چهل‌سالگی سرو/ خاطرات رزمندگان دفاع‌ مقدس؛

«تکه نبات»

«بالاخره ما تکه نباتی برداشتیم و در جماران به دست آیت‌الله توسلی رساندیم. ایشان به من گفتند که شما اینجا بایست و دیدار که تمام شد همین جا تکه نبات را از من بگیر ... .»
کد خبر: ۴۲۱۴۷۶
تاریخ انتشار: ۰۲ آبان ۱۳۹۹ - ۰۳:۴۰ - 23October 2020

«تکه نبات»به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از تهران، به‌مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس اداره‌ کل حفظ آثار دفاع مقدس استان تهران در سلسله گزارش‌هایی خاطرات رزمندگان دوران دفاع مقدس را منتشر می‌کند. 

«غلام شیرازی» 27 اردیبهشت 1344 در شهرستان ورامین به دنیا آمد و با شروع جنگ تحمیلی به صورت داوطلب بسیجی در جبهه‌ها حضور داشت سپس به عضویت رسمی سپاه در آمد و اولین عملیاتی که شرکت کرده‌اند حصر آبادان بود و در عملیات‌های خیبر، ام الرصاص، کربلای 5 و 8، فکه و سیدالشهدا حضور داشته و با شهیدان قبادی، کریمی، التفات بابایی، سیف الهی، جعفرجو و... همسنگر بود که در ادامه خاطرات وی را می‌خوانید؛

ما نیروی خط شکن بودیم و کارمان شکستن خط دشمن بود. سخت‌ترین خط خط اروند‌رود بود که ما به راحتی در مدت زمان یک ساعت آن را گرفتیم. تخصص ما این بود و برای آن آموزش دیده بودیم.

ما در منطقه بودیم، در لشکر 10 سید الشهدا. بچه ها در اثر عملیات خسته شده بودند. به ما گفتند فلان تاریخ ساعت 5 صبح آماده باشید برای دیدار با امام (ره). بچه ها همه عاشق امام بودند با آنکه خیلی از آنان امام (ره) را ندیده بودند، اکثرا هم جوان بودند. ما حدود 500 نفر بودیم حرکت کردیم و ساعت 5 صبح آنجا بودیم. تا ساعت 11:45 پشت درب جماران بودیم و منتظر بودیم.

یک تعداد هم در منطقه ماندند تا از چادرها و سنگرها مراقب کنند. آنها گفتند حالا که به دیدار امام می‌روید، چیزی هم بدست مبارک امام تبرک کنید و برای ما بیاورید تا ما هم از این فیض بی بهره نمانیم. ما هر چی پیش خودمان فکر کردیم که چه چیزی نزد امام ببریم و به دست ایشان متبرک کنیم چیزی به عقلمان نرسید، بالاخره ما تکه نباتی برداشتیم و در جماران به دست آیت‌الله توسلی رساندیم. ایشان به من گفتند که شما اینجا بایست و دیدار که تمام شد همین جا تکه نبات را از من بگیر.

دیدار با امام انجام شد. امام سخنرانی نداشتند چون قبل از آن سخنرانی داشتند و خسته شده بودند. امام حداقل 10 دقیقه دستشان بالا بود و به عقب و جلو می‌رفتند و به رزمندگان روحیه می‌دادند. شاید برای ملاقات‌های عمومی آنقدر توجه و وقت گذاری نمی‌کردند و این نشان از اهمیتی بود که برای رزمندگان قائل بودند. نه امام و نه رزمندگان از هم دل نمی‌کندند.

زمانی که برگشتیم منطقه‌، بچه‌ها از ما پرسیدند برای ما چه آورده‌اید؟ گفتیم یک تکه نبات، آن تکه نبات را انداختیم داخل یک کتری آب یخ و بچه‌ها از آن خوردند و همان تکه نبات که متبرک بدست امام بود باعث شد اکثر بچه هایی که از آن خورده بودند در عملیات بدر به فیض عظمای شهادت نائل گردند.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار