به گزارش خبرنگار
دفاعپرس از یزد،
شهید «جعفر خواجهحسینی» در دوم تیر سال ۱۳۴۲ در شهرستان مهریز به دنیا آمد. وی در بیستم دی ماه سال ۱۳۶۵ در عملیات کربلای پنج منطقه شلمچه به شهادت رسید.
در ادامه بخشی از وصیتنامه شهید را از نظر میگذرانیم:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللَّهُمَّ أَسْأَلُکَ أَنْ تَجْعَلَ وَفَاتِی قَتْلا فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رَایَهِ نَبِیِّکَ مَعَ أَوْلِیَائِکَ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تَقْتُلَ بِی أَعْدَاءَکَ وَ أَعْدَاءَ رَسُولِکَ؛ خدایا مرگ مرا، شهادت در راه خودت و زیر پرچم رسولت و همانند اولیائت قرار بده و دشمنانت را نیز به دست من به هلاکت برسان.
چه خوشحال است با فرق خونینی در لقاء یار رفتی
سر جدا پیکر جدا در محفل دلدار رفتی
إِنِّیْ لا أَرَیَ الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَهً وَالحَیاهَ مَعَ الظّالِمِینَ إِلّا بَرَما
مرگ و شهادت در راه خدا را جز سعادت و زندگی در زیر بار ظالمین را جز ننگ و ذلت نمیدانم.
انفروا خفافاً و ثقالاً و جاهدوا به اموالکم و انفسکم فی سبیل الله لکم خیر لکم ان کنتم تعلمون؛ سبک بال بیرون روید و گران، جهاد کنید مال هایتان و جان هایتان در راه خدا که آن بهتر است شما را اگر دانا باشید.
اللهم اجعل محیای محیا محمدٍ و آل محمد و مماتی ممات محمدٍ و آل محمد؛ بار الها! زندگی و مرگ ما را بسان زندگی و مرگ محمد و اهل بیت او قرار بده.
إنا لله و إنا الیه راجعون.
به نام جهان آفرینی که یادش موجب آرامش دل هاست. آفریدگار جان آفرینی که به انسانها هستی داد و بعد آنها را عاقل بیافرید و همچنین آنان را بر سر دو راهی انتخاب حق و باطل قرار داد تا خود بین این دو قضاوت کند.
درود بر پیامبر گرامی اسلام و ائمة اطهار خاصه وجود مقدس حجت ابن الحسن العسکری روحی فداه؛ و درود به امام عزیز، بت شکن زمان؛ قائد اعظم، خمینی کبیر که با حرکتش مسلمانان ایران و جهان را بیدار نمود و درود بر ارواح پاک و طیبة شهداء و خانوادههای آنها و درود بر اسراء، مفقودین و معلولین و خانوادههای آنها که خود، راه خود را انتخاب کردند تا پیوستن بر راهی که آن راه حق است، عاشقانه در راه خدا گام نهاده و با ایثار خون پاک خود به معشوق خود رسیدهاند.
بعد از درود و سلام خدمت ملت عظیم و بزرگ ایران، همچنین خانواده خودم که امیدوارم از من راضی باشند و از شهادت من، نگرانی به دل راه ندهند؛ وصیتنامه قانونی و شرعی خودم را در اینجا به رشته تحریر درآورده و اعلام میکنم که مطالبی که در دو جلد تقویم و یادداشت سال ۶۲ و ۶۳ به عنوان وصیتنامه نوشته شد، به دلیل مطالبی که جدید پیش آمد، لذا آن دو وصیتنامه هر دو از اعتبار خارج و فقط همین وصیتنامه، جنبه شرعی و قانونی دارد که به طور جداگانه نوشته شده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
حمایت از ولایت فقیه یک امر واجب برای عموم مسلمانان جهان مخصوصاً ملت قهرمان ایران و شهیدپرور ایران است و برای شما بگویم ایران با ولایت فقیه هیچ گاه آسیب نخواهد دید؛ زیرا ولایت برگشت به امام زمان (عج) و در نهایت خدا میماند.
به یاد آرید آن زمانی که در تمدن سیاه آریامهری همچنان مردگانی در ظلمت و سیاهی زندگی میکردید و حتی جرأت نفس کشیدن را نداشتیم و این امام بزرگ و خمینی کبیر و نائب به حق امام زمان (عج) ما را از چه روزگاری به چه روزگاری آورده و ما ملت ایران مصداق آیه شریفه «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ» را در امام بزرگمان مشاهده کردیم و «والذین اولیائهم الطاغوت» را نیز در رژیم پوسیده پهلوی مشاهده کردیم؛ پس جای هیچ گونه تأمل نیست و باید با جان و مال و همه چیز خود از این ره آورد خدادادی حمایت کنیم و نگذاریم خدای نکرده دل اماممان از ما رنجیده باشد.
سخنی با همرزمان پاسدارم:
به خدا قسم خجالت میکشم سخنی با بهترین افراد روی این زمین بگویم کسانی که لباس سربازی مهدی بر تن کردهاند، امیدوارم برادران پاسدار و فرمانده کل حضرت مهدی (عج) این سربازی را از ما قبول کند و ما نیز فراموش نکنیم که مردم به ما به چشم سربازان مهدی (عج) نگاه میکنند. خدای نکرده کاری انجام ندهید که مورد ناراحتی امام زمان (عج) قرار بگیرد. از شما عاجزانه میخواهم همچنان پروانه دور شمع ولایت فقیه پرسه بزنید و خود بسوزید تا آن امانت گران بها که به دست ما سپرده شده است، بر جای خود سالم بماند.
صحبت دیگر که با شما دارم که این سخن را از این حقیر کوچک بپذیرید و هر چه شما کردید خود را از مردم دور نگه ندارید و بدانید اکنون این مردم هستند که چرخ عظیم ولایت به دوش آنها نهاده شده و ما باید هر چه بیشتر در بسیج نمودن این مردم فعالانه شرکت کنیم؛ از برادران سپاه یزد میخواهم که اگر خطایی از من سرزده من را مورد عفو خود قرار دهید.
از دست من تفنگ تا پیروزی
ننگ است دمی درنگ تا پیروزی
دانی چه بود پیام یاران شهید
این است که جنگ جنگ تا پیروزی
شهادت میراثی گران بهاست که از اولیاء خدا به ما ارث رسیده و آموختهایم باید در راه حق ترک جان کرده و علم بزرگ شهادت حسین بن علی با شهادت خویش و ۷۲ تن از یاران باوفایش این درس عظیم را به شیعیان جهان آموخت که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است و ما آموختیم که در مکتب شهادت تشیع باید چگونه برویم؟ و چه زیبا شاعر گفته است که: سر جدا پیکر جدا در محفل یار باید رفت.
به خدا قسم لحظهای را زیباتر از آن لحظه نمیدانم که روح از این زندان بدن بال گشاید و به سوی لقاء یار حرکت کند و لحظهای را شیرینتر از آن لحظه نمیدانم که در راه خدا و برای رضای خدا بدنم آماج گلوله و ترکشها قرار گیرد و من را از دنیای گناه و معصیت بسوی جنت نعیم پرواز دهد و من در آنجا با معشوق خودم دیدار کنیم.
به خدا قسم آن لحظه آنقدر برایم شیرین است که با اولیاء خدا از صراط عبور کنم و در آنجا با مولایم و معلم خود حسین همنشین شوم و این را به تمام دوستان و مردم ایران و خانوادههای محترم شهداء عرض کنم که شهید با اولین قطره خون که بر روی زمین میچکد تمام گناهانش پاک شده و از همانجا راهی بهشت خواهد شد به امید آن لحظه که برای تمام شهداء مبارک باشد.
