر اینکه؛ روزی که امام ارتش و ارتشیان را با خطابی پدرانه و پر از مهر و محبت به پیوستن به انقلاب و پشت کردن به رژیم ستمشاهی دعوت کرد، به فکر ادای تکلیف بود. ایشان هنگامیکه پس از پیروزی انقلاب، با تمام قوا و توان از ارتش دفاع کرد، به تکلیف خود میاندیشید. آنزمانی که امام (ره) به ارتش نهیب زد و او را به کردستان اعزام کرد، جز به ادای تکلیف فکر نمیکرد؛ آری! امام خمینی (ره) با احساس ادای تکلیف، هشت سال در مقابل تجاوزِ متجاوز مقاومت کرد و دیگران را نیز به این مقاومت فراخواند و بااحساس تکلیف، به جنگ خاتمه داد.
انتهای پیام/ 113