چهل‌سالگی سرو/ همسر شهید «محمد عباسی» روایت کرد؛

خواهش شهید «محمد عباسی» از همسرش پس از ۴۸ روز اغما

نرگس رحیمی گفت: آن روز من در مدرسه بودم که خبر دادند هواپیماهای صدام کارخانه ذوب آهن اصفهان را بمباران کرده‌اند، متاسفانه همسرم محمد نیز در این حادثه به شدت زخمی شد.
کد خبر: ۴۱۴۷۹۶
تاریخ انتشار: ۲۳ شهريور ۱۳۹۹ - ۰۴:۲۰ - 13September 2020

ماجرای پرواز ۲۹ شهید در کارخانه ذوب آهن/ یک ترکش محمد را همچون برادرش به شهادت رساندگروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: انهدام تاسیسات و زیرساخت‌ها در جنگ از جمله اولین اقدامات طرف‌های درگیر است که صدام در جنگ با ایران به خوبی از آن استفاده کرد و درست در اولین روز از جنگ فرودگاه مهرآباد را بمباران کرد و پالایشگاه آبادان را مورد هدف قرار داد و این روال تا سال‌ها بعد از شروع جنگ ادامه داشت.

بار‌ها هواپیما‌های رژیم بعثی تاسیسات نفتی، نفت‌کش‌ها، نیروگاه‌های برق، بنادر و فرودگاه‌ها را با موشک بمباران کردند و خسارات جبران ناپذیری به زیرساخت‌های کشور زدند.

دهم شهریور سال ۱۳۶۶ چهار جنگنده عراقی به سمت آسمان اصفهان به پرواز درآمدند و تاسیسات ذوب آهن اصفهان را مورد هدف قرار دادند، در این حملات دشمن بخشی از انبار تجهیزات کارگاه ریخته‌گری، موتور آبرسانی از انبار ماشین آلات، کارگاه ماشین آلات ساختمانی و انبار تجهیزات ذوب‌آهن خسارت دید که در نتیجه آن ۲۹ نفر ار کارکنان ذوب آهن به شهادت رسیدند و در حدود ۲۰۰ نفر دیگر زخمی و مجروح شدند. از این رو روز ۱۰ شهریور ماه به نام روز ایثار و شهادت ذوب آهن نام گذاری شد.

محمد عباسی یکی از کارکنان ذوب آهن اصفهان بود که آن روز در حمله هوایی دشمن بعثی به شهادت رسید. او که متولد سال ۱۳۲۱ در طالقان بود پس از گذراندن دوران سربازی به عنوان معلم در یکی از مدارس شهر میناب مشغول به کار شد، سپس برای گذراندن دوره‌های تخصصی ریخته‌گری به شوروی رفت و پس از بازگشت برای زندگی به اصفهان نقل مکان کرد. در سال ۱۳۵۲ با نرگس رحیمی ازدواج کرد. او ۱۳ سال به عنوان کارمند ذوب آهن کار کرد و در حال احداث ایستگاهی جدید بود که محل کارش بمباران شد.

همسر شهید در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع‌پرس به روز‌های زندگی با همسرش اشاره کرد و اظهار داشت: آن زمان من هم در اصفهان مشغول تدریس بودم و زندگی خیلی خوبی داشتیم. همسرم انسان‌ بسیار آرام و نجیبی بود، فردی بسیار دوست داشتنی، صادق و مهربان. از ۱۲ سالگی پدرش را از دست داد و بعد از گرفتن دیپلم نیز مادرش فوت کرد. با این وجود درسش را ادامه داد و شغل خوبی پیدا کرد.»

او درباره روز حادثه بیان کرد: «صبح رفته بودم سر کار، مدرسه بودم که خبر دادند کارخانه را بمباران کردند، هرچه با کارخانه تماس گرفتم گوشی اشغال بود، بعد یکی آمد دنبالم و رفتیم بیمارستان. ترکش به سر محمد خورده بود، همین باعث شده بود حالش خیلی بد باشد، او را به بیمارستانی در تهران منتقل کردیم، ۴۸ روز در بیمارستان بود و در این مدت تنها یک بار به هوش آمد و به من گفت گریه نکنم، چون بچه‌ها ناراحت می‌شوند. می‌خواستیم او را برای درمان به انگلیس بفرستیم، ولی دکترش اجازه نداد و در ۱۸ شهریور ماه همچون برادرش به شهادت رسید.»

وی ادامه داد: «محمد با بچه‌ها خیلی مهربان بود، زمانی که به شهادت رسید دخترم هفت ساله و پسرم ۱۲ ساله بود، دخترم روی پای پدرش می‌نشست و مشق می‌نوشت، پسرم خیلی شبیه پدرش است و هر زمان او را می‌بینم یاد محمد می‌کنم. الان هم پسرم دکترای عمران دارد و دخترم متخصص طب اورژانس است. خودم هم بعد از سال‌ها تدریس و مدیریت در مدارس مختلف بازنشسته شدم.»

رحیمی از سختی سال‌ها تحمل داغ از دست دادن عزیز خود گفت و افزود: «تحملش خیلی سخت است، به خانواده سپرده بودم کسی جلوی بچه‌ها بابا نگوید و پدر‌ها بچه‌هایشان را به آغوش نگیرند. من هم خودم را مشغول کار می‌کردم، سال‌ها مدیر مدرسه باغچه‌بانی بودم، ادامه تحصیل دادم و فوق لیسانس گرفتم و مشغول بزرگ کردن بچه‌ها شدم. هرچند تحمل فقدان همسرم بسیار سخت بود و تنهایی درد بزرگی است، جلوی بچه‌ها گریه نمی‌کردم تا از حال بد من حال آن‌ها بد نشود، اما گذشت و الان خدا را شکر می‌کنم.»

همسر شهید عباسی گلایه‌ای هم از نهاد‌های مربوط به رسیدگی به خانواده شهدا و ایثارگران داشت و گفت: «چقدر خوب است نهاد‌های متولی شده در حد یک پیامک تسلیت در روز شهادت هر شهید به یاد خانواده آنان باشند، نباید اجازه دهیم خانواده شهدایی که عزیزانشان را برای اسلام و ایران فدا کردند از یاد‌ها بروند.»

انتهای پیام/ 141

نظر شما
پربیننده ها