به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس، متن مکتوب یکی از سخنرانیهای «حسن رحیمپور ازغدی» عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی خطاب به فرزندان شهدای جنگ تحمیلی در ذیل آمده است.
1- نام حسین (ع)، شاه و صدام را سرنگون کرد و همچنان رژیم، پائین میکشد
محرم و سالگرد دفاع مقدس است چند نکته مبتنی بر منطق مشترک این دو خدمت رفقا تقدیم میکنم. روح دفاع مقدس، (که البته مقاومت ۸ ساله نباید گفت بلکه باید از مقاومت دههها گفت که همچنان ادامه دارد)، مدیون منطق عاشوراست. انقلاب بدون امام حسین (ع) قطعاً پیروز نمیشد. خانوادههایی که فرزندانشان را دادند با تشبه به خانواده شهدای کربلا هزینهها را پرداختند. بزرگترین راهپیمایی که کمر رژیم شاه را شکست، آنها که سنشان به انقلاب، قد میدهد میدانند که راهپیمایی عاشورا و سپس اربعین بود، این دو راهپیمایی میلیونی و تاریخی بود که سلطه آمریکا و شاه را شکست. عظیمترین جمعیتها آمد، هم اسناد ساواک و هم اسناد لانه جاسوسی که بعدها منتشر شد نشان میدهد که آمریکاییها و انگلیسیها و صهیونیستهای حاکم بر تهران همان موقع گفتند که راهپیمایی عاشورا و اربعین تیر خلاص بود و دیگر نمیتوانیم رژیم را حفظ کنیم. جنگ هم که تحمیل شد، ادامه همین زنجیره توطئه بود و در جنگ هم دوست و دشمن میدانند که تکیه به منطق کربلا داده بودیم و هیچ عملیاتی بدون نام امام حسین (ع) و بدون یاد عاشورا و کربلا انجام نشده است پس هم شاه و هم صدام بنام حسین (ع) سقوط کردند.
پس از آن نیز تاکنون رژیم صهیونیستی که در سراسر عمر سیاهش پس از هر جنگ، بزرگتر و مناطق اشغالیاش بیشتر میشد برای اولین بار پس از انقلاب اسلامی بودکه پی درپی با الگوگیری جوانان عرب از منطق کربلا و امام حسین (ع) و با گرتهبرداری از 8 سال دفاع مقدس و روش جنگیدن مظلومانه بچههای ما، رژیم اسرائیل را چهار جنگ پی در پی در هم کوبید. جبهه مقاومت اسلامی، حزبالله، و فلسطینیهای الهام گرفته از حزبالله، در چهارجنگ پی در پی، نه فقط اسرائیل بلکه همه استکبار غرب و رژیم های خائن عرب در منطقه را که در کنار صهیونیست ها ایستاده بودند همزمان شکست داد و این عقبنشینی و ذلت در تاریخ صهیونیزم سابقه نداشت. اسرائیل یک کشور نیست، اسرائیل خط مقدم و سمبل کل استعمار غرب در جهان اسلام است. یعنی وقتی این رژیم اشغالگر ضربه میخورد در واقع کل جبهه استکبار غربی و جهانی ضربه خورده است. حتی شوروی سابق و کمونیستها هم با اسرائیل مشکل نداشتند و اصلاً سه کشوری که اسرائیل را زودتر از بقیه به رسمیت شناختند آمریکا و آل سعود و شوروی کمونیستی بودند. شرق و غرب جهان اسلام را میان خود تقسیم کرده و موجودیت صهیونیزم را لازم میدانستند. برای نخستینبار در تاریخ صهیونیزم بود که علیرغم حمایت شرق و غرب در چهار جنگ شکست خوردند که سابقه نداشت، آنان نسبت به دشمن در واقع با دست خالی جنگیدند، همه دنیا میدانند و دشمنان هم بارها و بارها دیدند. که حزبالله، عصاره تجربه ۸ سال دفاع مقدس بود، حماس و جهاد اسلامی فلسطین هم اساساً تداوم فلسطینی همان منطق و روش حزبالله بود. بنابراین امام حسین (ع) هنوز دارد حکومت سرنگون میکند. این فقط بنیامیه نبود که سرنگون کرد. بعضی گمان میکنند بنیامیه پس از عاشورا ادامه حیات داده است! حال آنکه چند سال پس از عاشورا شاخه سفیانی بنی امیه سقوط کرد و در واقع یزید دومین و آخرین پادشاه سفیانی بود و سپس با فاصله یکی دو ماه بعد از مرگ او قدرت به شاخه مروانی رسید سیدالشهداء (ع) علاوه بر آن ضربه اصلی که به مشروعیت و اقتدار رژیم اموی زدند ، ضربه گفتمانی فراتاریخی فرود آوردند که تا همین الآن، روشنفکران، محرومان، انقلابیون، آزادیخواهان و آزادگان به نام امام حسین (ع) افتخار میکنند و دشمنان بشریت از نام امام حسین (ع) میترسند حتی گاندی هندو که ملت را به خیابانها و بیابان ها کشاند و انگلستان را در هند مجبور به عقبنشینی کرد وقتی پرسیدند روش مبارزه صبر و مقاومت را از کجا الهام گرفتید؟ ایشان گفت انقلاب هند، مدیون حسینبنعلی است و روش مقاومت را از حسین آموختم. اربعین پارسال من توفیق شرکت در راهپیمایی اربعین داشتم و بعد از آن هم بلافاصله به سمیناری دعوت بودم که چپها و احزاب سوسیالیست دنیا در آن حضور داشتند آنجا به آنها گفتم که تقریباً 20 میلیون جمعیت دارند پیاده به سمت مرقد حسینبنعلی میروند البته این آن نمیدانستند که حسین کیست؟ ابتدا گمان کردند که در جنگهای اخیر عراق ایشان شهید شده است. وقتی گفتم ماجرا مربوط به یک هزاره قبل است ناباورانه میپرسیدند بعد از هزار و اندی سال، میلیونها انسان راه افتادند اینطوری دارند میآیند؟ باور نمیکردند، رقم را هم باور نمیکردند میگفتند مگر میشود 20 میلیون؟ در تاریخ بشر چنین راهپیماییای نبوده، الآن هم نیست. گفتم رکورد آن را در گینس هم ثبت کردند. بله، در طول تاریخ بشر تا امروز راهپیمایی با این عظمت صورت نگرفته است از دهها کشور، حتی غیر مسلمان و وقتی توضیح دادم که ایشان با چه اهداف و شعارهایی و تنها با 70 رزمنده جلوی سپاه دهها هزار نفری و با چه تفکر و عملکردی و چه تفسیری از دین، تا آخر ایستادند و پیر و جوان و کودک کشته و تکه تکه شدند و سپس خانمها و بچهها و آن سخنان عجیب در اسارت و چه وچه، این رهبران کمونیستها و سوسیالیستهای جهان که همه از رهبران جناح های چپ و مثلا انقلابی جهان بودند و بعضی هم رفقا و همرزمان چگوآرا بودند، ابتدا رقم ده تا بیست میلیون نفر را باور نکردند، و بعد فهمید که جمعیت بی نظیر است، گفتند اگر دنیا امروز مثل این حسین داشت، اگر آمریکای لاتین، یک حسین گرچه هزار سال پیش داشت وضع آن طور دیگری بود. طبیعی است که شما چنین ملتی باشید وقتی چنین تاریخی دارید. گفت حسین (ع) و عاشورایش با این توضیحاتی که دادید، اتفاقی در ۱۴۰۰ سال پیش نبود، بلکه پدیده ای جاری در همه هزارههاست.
2- چهره قابیلی جنگ، چهره هابیلی جنگ (جنگ بد، جنگ خوب)
نکته دوم؛ مقاومت هشت ساله ما هم، در همین راستا قابل تعریف است. جنگ دو چهره دارد، دیدید که بعضیها وقتی از جهاد و شهادت حرف میزنیم تفسیر به جنگطلبی و دعوت به جنگ می کنند و شعور ندارند که جنگ، دو چهره دارد. یک طرف آن جنگافروزان آدمکُش و متجاوز و نابودکننده شهرها وزندگیها و خانوادهها هستنداما این یک چهره جنگ است، چهره قابیلی جنگ است. از این جهت، جنگ ، حتما کثیفترین پدیده دنیاست، پدیدهای بدتر از جنگ نداریم. جنگ، قتل نفس است، قتل انسان است، جنگ، تجاوز به نوامیس است، جنگ، هتک حرمت انسان است، جنگ ، نقض همه حقوق بشر است، جنگ، نابودی و درد و فلاکت و گرفتاری است. محصول جنگ، زنان بیوه، کودکان یتیم، خانههای خراب، و بنابراین بدترین اتفاق در تاریخ بشر، جنگ است. وقتی حضرت آدم(ع) خلق میشد فرشتهها سؤالی کردند که حاوی یک انتقادکی هم بود که خدایا این چه موجود خطرناکی است میآفرینید؟ «یسفک الدماء» سَفک دم، این جانور خون میریزد و جنایت میکند، اینها یکدیگر را میکُشند، موجود وحشی و خشنی است. چرا خلق میشود؟ دوم این که «یُفسد فیالارض» یعنی زمین را به گند میکِشد و فاسد میکند. خداوند نمیفرماید متقن خبری از فساد و خشونت در زمین نخواهد بود یا این رذیلت ها عیبی ندارد، میفرماید بله، اما این یک چهره اوست، شما چهره قابیلی انسان را دیدید، حال آنکه حقیقتی در این جوهر انسان است که علّت آفرینش اوست «إنّی أعلمُ ما لاتعلمون» چیزی از این موجود میدانم که شما نمیدانید. آن بُعد انسان، برای شما هنوز ناشناخته است، شما بُعد طبیعی و حیوانی او را دیدید که اهل فساد و گناه و خشونت و جنایت است. اما بُعد دیگری هم همین انسان دارد که اهل صلاح و رحمت است و بدکار نیستند، بُعد هابیلی جنگ به همین چهره دوم انسان، مبتنی و مربوط است پس جنگ، بدترین پدیده و بهترین پدیده است. بدترین است از طرف کسانی که جنگها را براه میاندازند و جنایت میکنند، بمب شیمیایی، بمب میکروبی، بمب هستهای، خانهها را به آتش میکشند، شهرها را خراب میکنند، مزارع را نابود میکنند،. این همان چیزی است که قرآن میفرماید: «هلاک حرث و نسل. و طاغوت یعنی همین حرث چیست؟ اقتصاد و تولید ومعاش مردم است .»
نسل نیز جان بشر و روح انسانی نسل بشر است. دشمنان خدا وبشر، حرث و نسل را نابود میکنند. به این معنا، بدترین پدیده در تاریخ بشری، جنگ است، چیزی کثیفتر از جنگ نداریم. اما روی دیگر جنگ، سوی مظلوم یعنی صف مجاهدان و مدافعان حریم خدا و انسان است، چهره دوم جنگ ، چهره هابیلی جنگ است. چرا هفته دفاع مقدس را گرامی میدارند؟ مگر این هفته چه شده؟ این هفته شروع تجاوز دشمن به خاک وطن است، آیا تجاوز و جنایت را هرسال جشن میگیریم؟ نه؛ شروع تجاوز را جشن نمیگیریم بلکه آغاز دفاع مقدس را جشن میگیریم. بنابراین هفته دفاع مقدس، از سوئی آغاز جنایت و سیاهترین روزهای سال است زیرا قرآن ، ارزش جان یک انسان را هم اندازه باجان کل بشریت شمرده که کشتن یک بیگناه را چنین بیانگار که قتل عام هفت میلیارد انسان است پس نگو جان یک انسان مهم نیست. آنکه میتواند یک تن را بکشد، منطقاً ۷ میلیارد ساکنان زمین را هم میتواند بکشد! این خط قرآن است. یک خون، مساوی با میلیاردها خون است. اینجا جای کمیّت نیست. قداست جان، به ارزش زندگی است. پیامبر(ص) فرمودند که اگر نهالی در دست دارید و علائم قیامت پدیدار شده، زلزلهها و آتشفشانهای عظیم، دریاها آتش گرفته، آتش از دل اقیانوسها بیرون زده، کوهها دارد متلاشی میشود و معلوم است که کارهمه تمام است و مرگ همه، قطعی است پیامبر (ص) فرمودند آن نهالی که در دست دارید، بکارید و نگوئید که همه از بین میروند. بروند. 10 دقیقه حیات یک گیاه هم، 10 دقیقه است.
پیامبر (ص) فرمودند ارزش زندگی این است، همان 10 دقیقه، حق حیات و ارزش زندگی را برای نهال گیاه قائل باشید. که علاوه بر قداست زندگی در ضمن، پیام دیگری هم برای دوستان دارد که بدانیم کار، تولید و سازندگی هم قداست دارد و چقدر مهم است. علائم قیامت بپا شده گیاه را کشت کنید، 10 دقیقه زندگی میکند، این ده دقیقه هم، حیات، مقدس است. وقتی راجع به گیاه و حقوق گیاهان چنین میگویند حقوق حیوانات، و بویژه حقوق انسان تا کجاست؟
3- جهاد اسلامی، همان جنبش نفی خشونت است
حال که چنین است پس چرا جنگ را گرامی میدارید؟ بُعد دوم جنگ را گرامی میداریم نه بُعد اول را. بُعد هابیلی را نه بُعد قابیلی بُعد جنایت و جنگ و خشونت و نابودی و مرگ، بزرگداشت ندارد، اما بُعد مقاومت و ایثار و فداکاری، جهاد، شهادت، شجاعت و حماسه دفاع از انسان مظلوم، دفاع از عزت و بزرگی یک ملت، این بُعد دوم وچهره هابیلی جنگ است که دیگر مقدس می شود و تا ابد آن را گرامی باید داشت. ما در هفته دفاع مقدس گرامیداشت جنگ و خشونت، گرامیداشت مرگ و جنایت نداریم. این گرامیداشت زندگی و رشادت و کرامت است. دفاع مقدس، دفاع از زندگی بود. آن سوی جبهه که آمریکا، شوروی، انگلیس، فرانسه و اسرائیل و رژیمهای فاسد و خائن منطقه، بویژه آل سعود بود، سوی چهره جنایت بود، این طرف اما بچههای مردم با دستهای خالی، چه زیبا ایستادند و چه زیبا رفتند. ما این زیبایی را گرامی میداریم.
رسانههای دشمن میگویند اینها هفته دفاع مقدس میگیرند و این طرفداری از جنگ و مرگ است و خشونت را گرامی میدارند! نخیر؛ «دفاع اسلامی»، جنبش «نفی خشونت» است. «جهاد»، جنبش ضد خشونت و حفاظت از جامعه انسانی است. جهاد میآید تا کسانی را که میخواهند با خشونت با بشر مواجه شوند عقب بزند. جهاد، دفاع از جان انسان و از کرامت اوست. در نگاه قرآن و اسلام، جهاد این است. کربلا هم همین بود. پیش از آن هم سه جنگ بر امیرالمؤمنین (ع) تحمیل کردند ظرف چهار سال و اندی، که کل حکومت امیرالمؤمنین (ع) به اندازه یک دوره ریاست جمهوری بود، در برابر سه جنگ تحمیلی!
عاقبت نیز خودش را ترور کردند. جنگ و خشونت همواره از سوی دشمنان اسلام آغاز شده است. همه جنگها تحمیلی است، تحمیل بر جبهه مؤمنین و عدالتخواهان و اهل توحید.
پیامبران هرگز به دنبال جنگ نبودند. اما وقتی با شبه آدمهای جنگطلب و فاسد و دیکتاتور روبرو میشوند که جواب کلمه را با گلوله میدهند، جواب امر به معروف را با شمشیر میدهند، در برابر آنان باید شمشیر کشید و با قدرت، از انسان و حقیقت دفاع کردو این چهره دوم جنگهاست که چهره ای بسیار مقدس و انسانی و در اوج ارزشهای توحیدی است. و مرز میگذارد میان آنها که میترسند و آنها که نمیترسند، آنها که دروغ میگویند و آنها که راست میگویند، آنها که حرف میزنند و آنها که عمل میکنند. هیچ جا رسواتر و واضح تر از جنگ ، آدمها از یکدیگر جدا نمیشوند. در سالهای جنگ هم خیلیها حرف میزدند و کم بودند آنانکه وارد عمل و عملیات میشدند. اکثر آدمها معمولا حرف میزنند اما چه کسانی میجنگیدند؟ در خانوادهای همین چند روز پیش ، مادر فوت کرد که مادر ۷ شهید بود. آیا اینها آدمهای کوچکی هستند؟ از دل جنگ، چنین آدمهای باکرامتی بیرون آمدند. پس جنگ، مثل هرپدیده انسانی دیگری، دو بُعدی است، بُعد سیاه و بُعد سفید. وجه هابیلی و وجه قابیلی. از بُعد هاببلی دفاع میکنیم و بُعد خشونت و جنایت و مرگآفرینی و طغیان علیه حق وحقوق را محکوم میکنیم.
قرآن میفرماید محارب با خدا است هر کس که امنیت مردم را سلب کند. خشنترین حکم قرآنی در مورد کسانی است که امنیت مردم را سلب و انسان را تهدید میکنند. قرآن میفرماید اینان را بشدت سرکوب کنید. خب این یعنی دفاع از امنیت و حرمت انسان.
4- انقلاب بدون ضد انقلاب، انقلاب نیست
نکته دیگر، اهمیت ومعنای اتفاقاتی است که در تاریخ یک مبارزه میان جبهه انقلاب و ضد انقلاب میافتد. همه انقلابها، ضد انقلاب دارند، اصلاً اگر ضد انقلاب نداشته باشد که دیگر انقلاب نیست، اگر یک وقت دیدید چیزی به اسم انقلاب مانده که دشمن ندارد بدانید آن شبه انقلاب است، انقلاب نیست. انقلاب، قطعاً ضد انقلاب درست میکند زیرا منافع نامشروع کسانی را در داخل و خارج کشور به خطر میاندازد، ایدئولوژیهای فاسد و جبهههایی را زیر سؤال میبرد پس حتماً دشمن پیدا میکند. همه، دوست و دشمن دارند و هیچ کس در دنیا نیست که دوست و دشمن نداشته باشد. اغلب ما مردم، دوستان و دشمنان خود را برسر منافع مادی میشناسیم. قرآن میفرماید دوستی و دشمنیها را بر محور طمع مادی خود قرار ندهید وگرچه همه افراد، بی استثنا، دوست و دشمن دارند، اما ملاکها وشعارهایشان وترجیحات و منافعشان متفاوت است زیرا اصل برای هرکسی، منافع خوداوست. حق و باطل و عدل و ظلم در نظر اغلب ما آدمها معیار دوستی ودشمنی نیست. اکثر ما مردم در اغلب اوقات به دنبال آنیم که چه بما میرسد؟! پس همه دوست و دشمن دارند. یزید دوست و دشمن دارد، حسین (ع) دوست و دشمن دارد. اصلا خدا، دوست و دشمن دارد. شیطان هم، دوست و دشمن دارد. هیچ موجودی بدون دوستی و دشمنی نیست. بحث در این است که دوستان و دشمنان تو چه کسانی اند؟ و چرا؟ چرا با تو دوست یا دشمنند؟ چرا با من دوست و با تو دشمنند؟ چرایی و کیستی و چیستی دوست و دشمن است که مهم است و الا همه دوست و دشمن دارند. در منطق قرآن و اهل بیت (ع)، یک علامت مهم مؤمن، اعم ازجامعه دینی، حکومت دینی و شخص متدیّن، این است که حبّ و بغضی که اکثربشر برای قدرت، شهوت، شهرت و ریاست دارند او برای الله دارد، برای عدالت و توحید دارد. دوستی و دشمنیاش بر مبنای حق و عدل است نه آنچه صرفا و نقدا برای شخص او سود بیاورد. این فرق مهمی است. اینست حبّ فیالله و بغض فیالله. جنگ برای خدا معنایش همین است یعنی بر سر ثروت و قدرت و تسلّط بر دیگران و انتقامهای شخصی و نژادپرستی و قومیتپرستی و چنین خواسته ها و کینهها نباشد. ما با هیچ کس جنگ خصوصی نداریم. آنها هم بخواهند چنین جنگی باما شروع کنند ما تا بتوانیم نمیگذاریم جنگی درگیرد مگر از باب دفاع مجبور شویم. اما مرزجهاد فیسبیلالله، با قتال در راه طاغوت همینجاست. به این جهاد و این سبک جنگیدن باید افتخار کرد زیرا هدف آن کشتار انسانها، تسلط بر اموال و خانهها و سرزمین دیگران نیست ، دفاع از انسانها و از حقوق مادی و معنوی آنهاست.
سرفصل صدور انقلاب هم همین است. صدور انقلاب، "نهی از منکر" در بعد جهانی است، اقامه قسط در سطح جهان است تا حدی که بتوانیم.
5- دعوا بر سر اسلام و کفر است یا دو قرائت از اسلام ؟
پدیدهها چه مثبت، چه منفی، خوب یا بد، هرگاه برای یک انقلاب ، یک جامعه و حتی یک شخص پیش آید سر و ته آن را قیچی نکنیم و مستقل از زمینه، داوری و موضعگیری نکنیم. همه چیز عقبه دارد. قضایای کربلا هم حادثه خلق الساعه نبود. ماجرا از مدینه، شروع نشد و مشکل در اثر یک سوء تفاهم پیش نیامد که گفته باشند بیعت کنید و ایشان نکردندو آمدند مکه و... کل قضایا را در نیمروز عاشورا یا حداکثر در آن چند ماهی که از مدینه تا مکه و سپس کوفه آمدند نبینیم. ماجری به اصل اسلام و صدر اسلام برمیگردد چنانکه وقتی که یزید سر سیدالشهداء (ع) را با چوب میزد، همین راگفت که کاش بزرگان ما که در جنگ بدر به دست علی کشته شدند میبودند و امروز را میدیدند که انتقام آن روز را گرفتیم! خلیفه مسلمین! انتقام بدر را میگیرد! حکومت اسلامی که به دست یزید رسید بزرگترین ابر قدرت جهان بود، امام حسین (ع) با ابرقدرت جهان درافتاد. اگر قضایا را درهمان لحظه ببینیم اشتباه میکنیم.
جنگ ما هم محصول یک سوئ تفاهم نبود، چنان نبود که مثلاً چیزی گفتیم که صدام عصبانی شد وحمله کرد. اینطور نیست. ماجری به اصل انقلاب بلکه اصل دین برمیگردد. اینان دشمنان اصل اصول هستند، بهانه میآورند، اسمش را عوض میکنند اما با اصلش مخالفند. آیا جالب نیست که وقتی کاروان اسرا از شام به مدینه آمدند امام سجاد ع چگونه کربلا را مصاف اسلام و کفر معرفی کردند؟ داستان چنین بود که اسیران کربلا ، چنان زیبا دستگاه اموی را افشا کردند و پیام کربلا را در قلب پایتخت جلادان منتشر کردند که یزید مجبور شد خودش منفعلانه برای امام حسین (ع) مجلس ختم بگیرد و بگوید ما نگفتیم بکشند، گفتیم بروند کلاه بیاورند رفتند سر آوردند و زیر حرفهای متکبرانه قبلی خود زد. اولین مراسم رسمی عزای امام حسین (ع) را هم گرفت. اینها هم که در طول تاریخ تاکنون روضههای یزیدی برای امام حسین میخوانند، امام حسینی ساخته اند که یزید هم میتواند برای او مجلس بگیرد و عزاداری کند. ماجرای حسین (ع) یک حادثه در چند ساعت نیست.
بلکه ماجرا از سال ها بلکه دهه ها قبل آغاز شده بود و به تدریج به آنجا رسید که حسین ع فرمود دیگر راهی جز کشته شدن من نمانده است. خون من ، کارنامه بدلی اینان را خراب میکند. با کشتن من دیگر نمیتوانند پرچم اسلام دست بگیرند و خلاف مکتب عمل کنند.نخواهندتوانست بگویند میان ما و حکومت، سوء تفاهم شده است! «مِثلی لایبایعُ مثله» نه که من با یزید بیعت نمیکنم مثل منی هم در همه تاریخ تا ابد با مثل اوئی، بیعت و همکاری نخواهد کرد. مسئله یک نهضت است. میان حسین (ع) و یزید، مسئله شخصی نیست. یزید خواست شخصیاش کند! یزید چنین جمعبندی میکرد که البته حسین اشتباهاتی داشت و افراط و قانونشکنی کرد و کار ایشان درست نبود ولی ما هم نگفتیم این بلاها را سرشان بیاورند! مجلس عزا هم گرفت. میخواهم عرض کنم روضه امام حسین ع هم دو جور است. شیعه علوی و شیعه لندنی، اسلام آمریکایی، و اسلام ناب، همان زمان هم بود الآن هم هست.
اتفاقات را مقطعی نبینیم، اینها همه اجزاء و قطعات یک پروژه هستند. سخن از یک انقلاب و ضد انقلاب، نهضت و ضد نهضت بود. وقتی کاروان اسیران به مدینه برگشت ابراهیم پسر طلحه، ابراهیم بن طلحه بن عبیدالله، نزد امام سجاد (ع) آمد، نوجوان اسیری که آن ضربات عظیم را تاب آورده و کمر خم نکرده، و خداوند ایشان را حفظ و تداوم مسیر اهل بیت (ع) را تضمین کرد. رهبری که سختترین دوره امامت، به نظر بنده، دوران رهبری اوست، کارهیچ امامی از اهل بیت (ع) به اندازه امام سجاد (ع) سخت نبود. اسلام ناب را از زیر آوار رنج و شکنج و خون کربلا بیرون آورد. در شرایط اختناق، شدیدترین اختناقهای همه دورانها، که دیگر همه رودربایستی ها کنار گذاشته شده بود ، حسین را سر بریدند و دختران پیامبر (ص) را به زنجیر کشیدند، و همه تعارفها کنار رفت! در این شرایط اگر کسی بدون هیچ سازشی و درعین حال بدون این که بهانه ای و مدرکی به رژیم بدهد ، بتواند مکتب را حفظ کند این براستی که یک معجزه و کرامت بزرگ است. ابراهیم به امام سجاد (ع) طعنه میزند که «مَنِ الغالب؟» این جنگ کربلا را چه کسی بُرد وچه گروهی باخت؟ امام سجاد (ع) جملهای فرمودند کوتاه اما فوقالعاده مهم و دقیق که نشان میدهد اعماق قضایا تا کجاست؟ فرمودند یکی دو ساعت صبر کن «إذا دخل وقت الصلاه و اذنت و اُقیمت تعرف مَنِ الغالب» یکی دو ساعت صبر کن وقت اذان برسد، وقتی صدای اذان و اقامه بلند شد و دیدی که نتوانستند نام خدا و پیامبر را حذف کنند آن وقت خواهی دانست «مَنِ الغالب» که چه کسی پیروز شد. پاسخ، زیبا و فوق العاده است. یعنی پیروزی ما در این بود که نگذاریم ارزشهای اسلامی یکی یکی له شود، نفی شود، همه چیز را تحریف و تفسیر بهرأی کنند زیرا هدف نهایی این بود که دیگر نام پیامبرص هم برده نشود. معاویه یک وقتی به اطرافیانش هنگام بلند شدن صدای اذان به صراحت گفته بود که می بینید این مرد عرب! چه کرد؟ چون آنان پیامبر (ص) را به مرد عرب میدانستند نه پیامبر! نگاه قبایلی بود که مدت ها با پیامبر ص مبارزه کردند و وقتی پیامبر(ص) پیروز شد، و تبدیل به قدرت منطقه ای و سپس جهانی شدند پیامبر (ص) را از این باب که عرب بود، بزرگ میداشتند نه نه بدان جهت که پیامبر خدا بود! به عبارت دیگر تا توانستند با بُعد پیامبری ایشان مبارزه کردند و وقتی که شکست خوردند برسر سفره عربیت و عروبت او بنشینند .این کاری بود که از جمله بنیامیه کرد. معاویه به یکی از بغل دستیهایش وقتی که صدای اذان را شنید گفت ببینید این مرد عرب چه زیرک بود کاری کرده که نامش را کنار نام خدا میآورند! کاری کرده که مردم باور کرده اند واقعاً از طرف خدا آمده! و حرفهای او را حرف خدا میپندارند. یعنی محمد، نابغه عرب و آدم پیچیده ای بود و پیامبر نبود. اینها میخواستند تا ته ماجرای تکذیب بروند. میگفتند بنیهاشم به عنوان قبیله رقیب ما چنین کرد، علی چنین است، حسن و حسین و اهل بیت چنان است، مشکل از اسلام است، منتهی چون نمیتوانند عقائد باطنی خود را علنا بگویند پس به نام اسلام به حاملان حقیقت اسلام حمله میکنند. امام سجاد(ع) فرمود که پروژه حاکمیت شکست خورد. هدف اینها زدن اصل اسلام و مکتب بود. ما نگذاشتیم. پدرم نگذاشت. ما با چند ده شهید، جلوی این بزرگترین توطئه تخریب و خیانت تحریف را گرفتیم. اینها میخواستند کاری کنند که اذان و اقامه یعنی شعار اسلام هم دیگر خاموش شود و این دست غیب الهی بود که از آستین حسین(ع) بیرون آمد. امام حسین(ع) فهماند که کار به جایی رسیده که دیگر سخنرانی فایده ندارد، همه میشنوند ولی اعتنا نمی کنند. همه میخواهند زندگیشان را بکنند. پس تنها یک راه مانده و آن دفاع از اسلام به این شیوه است که من کشته شوم .باید خون من بریزد. خون دیگران که بریزد فراموش میشود اما خون مرا نمیتوانند بشویند. من کاری خواهم کرد که مجبور شوند خون مرا بریزند و رسوا شوند.
این که امام صادق (ع) فرمودند در نمازهای واجب و مستحب ، سوره فجر بخوانید که به نام حسین (ع) است «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» ای که به مقام اطمینان و آرامش رسیده ای، «ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ» . اینک به محضر پروردگارت بازگرد . پیش ما بیا با دو خصوصیت «رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً» ، تو از خدا راضی و خدا از تو راضی است. خداوند، عاشق تو و هم معشوق توست. تو خدا را قبول داری و خدا تو را قبول دارد. شاید یک وجه آن که سوره فجر، منسوب به امام حسین (ع) است، این باشد که فجر؛ لحظه ای است که روشنایی و آفتاب میآید و تاریکی میرود و شب محو میشود. شاید چون امام حسین(ع) شب تاریخ را با آنکه شبی طولانی و سخت بود، به صبح رساندند و ظلمت ، بی آبرو شد. با حسین (ع)، خورشید حقیقت دوباره طلوع کرد و مردم برای نخستین بار با وضوح تمام دانستند که سخن از تهدید اصل اسلام است. اگر امام حسین(ع) شهید نمیشد تنها یک چیز می ماندو آن اسلام معاویه و یزید بود که در دنیا تثبیت میشد. حسین (ع) ، اجازه نداد و قلب تاریکی را شکافت. امام حسین (ع)، فجر تاریخ شد.
6- باید ابرقدرت شویم؛ امپراتوری مستضعفین
انقلاب ما، جنگ ما ادامه همان نبرد بود. اگر کسی گمان کند صدام صبح از خواب بیدار شد و گفت حمله کنیم!، اشتباه است. اینکه بگویند چون امام شعار صدور انقلاب داد، بما حمله شد و جنگ را آغاز کردند، خطا بلکه سفاهت است. خیر، امام سالها قبل از انقلاب، از سال ۴۱ گفته بود که جهان اسلام باید آزاد شود نه فقط ایران. همان موقع گفته بود که رئیس جمهور آمریکا منفورترین کس نزد ملت ماست. امام (ره) سال ۴۱ گفت اسرائیل باید از بین برود. ضمن آنکه مفهوم صدور انقلاب را خودشان بارها توضیح دادند .سازشکاران تسلیم طلب بهانه میآوردند که شما گفتید صدور انقلاب، برای همین جنگ شروع شد و تحریم شدیم، و آمریکا چه و چه کرد. خیر، امام(ره) همان ابتدای انقلاب ، گسترش جهانی انقلاب را بدقت تبیین کرد تا این معنی غلط را از صدور انقلاب برداشت نکنند که مثلا ما بنای کشورگشایی داریم! صدور انقلاب یعنی "امر به معروف و نهی از منکر جهانی"، دفاع از عدالت و قسط در سطح جهان اسلام، مبارزه با ظلم و کفر در سراسر جهان، در حد توان.
وظیفه انبیا و حکم قرآن، تلاش برای رهایی بشر است. کجا امام گفت که میخواهیم کشورها را اشغال کنیم؟ امام(ره) میگوید همه کشورهای اسلامی را چون خود میدانیم، همه ما یک امت هستیم، سرنوشت همه کشورها بدست ملت خودشان باید تعیین شود. صدور انقلاب، یعنی بیداری ملتها تا خود را از گرفتاریها نجات دهند و از سلطه بیرون آیند. مخازنشان دارد به باد میرود و خود در فقر مطلق زندگی میکنند. خودشان باید خودشان را نجات دهند. صدور انقلاب ، این است که به ملتهای جهان و همه مستضعفین به ویژه مسلمین بگوییم ببینید ملت ایران چه کرد؟ شما همان کنید؟ این الگورا خوب بنگرید تا دیگر نگویید نمیشود، زیرا که شد، دیدید ما کردیم و شد، شمانیز میتوانید. پس برای رهایی خود اقدام کنید. این صدور انقلاب است. امام میگوید ما همواره فریادزدیم و خواهیم زد تا ملتها بیدار شوند و از سلطه ابرقدرتها و از زیر چکمه آنان بیرون آیند و دست آنها را از مخازن خود کوتاه کنند، ما آرزو داریم همه ملتها و همه دولتها چنین کنند. ما کی گفتیم میخواهیم حمله کنیم یا جنگ راه بیندازیم و وارد مرزهای هیچ کشوری شویم؟ مگر آنکه خود از ما کمک بخواهند. الآن میدانید مستشاران ما که به عراق یا سوریه رفتند برای این بود که رسماً دولت عراق و دولت سوریه از ما کمک خواستند و دشمن ما هم مشترک بود و خطری که آنان را تهدید میکند همان خطر است که ملت ما را هم تهدید میکند بنابراین ما با شهید دادن در عراق و سوریه عملاً نه تنها از امنیت منطقه و ملتهای همسایه بلکه از منافع و مصالح ملت ایران نیزدفاع کردیم. مگر تکفیریها صریحاً و بارها اعلام نکردند که هدف مابویژه ایران هم هست و بنا داریم در شهرهای ایران هم عملیات کنیم. و مگر نیامدند؟ امام هرگز نگفت برویم کشورها را فتح کنیم. اوگفت ما مستکبر نیستیم. ما آمریکا و انگلیس و روسیه شوروی نیستیم، ما نمیخواهیم آنها را بیرون بریزیم و خودمان به جای آنان رئیس بقیه کشورها شویم! ما کنار ملتهای مظلوم هستیم و در برابر مستکبران عالم میایستیم. گفت میگویند ایران میخواهد امپراطوری درست کند، امپراطوری ایران باستان را دوباره با ایدئولوژی شیعه دارد احیاء میکند! خیر ما دنبال این چیزها نیستیم ولی اگرخیلی اصرار دارید آری ما میخواهیم امپراطوری جدیدی درست کنیم، اما امپراطوری مستضعفین جهان در برابر مستکبرین دنیا میان ابرقدرت شرق و غرب، آمریکا و روسیه کمونیستی تقسیم شده، ما میخواهیم قطب سوم و ابرقدرت سوم باشیم اما ابرقدرت اسلام، ابرقدرت مستضعفین جهان و حزب الله فقیران عالم حزب مستضعفین جهان.
7- دو سند دیگر : آغازگران جنگ چه کسانی بودند؟
برای این که دوستان بدانند حمله صدام به ایران، یک پروژه از قبل "طراحی شده" بود ،و قبل از این که امام این حرفها را بزند و قبل از این که نظام انقلابی در کشور مستقر شود حتی قبل از این که انقلاب پیروز شود صدام در فکر جنگ و حمله به ایران بود. من فقط دو سند خدمت شما عرض کنم:
سند اول: هنوز دو ماه از پیروزی انقلاب گذشته یعنی فروردین ۵۸ است.خواهش میکنم دقت کنید، آیا ما تحریک کردیم و سپس جنگ آغازشد؟ هنوز مهندس بازرگان، دولت موقت برسرکار است، وزیر خارجه اش ابراهیم یزدی است که اخیراً فوت کرد. در سمینار کشورهای غیر متعهد؛ ایشان ملاقاتی با صدام دارد. آن موقع صدام، رئیس جمهور عراق بود، علیه حسن البکر کودتا کرد و خودش سر کار آمد. راوی کیست؟ نماینده عراق در سازمان ملل، یعنی آدم صدام. البته این قضیه را آن موقع افشا و اعتراف نکرد اما بیست و چند سال بعد، یعنی حدود ده دوازده سال پیش در مصاحبه با شبکه الجزیره صریحاً همه چیز را گفت. "صلاح عمر علی"، نماینده دائمی عراق صدام حسین در سازمان ملل بود. میگوید در حاشیه کنفرانس کشورهای غیر متعهد در هاوانای کوبا، در ملاقات میان وزیر خارجه ایران ابراهیم یزدی و صدام من در جلسه بودم، ما سه نفر بودیم. از جلسه که بیرون آمدیم من به صدام گفتم که نباید از طرف ایران احساس خطری بکنیم و مسائلی هم که از زمان شاه بود حل میشود. اماناگهان صدام سخن مرا قطع کرد و با سرعت و قاطعیت و کمی هم عصبانیت گفت : چی حل میشود؟ مگر ما میخواهیم مسئله حل شود؟ الآن وقت آن است که ضربه سنگین را به ایران بزنیم و کمر اینها را بشکنیم! انقلاب شده، فرماندهان ارتش تسویه شدند و سازمان رزم شان منحل شده، نیروی نظامی منسجمی ندارند، اقتصادشان بهم پاشیده است مدیریتهای حکومتی و ادارات شان همه تعطیل است، جنگ داخلی در ایران بجریان افتاده، خودشان در حکومت با هم درگیر هستند رئیسجمهورشان بنیصدر و... یک خط هستند و آن طرف، خط دیگر هستند. حکومت در سطوح بالا درگیر است، آمریکا و شوروی هم علیه آنهایند واین بهترین فرصت تاریخی است که بزنیم ایران را لت و پار کنیم و بخشی از ایران را برای همیشه اشغال کنیم.
این حرف های صدام چه زمانی بوده؟ وقتی که ما هنوز لانه جاسوسی را نگرفتیم. بعضی گفتندچون لانه جاسوسی را گرفتیم جنگ شد. ولی این موقع هنوز نه فتح لانه جاسوسی بوده، نه حکومت به دست جریانهای انقلاب و امام مثل شهید بهشتی است، بلکه در دست بازرگان و لیبرالهای مذهبی است که شعارشان اصلاً سازش با آمریکاست و با شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل مخالف هستند و میگویند ما باید به آمریکا نزدیک شویم و در سایه آمریکا احتراممان هم مقداری حفظ شود! هنوز دو ماه از انقلاب گذشته، صدام از آن جلسه بیرون آمده، جلسهای که طرف ایرانی حرفهای مثبت زده، ولی او میگوید اتفاقاً الآن وقت آن است که جنگ را شروع کنیم! ایرانیها نمی توانند از خودشان دفاع کنند خب متأسفانه این مردک، آن موقع که این اعترافات را نکرد و تازه بیست و چند سال بعد در شبکه الجزیره آمد و گفت از همان روز اول که انقلاب ایران پیروز شد صدام به دنبال شروع جنگ بود و نیاز به هیچ بهانه ای هم نداشت.
سند دوم: مهمتر و مربوط به چندماه جلوتر و حتی قبل از پیروزی انقلاب است؛ این خیلی وحشتناک است. هنوز انقلاب پیروز نشده، هنوز شاه بر سر کار است که صدام از جنگ ایران و عراق در صورتی که انقلاب پیروز شود، میگویدصدام به شاه ایران پیغام میدهد که خمینی را سرکوب کنید والا اگر انقلاب خمینی پیروز شود جنگ را آغاز میکنیم.
راوی این سند کیست؟ حسین نصر یکی از روشنفکران درباری و رئیس دفتر فرح که گرچه شاید سالمترین روشنفکر درباری و آدم باسوادی بود و در حوزه فلسفه و عرفان و تاریخ تمدن دیدگاههای مثبتی داشت ولی خب نوکر فرح و دربار بود. این آدم، در کتاب خاطراتش که در آمریکا منتشر شد مینویسد که آبان ۵۷، یعنی سه ماه پیش از این که انقلاب پیروز شود همراه فرح به عراق میرود و با صدام که معاون رئیس جمهور احمد حسن البکربود؛ ملاقات میکنند.همان سفری که فرح به دیدن مرحوم آیه الله خوئی رفت و امام هم ناراحت شد و موضع گرفت بدون این که اسم بیاورد . فرح به ملاقات آقای خوئی درنجف رفت که مثلا بگوید آقای خمینی خیلی مهم نیست و ما روحانیت را قبول داریم منتهی خمینی را قبول نداریم! دربغداد ، در جلسه با فرح ، صدام
شخص دوم حکومت بعث عراق است و چندی بعد علیه حسن البکر کودتا می کند و شخص اول حکومت عراق می شود در آن جلسه هنوز انقلاب ایران پیروز نشده ، صدام به فرح میگوید به برادرم شاه بگویید تانکهایت را بیاور توی خیابان و بروبالای جمعیت! اگر هر نوبت چند صد نفر را بزنی اینها خفه میشوند و اگر این کار را نکنی و امروز چند هزارایرانی طرفدارخمینی را نکشی و اینها پیروز بشوند بعد ما یک میلیون ایرانی و عراقی را باید بکشیم. میگوید یا الآن انقلاب را سرکوب کن و نگذار خمینی بیاید، با تانک روی جمعیت برو! همان کاری که خودش در عراق میکرد . میگوید اگر پیروز بشوند بعد یک میلیون ایرانی و عراقی کشته خواهند شد تا بتوانیم نهضت خمینی را نابود کنیم ببینید هنوز انقلاب پیروز نشده، صدام در فکر جنگ است. این پاسخ آنها است که میگویند چون امام گفت صدور انقلاب، یا چون انقلاب شد، یا چون لانه جاسوسی را گرفتیم، جنگ شد. راویان هم هیچیک طرف دار انقلاب نیستند و همه در جریانهای مخالف انقلاب هستند. از این موارد بسیار است. حلقههای این زنجیر را توجه داشته باشیم و آن ها را مورد مورد و جداجدا بررسی نکنید.
8- صدور انقلاب ، نهی از منکر جهانی است نه سلطه جویی بر سایر ملت ها
یکی دو سال قبل بعضی رسانههای ضد ایرانی و ضد انقلاب در عراق به دروغ نوشتند که مقامات ایرانی گفته اند که عراق، تیسفون و مدائن و بصره، همه جزء ایران بوده و چون بغداد را هم ایرانیها ساختند، پس مالک عراق هستند. چون میدانید که بغداد ، کلمه فارسی است! "بغ" یعنی خدا؛ و "بغداد" یعنی خداداد. بغداد در زمان بنیعباس با پیشنهاد و معماری ایرانی ها ساخته شد، اصلاً شهری به نام بغداد وجود نداشت . بنیعباس ساختند و مرکز خلافت قرار دادند زیرا در قلب امپراطوری اسلامی ساخته شد که از شرق تا مرزهای چین ، و از غرب تا جنوب اروپا ، از شمال تا آسیای میانه تا نزدیک سیبری و قطب و از جنوب تا اعماق آفریقا رفته و بزرگترین ابرقدرت جهان بود. این جمله مشهور هارون است که خورشید بر سرزمین ما غروب نمیکند زیرا بر شرق و غرب کره زمین سلطه داریم. ملکة انگلیس به تقلید از او همین عبارت را قرن ها بعد در قرن ۱۹ به کار برد! . رسانههای دشمن به دروغ در سرزمین های عربی گفتند ایرانیها گفته اند که عدن (یمن) هم جزئی از خاک ماست؛خوب اولاً این حرفها هم دروغ بود و هم حرف مفت است.
آن طرف هم میگویند فلانجا برای ماست، چنانکه مگر خود صدام نمیگفت مُحمَره و اهواز و خوزستان و کجا و کجا مال اوست . جالب است بدانید صدام همان آغاز جنگ گفت من پس فردا در اهواز مصاحبه میکنم، و همینطور که سوار هلیکوپتر میشد وعده داد که چند روز دیگر در تهران مصاحبه میکنم! چنانچه منافقین هم سال۶۷ گفتند هفته دیگر تهران هستیم و مشاغل حکومتی را هم از قبل تقسیم کرده بودند که هرکسی مسئول کدام استان باشد . به آدمهایشان در زندان هم پیغام داده بودند که ما آمدیم؛ و برای آنهاهم شغل تعیین کرده بودند. امام(ره) در سال ۶۷ وقتی منافقین باحمایت نیروهای صدام حمله کردند و تا نزدیکی کرمانشاه آمدند وبرسرراه ، حتی در بیمارستانها مجروح و بیمار را از روی تخت پایین کشیده و آتش میزدند ، قاشق در حدقه چشم بسیجی انداخته و زنده زنده چشمش را با قاشق درآورده بودند و آنجا بود که امام اعلام کرد که هرکه هنوز میگوید با اینهاست و معتقد به جنگ مسلحانه و همکاردشمن متجاوز است محارب است و مجازات محارب، به نص قرآن معلوم است. اگر مخالف ما و مخالف جمهوری اسلامی هستید اشکالی ندارد ولی اگر با وجود این همه خیانت و ترور و جنایت، حتی حال که در کنار نیروی دشمن به خاک کشور حمله کردند همچنان عضو و در کنار آنهاست در حکم دشمن جنگی است. مخالف خمینی هست باشد اما جنگ مسلحانه در کنار دشمن متجاوز حکم دیگری دارد.
9- قضیه سال ۶۷؛ آنچه بود و آنچه نبود
قضایای سال 67 این بود. آنان در انتظار سقوط تهران و در هماهنگی با نیروهای متجاوز برانداز منافقین که زیرسایه ارتش صدام علیه ایران می جنگیدند در داخل زندانها آماده شورش وگوش بفرمان فرماندهی درعراق بوده و حتی شغلهای حکومتی آینده را هم میان خود تقسیم کرده بودند. البته اکثر گروهکیهای مسلح توبه کردند اعم از آنانکه گفتند ما اشتباه کردیم و دیگر مخالف جمهوری اسلامی نیستیم یا آنانکه گفتند مخالف جمهوری اسلامی هستیم ولی دیگر اهل جنگ مسلحانه و ترور نیستیم. خب همه اینها بخشیده و آزاد شدند. اما آنها که گفتند ما درکنار محاربین هستیم وبه دشمن جنگی ملحق میشویم و میجنگیم طبق همه قوانین جهان ، محارب و طرفدار براندازی مسلح محسوب میشوند چنانچه حتی در روزهای آخر جنگ هم هزاران تن از مردم ایران و شیعیان عراق و کردها را قتل عام کردند و کشتند. گذشته از ۱۷ هزار ترور و جاسوسی برای دشمن در حال جنگ و خیانت هایی که کردند.
در همین تهران اسناد و فیلم ها یشان هست که نیروهای صدام مردم و شهرهای ما را با هدایت اعضای منافقین موشک باران می کردند. منافقین گرا میدادند و صدامیان بمباران می کردند. فیلمایشان پخش شد که دارند از بعثیها پول میگیرند به نام «گرگها»، مسئولین منافقین درکنار بعثیهاو نیروهای صدام نشستند و گزارش کار می دهند که ما در این هفته این تعداد ترور کردیم و آدم کشتیم، این تعداد رزمندهها را در پشت جبهه ترور کردیم یا به شما گرا دادیم که با دقت به تهران موشک بزنید، مثلاً پریروز که به تهران موشک زدید، در قم، و در فلان جا، این گونه گراها را باید اصلاح کنید، در تهران زدید کنار پل گیشا، این فاصلهاش فلان مقدار اینطرفتر بیاید تا به فلانجا بخورد، یعنی جاسوس رسمی و جنگی که خائنتر و علنیتر و واضحتر از آن هیچ کجا وجود ندارد! بعد جلوی دوربین رسماً کیسه کیسه پول از سرویس اطلاعاتی صدام میگیرند که اینجا آدم بکشند. حالا جایی یک کسی گفته که مدائن، تیسفون، بغداد و عدن ، زمانی جزئ ایران بوده، این چه ربطی به انقلاب اسلامی دارد . امام مطلقا از این موضع وارد نشد و صدور انقلاب بدین معنی نبود که یک زمانی اینها متعلق ما بوده و میخواهیم پس بگیریم، خب زمانی هم بخش هایی از ایران کنونی متعلق به دولتهای دیگری بوده، مگر میشود به هزار سال پیش برگشت که کجا برای کجا بوده؟ اصولاً بحث سرزمینی نیست، قومی و نژادی نیست، بحث انقلاب و ضد انقلاب، انسان و ضد انسان، بحث عدل و ظلم است. اینها بازی درآوردند. آن سعدون حمادی که در دوره ای نماینده رژیم صدام در سازمان ملل بود، چندتا جمله از این طرف و آن طرف پیدا کرده و به هم چسبانده بود که مثلاً ایرانیها از این حرفها زدند و... خب امام(ره) همان موقع بارها گفتند که منظور ما از صدور انقلاب این چیزها نیست. و روشن است که منظور ما چیست.
10- پروژه بهره کشی از لیبرال های مذهبی علیه انقلابیون
عرض کردیم به همه حلقههای یک زنجیر، توجه کنید.
همان ایامی که صدام حمله کرد هفت هشت حلقة توطئه مرتبط دیگرهم داخل کشور همزمان اجرا میشد و بعد که لانه جاسوسی آمریکا فتح شد، اسنادلانه نشان داد که پشت همه اینپروژه ها آمریکاییها و نوکرانشان هستند.
یک) در اسناد لانه به وضوح آمده بود که باید در داخل حکومت، جریان لیبرال مذهبی،بازرگان و تیپ ملی- مذهبیها را باید علیه امام و خط انقلاب تقویت کنند. آمریکا از آنان علیه خط اصلی رهبری استفاده میکرد . چنانچه همواره از گروههایی که نزدیکتر و قابل استفادهتر و نفوذپذیرتر باشند استفاده میکنند تا جبهه مرکزی انقلاب و اصل ولایت فقیه را بزنند سپس اینها را هم مثل دستمال کثیف دور میاندازند. اینها را هم قبول ندارند، تا وقتی قبول دارند که اینها علیه آنها باشند. همواره ۱ دو قطبی درست میکنند الآن هم میگویند در جمهوری اسلامی دو گروه هستند :افراطیون و میانهروها،از ابتدای انقلاب همین را میگفتند بروید اسناد لانه را ببینید. بعد پس از آنکه انقلابیون سابق و شجاع را از صحنه بیرون و یا بدنام کردند همان به اصطلاح میانهروها را که آدمهای ذلّتپذیر و سازشکار ی هستند ، به زباله دان میاندازند؛ زیرا هرگز اصالتا پشیزی ارزش برای آنها قائل نبودند اما چون خود مستقیم نمیتوانند در حکومت وارد عمل شوند و علیه مجاهدین و انقلابیون که البته آنان را افراطی، می نامند عمل کنند از همین گروه بی شخصیت ها و ذلت پذیران با عنوان عقلا و اعتدالیون بهره کشی می کنند در دهه 60 هم همین بود. میگفتند در حاکمیت جمهوری اسلامی دوگروه هستند یکی افراطیون به رهبری خمینی، یکی هم میانهروها هستند امسال بازرگان و بنی صدر و فلان، سپس یک احترام صوری برای این بدبخت ها قائل میشوند تا مجاهدان را بزنند، یعنی از کینه آنهاست
که اینها احترام ظاهری پیدا میکنند و الا غربگراها و لیبرال ها برای دشمن دستمالی بیش نیستید. این بیچاره ها گمان میکنند ارزش خاصی دارند و دنیا دارد به آنها احترام میگذارد حال آنکه به آنان باید گفت شما نزد دشمن ارزشی ندارید
برای شما احترام قائل نیستند، شما را کسی نمیدانند و صرفا برای زدن خط اصلی انقلاب و ولایت فقیه و از ترس انقلابیون اصیل که آنها را همصدا با شما افراطی می نامند یعنی از لج آنها شما را تحویل میگیرند و برجسته می کنندتا استفاده ابزاری از شما در درون حاکمیت کنند نه آن که واقعاً برای شما احترام یا حیثیتی قائل باشند، از شما موقتاً تا اطلاع ثانوی تجلیل می کنند صرفاً برای آنکه در حکومت شکاف بیندازند و الا اگر به تعبیر آنان وقتی برسد که دیگر افراطیون یعنی انقلابیون در صحنه نباشند شما به اندازه کف کفششان هم برای مستکبران عالم ارزش ندارید، شما مطلقا قابل احترام نیستید بلکه دشمنان ایران صرفاً چون از انقلابیون یعنی افراطیون میترسند می کوشند به کمک شما آنان را بزنند و بعد که بزنند شما را درون چاهک دستشویی میاندازند، همه جای دنیا با همه انقلاب ها همین کار را کردند. بعضی متاسفانه از همان ابتدا گمان میکردند که خود اصالتاً برای غرب و آمریکا محترم احترام دارند. نه آقا، دشمن با افراطیون مشکل دارد. هم اکنون نیز پروژه شکاف انداختن در پشت جبهه انقلاب و در سطوح بالای حاکمیت در جریان است . در همان دهه ۶۰ و آغاز جنگ تحمیلی هم دشمن می پوشید جریان به اصطلاح میانهرو یعنی غربگرایان و سازشکاران را در جمهوری اسلامی علیه امام تقویت کند اما برای آنان احترامی قائل نبود بلکه برای تضعیف اصل نظام، برای تضعیف انقلابیون، سازشکاران را طوری و تا وقتی تقویت و حمایت میکرد که به گفتمان مقاومت ضربه بزنند. قصه این است. نگاه دشمن به بی شخصیت های ما ابزاری است، احترامش هم ابزاری و موقتی است اما اینان گمان کردند که امثال آمریکا و انگلیس و فرانسه احترام واقعی برای اینها قائل هستند. نه آقا دشمن از لج انقلابیون به شما لبخند میزند و گاهی احترام صوری هم می گذارد تا از شما علیه انقلابیون صادق و مقاوم استفاده کنند و اگر آنها نبودند شما به اندازه یک بند کفش هم برای دشمن ارزشی نداشتید مگر در همان سطحی که شاه و صدام برایشان ارزش داشتند. سیاست دشمن آن بوده و هست که موقعیت سیاسی لیبرالهای مذهبی درون حکومت ، حفظ ، اما نظام و امام تضعیف شود، تجهیزات نظامی و امتیازات تجاری قطع شود، همه اموال ایران را در بانکهای آمریکا توقیف کردند، میلیاردها میلیارد دلار، و پولهایی که شاه و فرح دزدیدند و با خود بردند، جواهرات پولها و دلار ها، مقدار زیادی از سرمایه کشور را بردند. که هنوز هم مشغول خوردن هستند.
11- اغتشاش، ترور و جنگ های داخلی
توطئه دیگر قبل از تجاوز به خاک ایران و همزمان با جنگ، ناامنی در مناطق مرزی، و راه اندازی جنگهای داخلی قومی و مذهبی در سراسر کشور بویژه مرزهای ایران بود. حتی پیش ازجنگ بلکه به محض پیروزی انقلاب از همان ۲۳ بهمن ۵۷ خرابکاری ها را شروع کردند . در کردستان تجزیهطلبی بنام خلق کُرد، همین کاری که در کردستان عراق میکنند. دیدید که در کردستان عراق به محض آنکه دیدند داعش شکست خورده و دارد حذف میشود ناگهان فتنه را آغاز کردند چرا که عراق مظلوم هنوز از یک توطئه بیرون نیامده، توطئه بعدی آغاز می شود. مگر نمیدانند نطفه جنگ در منطقه دامن زدن به همین مسائل قومی و زبانی و مذهبی است؟ مگر نمیدانند این فتنه به معنای تجزیه چهار کشور، ایران و عراق و سوریه و ترکیه است؟ خوب میدانند. اسرائیل و آمریکا با هم یاری انگلیس و فرانسه پشت ماجرا هستند، مردم اروپای بیچاره هم تحت سلطه آمریکا و صهیونیزم اند، ملتها و دولتهای اروپا در چنگ سرمایه داران صهیونیست است. یک وقت در دانشگاه سوئد کنفرانسی داشتم یک استاد علوم سیاسی در استکهلم راجع به دموکراسی سوسیال و لیبرال مقاله داشت ، بعد از جلسه ضمن گفتگویی نسبتا طولانی به بنده گفت من خصوصی به شما میگویم که کل سوئد در دست 14 خانواده سرمایه دار بزرگ است! یعنی هیچ اتفاق اقتصادی، سیاسی، در این کشور نمیافتد مگر آنکه این ۱۴ خانواده یک جوری توافق کنند! این ۱۴ خانواده هم در واقع ۵ خانواده هستند، که هرجا قضیه جدی شود این ۵ خانواده باید تصمیم بگیرند، چهار خانواده از آنها هم یهودی البته از نوع سکولار هستند که اصالتاً سوئدی هم نبودند و از نقاط دیگر اروپا آمدند اما هیچ تصمیم جدی بدون اجازه سفارت آمریکا و صهیونیستها نمیگیرند، ما همین مقدار مستقل هستیم!! تقریباً هیچ یک از دولتهای اروپا واقعاً مستقل نیستند.
عرض کردم همزمان با آغاز جنگ تحمیلی و حتی پیش از آن ، دستهای پشت پرده سفارت آمریکا انواع اغتشاشات و هرج و مرجها و مقدمه سازی برای جنگ داخلی در استانهای مرزی ایران را هدایت می کرد در کردستان، به نام خلق کرد و در بلوچستان، به اسم خلق بلوچ، به اسم خلق عرب در خوزستان، به اسم خلق ترک در آذربایجان، خلق ترکمن در ترکمن صحرا،راه اندازی زنجیره تروریزم و بمب گذاری و جنگ های مسلحانه، و اتحاد شوم و ناباورانه به نحوی که کمونیستها و ساواکیها با هم کار میکردند، کمونیستها و سلطنتطلبها با هم کار می کردند، اسناد لانه که درآمد پشت همه اینها سفارت آمریکا و سازمان سیا برنامه ریزی میکرد در جنگهای تجزیه طلبانه که خشنترین آنها در کردستان و توسط ائتلاف کمونیست ها و فئودال ها و ساواکی ها و نظامیان فراری شاه و بختیار با حمایت مستقیم رژیم صدام بلافاصله فردای پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شد که هزاران شهید از ما گرفت.
جالب است که از سوی جریان های افراطی و خشونت طلب را حمایت و تقویت میکردند و سوی دیگر به تقویت لیبرالهای مذهبی علیه خط امام دامن می زدند،با این جوسازی رسانه ای که جنگ طلب و عامل خشونت و مقصران تحریم و گروههای افراطی اجازه نمیدهند که عقلا و دلسوزان میانهرو ایران را در اتحاد وارد کشورهای مدرن به پیشرفت برسانند و با جهان آشتی کنند.
12- نفوذ درحاکمیت، غارت اموال ایران به اشکال شبه قانونی و قراردادهای خائنانه، سپس کودتا و آنگاه حمله مستقیم ارتش آمریکا
تحریم، توقیف و غارت میلیاردها دلار اموال ایران به کمک خانواده سلطنتی فراری و نهادهای به اصطلاح جهانی و تحریم ایران، بلافاصله پس از سقوط رژیم پهلوی به بهانه های گوناگون و با شدت و ضعف، تاکنون ادامه داشته است و ربطی به انرژی هستهای نداشت. تحریمها از آغاز پیروزی و تشکیل جمهوری اسلامی شروع شد.