اما شما خانوادهام؛ پدر و مادر عزیز و مهربانم و همسر خوب و عزیزم
این را نیک میدانید که مرگ برای همه هست و این را نیز میدانید که امروز در بستر مردن یا بر اثر تصادف و زلزله و امثال اینها برای افراد گناهکاری، چون من که هیچ به آخرت خود امید ندارم؛ بسیار زشت و قبیح میباشد و این را نیز میدانید که امام حسین (ع) فرمودند: «انی لا اری الموت الا السعاده و الحیات مع الظالمین الا بر ما؛ مرگ و شهادت در راه خدا را جز سعادت و زندگی با ستمکاران را جز ننگ و ذلت میدانم.»
این را نیز میدانید که هم اکنون که تمام کفر در مقابل حق ایستاده و ما نمیتوانیم از مکتبمان دست برداشته و تسلیم کفار شویم؛ آموزگار بزرگ ما حسین (ع) است و آنچه را که او در عاشورا به ما آموخت درس زندگی میباشد و لذا از شما میخواهم بعد از شهادت من خود را در ناراحتی نیندازید؛ مخصوصاً مادر و همسرم به شما بگویم که نباید ناراحتی کنید. البته نمیگویم گریه نکنید؛ آزادید هر چه خواستید در مصیبت حسین و یارانش گریه نمایید ولی از آن که فرزند یا همسرتان به سوی خدا شتافته، به درگاه احدیت شکرگذار باشید و سجده شکر به جای آورید و صبر و استقامت پیشه خود سازید که إن الله مع الصابرین.
به آمریکا و شوروی و اسرائیل بگوئید: ای شیطانهای بزرگ وای یزیدیان زمان! امروز حسین تنها نیست؛ امروز دیگر لازم نیست حسین زمان ندای «هل من ناصر» سر دهد؛ جوانان ملت غیور ایران با عزمهای آهنین به سوی فتح کربلا و قدس آماده شدهاند تا طومار صدام و صدامیان را به زباله دان تاریخ بریزند؛ دست از نبرد قهرمانانه خود بر نخواهند داشت.
به خدا قسم منتظر آن لحظه هستم که فرمان حمله صادر شود و همراه با رزم جویان خدایی بسیج بر قلب دشمن دلاورانه یورش بریم و آن چنان پوزه اهریمن را در خاک بمالیم تا آن جمله زیبای امام بزرگمان که ما آن چنان سیلی به صدام بزنیم که نتواند از جایش بلند شود، تحقق پیدا کند؛ ان شاء الله.
در اینجا سخنی با رزمندگان بسیج:
وقتی اسم بسیج و بسیجی به گوشم میرسد به خود میلرزم و حسرت آن میخورم کهای خدا روزی هست که بتوانم، چون بسیجی سرباز مهدی (عج) شوم. بارها آرزو داشتم همچنان بسیجیان قهرمان در خطوط مقدم جندالله و پیکار با خصم زبون در کنار آنها که به حق از خود گذشتگان سربدار میباشند؛ کسانی که صحنههای نبرد را با دعاها و راز و نیازهای خویش عطر آگین نمودند؛ نمیدانم چرا و به کدام دلیل از جان گذشتهها این چنین فداکاری میکنند، عاشقانه به دنبال شهادت میروند؛ آنها برای چه خانه و کاشانه خویش را رها کرده به جبههها آمده اند؟! وقتی از آنها سؤال میکنی میگویند که چرا حسین خانه و کاشانه خود را رها کرد؟!
چرا حسین حج خود را رها کرد و به کربلا آمد؟! ای برادران بسیج، آفرین بر شما و به قول امام عزیزمان مبارک باد بر بقیه الله وجود چنین رزمندگانی. ای برادران بسیج، سنگر شما در جبهه همیشه پر خواهد بود؛ اما همیشه به یاد داشته باشید که سنگرتان در شهرها یعنی پایگاههای محل هم باید پر باشد و خدای نکرده روزی دشمن حمله کرد باید جوابش را از همین پایگاهها بگیرد؛ هر چه شما کردید بدانید در شهرها پاسداری از خون شهید، آمدن در پایگاه محل است.
والسلام
جعفر خواجه حسینی
انتهای پیام/