طرح بعدی، حمله نظامی مستقیم ارتش آمریکا به ایران، در قضیه طبس بود که افتضاح بیسابقهای برای ارتش آمریکا بود اگر هالیوود در دست سرمایه داران یهود نبود و اراده میکرد از پروژه شکست خورده طبس صدفیلم میساخت که در دنیا جایزه بگیرد اما سلبریتی های ما معمولاً گرفتار روابط ضربدری جنسی و الکل و مواد مخدر و به دنبال پول و شهرت یا خوش رقصی برای دشمن و گرفتن پناهندگی و پول هستند و اصلاً برایشان مهم نیست و عرضهاش را هم ندارند. آمریکا رسماً بهترین کماندوهای خود را با پیشرفتهترین تجهیزات جهان فرستاد تا از پایگاههایشان در عربستان، در اسرائیل، در مصر و... آمدند. ناوگانهایشان، و هرچه در فیلمهای هالیوودی میبینید ورژن واقعیاش، در دهه ۶۰ علیه ایران اعمال شد و همه و همه شکست خورد.
اشتباهشان این بود که گمان کردند واقعیات هم تابع سناریوهای هالیوودی می شود یا ایران ازسنخ سایر کشورها است، اما آنچه در واقع اتفاق افتاد این بود که اصلاً نتوانستند به تهران برسند و غلطی کنند، خودشان در بیابانهای طبس به یکدیگر خوردند و درطوفان شن غرق شدند ، چهار – پنج نفرشان سوختند و بقیه دمشان را روی کول شان گذاشتند و در رفتند! وقتی سوختند و رفتند تازه ما مطلع شدیم که اینها آمده اند و مثلا حمله کرده اند وخودشان ترتیب خودشان را داده اند و رفته اند! اصلاً کسی نمیدانست اینها آمدند، هواپیماها و هلیکوپترها ی آمریکا خودشان خودشان را در هم کوبیدند، بعدهم ترسیدند، پیغام، پسغام، از طرف واسطه های سیا، پنتاگون و ارتش آمریکا، سرویسهای اطلاعاتی رژیم های وابسته در منطقه فرستادند که سر و ته قضیه را به نحوی به هم بیاورند . امام(ره) گفت ما که اصلاً نفهمیدیم شما چه وقت آمدید و چه وقت رفتید . خودتان شبانه حمله کردید و شبانه شکست خوردید و رفتید، از دشمن فرضی شکست خوردید . ما که نمیدانستیم ولی شما بدانید شنهای طبس مأمور خدا بودند. خداوند به دست خودتان شما را شکست داد و ذلیل کرد .درست به صحنه نگاه کنید. مستکبران دنیا با یک صدم این کارها حکومتها را سرنگون میکنند ، پس چگونه است که در ایران هیچ غلطی نمیتوانید بکنید؟ خب حمله نظامی هم کردند، اینها همه پیش از شروع جنگ است، انقلاب اسلامی هیبت آمریکا و غرب را که پس از بمباران اتمی ژاپن و پیروزی در جنگ جهانی همه دنیا را مرعوب و مجذوب کرده بود در هم شکست و نشان داد که واقعیت صحنه، غیر از فیلم های هالیوودی است که یک آمریکایی میآید ۶ هزار و ۶۰۰ نفر را میکشد و پیروز و سالم به پایگاه باز می گردد و حداکثر مثلاً یک ریگی بپایش میرود که آنرا هم درمیآورد. تا امروز هم کوشیده اند باکمک اروپا و متحدین و نوکران منطقهای خود را فشارها را مضاعف کنند.
13- اختلافات به کنار، همه با هم علیه انقلاب اسلامی
بر روی احزاب داخلی چه سرمایهگذاری ها کردند، از منافقین و مجاهدین خلق، تودهای، فدایی، از کمونیست تا سلطنتطلب، از ملیگرا تا تجزیهطلب، با آنکه ملیگرا ظاهرا باید دشمن تجزیهطلب باشد ، از بیت مرجع تقلید ضد انقلاب تا چریک کمونیست؛ از ساواکی و سلطنتطلب تا لیبرال و ملیگرا، همه در کنار هم، آمریکا یک اتحادیه بی سابقه علیه انقلاب اسلامی ایجاد کرد. همچنین کودتای پایگاه شهید نوژه و خلاصه کنم تقریباً هر روز ، توطئه مخصوص همان روز شد و چنین بود که دهه شصت ، دهه مقاومت و پیروزی بر همه این توطئه های درون و بیرون شد. یکی از رفقای شهید ما میگفت شبها که میخوابم – زمان جنگ – نمیدانم فردا صبح ، انقلاب هنوز سرپا هست یا نیست؟ خبرجدیدی؟ اشغال ؟ کودتایی ؟ هر شب که میخوابیم صبح فردا دوباره باید بررسی کنیم انقلاب امروز کجا در خطر است و خودمان را برسانیم. ماجرای تحریم های بازار مشترک، درگیریهای هر روز در خیابانها و....
در همین دانشگاه تهران دانشکده علوم دراختیارمنافقین و دانشکده فنی دست کمونیستها بود. انقلاب فرهنگی دانشگاه را تعطیل نکرد، رفتار خشن اینها باعث درگیری های دائمی بود. دموکرات و کوموله در کردستان میجنگیدند و سر میبریدند و همزمان اطلاعیهها و بیانیههایشان را در دانشگاه و خیابانهای تهران توزیع میکردند. از اتاق گروههای دانشجویی وابسته به گروهکها سلاح گرم بیرون آمد، از اتاق انجمن دانشجویان مسلمان منافقین و کمونیستهای مختلف، که هیچ یک هم دیگری را قبول نداشت درزمان جنگ ، نارنجک و مسلسل، بیرون آمد. بعد هم که علنا جنگ مسلحانه و موج تروریسم و آدم کشی راه انداختند.
14- صورت مسئله را عوض کن، در حاکمیت، شکاف بیانداز و آن را دوگانه کن
مشکل دیگر بنیصدر بود و توطئه ای که حکومت را دو شقّه کرد! هدف بنیصدر، پادشاهی خودش در قالب نظام جمهوری بود. او که جبهه و جنگ سرش نمیشد لباس نظامی میپوشید و جلوی دوربینهای تلویزیون مصاحبه میکرد دروغ میگفت و تحریک میکرد، کسان دیگری میجنگیدند، این پزش را می داد اما حتی نمیگذاشت به نیروهای مردمی سلاح برسد بچهها بدون سلاح در خرمشهر و شهرهای اشغالی میجنگیدند . با سلاح سبک، به گاه حتی بدون سلاح گرم مثلاً میدانید بچهها در خرمشهر حتی با کوکتل مولوتف جنگیدند؟ اسلحه به آنها نمیدادند. رفتند نامهای از فرمانده ارتش گرفتندکه اسلحه تحویل بگیرند، اما به آنها گفته شد ما از طرف خود رئیس جمهور دستور داریم به شما چیزی ندهیم، به ما اتفاقاً دستور دادند به هرکس این نامه را آورد اسلحه ندهیم، سر به سر!
بچهها دیوار انبار اسلحه را از خیابان بغلی خراب کردند و کامیون اسلحه برداشتند و دوباره دیوار را ساختند که به بیت المال هم صدمه نخورد !! بچهها اسلحه از خودمان دزدیدند !! تا بروند منطقه بجنگند بعد هم به مسئولین پادگان خبردادند که برادران، دیوارتان را خراب کردیم ولی دوباره مثل قبل ساختیم! یکی از سرداران می گفت همان بچه ها آمدند نزد رهبری که همراه شهید چمران نمایندگان امام در شورای عالی دفاع بودند گفتند آقا میخواستیم از شما اجازه بگیریم که حال که به ما اسلحه نمیدهند ما اسلحهخانهها را مصادره کنیم! ایشان خندید و گفت شما مصادره کردید حال میآیید اجازه بگیرید؟ به بچه های رزمنده مردمی حتی اسلحه نمیدادند، بنیصدر میخواست جنگ را تبدیل به پروژه حذف جریان انقلابی و خط امام کند، به فکر جنگ و سرنوشت مردم و سرزمین نبود. هدف اصلی او کوبیدن بهشتی بود. سخنرانی پشت سخنرانی میکرد که بله در داخل حکومت کسانی هستند که موافق پیروزی ما در جنگ نیستند و پیروزی ما را خطرناکتر از پیروزی دشمن میدانند! با نیروهای مسلّح مخالفند! و رئیس جمهور و ارتش را میخواهند تضعیف کنند! او هر روز یک دروغ می ساخت و دشمنش نه صدام و آمریکا بلکه بهشتی و خامنه ای و هاشمی بود که آن موقع در خط مقدم مقاومت در برابر جریانهای سازشکار بودند. حزب جمهوری اسلامی، هسته مرکزی انقلابیون و هدف اصلی گروه های چپ و راست و لیبرال و ملی گرا و تجزیه طلب مشترکاً بود . جنگ را هم میخواست تبدیل به جنگ تصفیه خط امام کند زیرا هدف او زدن صدام نبود بلکه بیشتر زدن امام و خط انقلاب بود مردم را تحریک میکرد که من میخواهم مسئله جنگ را حل کنم اینها نمیگذارند و نیروهای مسلح را تضعیف میکنند،. چه کسی ؟ هیچکس . دروغ مطلق.
به دروغ می نوشت و می گفت منتقدان من با ارتش مشکل دارند، با ملت مشگل دارند، جمهوریت را قبول ندارند مانع پیشرفت کشور هستند. با تحریف دعواها، صورت مسئله را عوض و جعل می کنند! بر سر چیز دیگری به تو انتقاد دارند به دروغ میگویی دعوا چیز دیگری است؟
15- چیزی شبیه ماجرای برجام و توطئه ۲۰۳۰
شبیه همین جوسازی بر سر قضیه ۲۰ ۲۰ بود که البته نمیخواهم تشبیه کنم، میخواهم مثال بزنم در ماجرای 2030 اعتراض به چه بود؟ به این بود که چرا فرهنگ آموزش و پرورش کشور را با نگاه به پروژه های تحمیلی غرب سرمایه داری و از موضع لیبرالی و مادی، و در مواردی صریحاً بر خلاف اسلام آن هم با تحمیل سازمان های وابسته رژیم های فاسد اروپایی و امریکایی کند و شما مخفیانه تعهد بدهید و آن را لازمالاجرا با بودجه خودمان از طریق دور زدن همه نهادهای قانونی کشور کنید و شروع به گزارش دادن منضم به آنان کنید، این خلاف قانون اساسی است، چرا نهادهای رسمی را دور زدید؟ صورت مسئله این بود، اما آقایان گفتند به معلمها توهین شد! و ما از توهین به معلمها نمیگذریم. اصلاً چه ربطی بپبه معلمها داشت؟ اتفاقاً بسیاری از معلمان به ۲۰۳۰ معترض بودند و نخستین اعتراض نیز از سوی آنان بود که دستور آموزش و پرورشتان را نباید از غرب بگیرید ، نباید به بیگانه تعهد بدهید که با بودجه این مردم مظلوم، و مخفیانه نهادهای قانونی را دور بزنید، این کجایش توهین به معلمها ست؟ اسم دیگری رویش میگذارند تا بتوانند آن را بکوبند.
یا المشنگههایی که به دروغ و شانتاژ راه میاندازند تا مردم را بازی دهند که بله ما دو گروه هستیم یک عده ضد جنگ و یک عده طرفدار جنگ ! ما میخواهیم تحریم نباشد و آن ها میخواهند تحریم باشد!!
چه کسی طرفدار جنگ است؟ چه کسی طرفدار تحریم است؟ چرا صورت مسئله را دروغ مینویسید؟ اینها عوامفریبی نیست؟
منافقین در آن سال های آغاز جنگ متخصص این دو قطبی سازی ها و جعل صورت مسئله و تحریف اختلافات و بازی با افکار عمومی بودند که مثلاً ما میخواهیم چه بشود و طرف مقابل ما میگوید نشود، دروغ! صورت مسئله را عوض کردن ؟
بنیصدر میگفت ما میخواهیم بجنگیم، اما اینان بر ضد ارتش، ضد رئیس جمهور بلکه مخالف با اصل جمهوریت هستند.
16- بهشتی را سیبل کنید؛ او ایدئولوگ خشونت و تئورسین راست افراطی است
شهید بهشتی را در افکار عمومی به شدت منفور کرده بودند در حدی که از بهشتی نمیشد دفاع کرد. بچهها میگفتند دیگر بهشتی قابل دفاع نیست از بس توهین و حمله و شایعه پراکنی می شد، هر روز تیتر روزنامهها بود چماق بدست! مرتجع! تئوریسین فاشیستها! ایدئولوژگ چماقداران، و....کم کم بعضی بچههای ما هم به شک افتاده بودند. میگفتند خانه ای دارد که از این طرف به آن طرفش با ماشین میروند !،
ایشان به یکی از شهرستانها برای سخنرانی رفت جلوی ماشینش خر کشتند! گفته بود تشکر میکنم حتماً دوستان حیوان دیگری نداشتند خیلی ممنون! به دانشگاه آمد سخنرانی کند منافقین و بنیصدریها و لیبرالها شعار میدادند کیش کیش بهشتی! نمیگذاشتند حتی سخنرانی کند و به محض آنکه بسمالله را میگفت هو میکردند! آقای بهشتی آدمی خونسرد و منطقیبود، باتقوا بود، گفت دوستان آیا شما میدانید من میخواهم چه بگویم که هو میکنید یا همینطور ندانسته هو میکنید؟ بگذارید جملهام تمام شود بعد هو کنید، هنوز که نمیدانید من میخواهم چه بگویم! خب این جوسازیهای گروهکها واقعاً اثر کرده بود کسی جرأت نمیکرد از بهشتی دفاع کند. چرا ؟ چون آن روز هم صورت مسئله را عوض میکردند . امروز هم همان نوع مغالطه ها وتهمتها که آقا اینها مخالف علم هستند ، ما موافق علم هستیم.، اینها طرفدار انزوا در جهان هستند ،ما طرفدار اتصال به جهان، اینها طرفدار تحریم هستند ما ضد تحریم هستیم. چرا چنین؟ چرا دروغ ؟ نقطه واقعی اختلاف را بگو چیست.
17- این جملات به چه معنا و سخن چه کسی است؟ جنگ، "نعمت" بود و تحریم ها، "فرصت"
این جمله که تحریم، گرچه توطئه دشمن بود اما از جهتی نعمت است زیرا باعث می شود به دشمن امید نبندیم و روی پای خودمان بایستیم و وادار به اختراع و ابتکار و سازندگی شویم ، جملات امام است که بعضی آدمهای احمق یا نفوذی ان را مسخره میکنند و میگویند این حرف طرفداران جنگ و کاسبان تحریم است! این جمله را امام در وصیتنامه، دو بار و در سخنرانیهایشان ده بار گفتند که دشمن ظالمانه تحریم کرد، اما دو نوع برخورد با تحریم داریم؛ یکی آنکه تسلیم بشوید و دیگر اینکه بگویید حال پس موجی از ابداع و اختراع و تولید رافعال کنیم و مشکلاتمان را خودمان با اتکا به استعدادها و منابع خودمان و بدون هیچ امید کاذب به وعدههای دروغ دشمن ،حل کنیم. این یعنی تمدنسازی. و یعنی تحریم گرچه تهدید است اما در عین حال می تواند و می باید یک فرصت باشد و مقدمه برای خیزش های بزرگ باشد وبه شما بگویم کشورهایی که امروز قدرتهای جهانی شدهاند همه با مشکلات بزرگ مواجه بودند، بر همه انقلابهای دنیا بلافاصله یک جنگ تحمیل شده است، تقریباً انقلابی نداریم که بعد پس از پیروزی گرفتار جنگ نشده باشد بروید تاریخ بخوانید و به ویژه هیچ انقلاب در قرن ۲۰ نبود که تحریم نشود. همین چین که الآن ابرقدرت اقتصادی جهان شده با یک و نیم میلیارد جمعیت که سرریز آن از کل جمعیت ما بیشتر است، تهدیدها را چگونه تبدیل به فرصت کرد، مقامات چین میگویند که ما نزدیک سی سال توسط غرب تحریم بودیم و تحریمی که ما شدیم از تحریمی که شما ایرانیها شدید سختتر بود و مقاومت کردیم. سی سال تحریم هایی سختتر از شما را همین غربیها به ما تحمیل کردند و ما مقاومت کردیم و شروع کردیم همه چیز را ساختن، مشکلات بوروکراسی را یکی یکی حل کردن، به خودمان اتکّا کردیم. میگویند ما تحریمها را به فرصت تبدیل کردیم. اگر این تحریمها نبود ما نمیجنبیدیم و اگر نمیجنبیدیم اقتصاد کنونی را نداشتیم. چین، اقتصاد اول جهان شده است. کل بازارهای آمریکا هم جنسهای چینی است چه رسد به بقیه. گفت ما با جمعیت بی نظیر در جهان و بدون نفت و منابعی که شما در ایران دارید مشکلات را تحمل کردیم اما بیکار ننشستیم ودر همه سی چهل سال شبانه روز، کم خوردیم و پر کار کردیم. و چون دیدیم امکان حمله مجددآمریکا و انگلیس و فرانسه به چین هست به این نتیجه رسیدیم که تا به بمب اتم نرسیم خطر جنگ وجود دارد و آن ها نمیگذارند ما پیشرفت کنیم، اصلاً خطر حمله به چین وجود دارد، 20 سال تحریمهای اضافی بر سر مسائل هستهای تحمل کردیم، غیر از تحریمهای دیگر، سپس هم به بمب اتم رسیدیم و هم اقتصادمان شکوفا و جهانی شد، و حالا اقتصاد غرب و آمریکا به ما وابسته است و گرچه آنها میخواهند سر به تن ما نباشد ولی بازارهایشان در دست ماست و همین الآن آمریکا صدها میلیارد دلار به ما بدهکار است. مقامات چینی به بعضی از مقامات ما گفتند ما بیشتر از شما تحریم شدیم، سختتر از شما تحریم شدیم، و اتفاقاً برخلاف شما به دنبال بمب اتم هم بودیم و ساختیم زیرا دانستیم که اگر بمب اتم نداشته باشیم ممکن است دوباره آمریکا انگلیس و فرانسه همچون قرن ۱۹ و ۲۰ به شرق آسیا و از جمله به چین حمله کنند، و اگر تحریم ها را با تلاش مضاعف و کنترل مصرف و تقویت تولیدات و اختراعات مهار نمیکردیم و مدام به دنبال رابطه و خواهش از آنان بودیم الآن نه قدرت بازدارنده نظامی و اتمی داشتیم که دیگر هیچ قدرتی جرئت اندیشیدن حمله به چین نکند و نه ابرقدرت اقتصاد جهان بودیم . در واقع میخواست بگوید شما ایرانیها سوسول هستید! شماچرا مدام میگویید: تحریم آی تحریم!
این مسایل و موانع، طبیعی است شما که ملت و انقلابی چنین قوی دارید چرا میترسید قدرت خود را اعمال کنید و چرا همیشه نگرانید که غربی هادر مورد شما چه میگویند و چه می اندیشند ؟شما کار خودتان را بکنید بعد، اندیشه و نظر همه در مورد شما تغییر می یابد و خودشان را با شما تطبیق می دهند چنانچه در دهه های اخیر انقلاب شما در سطح جهان چنین کرد و موفق شد. هیئت چینی میگفت قدرتهای غربی از شما به شدت حساب می برند و به خودشان امیدوار میشوند وقتی می بینند بعضی مسئولان شما دائما نگران آن هستند که آمریکا و انگلیس و فرانسه در مورد آنها چه قضاوتی دارند. شما قدر خودتان و امکانات تان را نمی دانید.
انتهای پیام/ 121