به گزارش خبرنگار دفاعپرس از تهران، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس اداره کل حفظ آثار دفاع مقدس استان تهران خاطرات رزمندگان را منتشر میکند.
«غلام شیرازی» ۲۷ اردیبهشت ۱۳۴۴ در شهرستان ورامین به دنیا آمد و با شروع جنگ تحمیلی به صورت داوطلب بسیجی در جبههها حضور داشت سپس به عضویت رسمی سپاه در آمد و اولین عملیاتی که شرکت کردهاند حصر آبادان بود و در عملیاتهای خیبر، ام الرصاص، کربلای پنج و هشت، فکه و سیدالشهدا حضور داشته و با شهیدان قبادی، کریمی، التفات بابایی، سیف الهی، جعفرجو و... همسنگر بود که در ادامه خاطراتی از وی را میخوانید.
خاطراتی از شهید محمد رضا قربتیان
شهید قربتیان دانشجو و بسیار فهمیده بود. معمولا در جبهه هرکس وارد سنگر میشد کفشهای خود را در می آورد و در داخل پلاستیکی در ساک خود و یا بالای سر خود میگذاشت. یک روز من دیدم که کفشهای ایشان که جلوی در سنگر قرار داشتند، بر اثر رفت و آمد رزمندگان به داخل سنگر له گردیده گفتم محمد رضا کفشهایت را جلوی در گذاشتی، بچه ها از بس که از روی آن رفتند، آن را له کرده اند. گفت: داداش غلام بگذار کفشهای من را له کنند عیبی ندارد، اگر هم آن رابپوشند ما ثوابی کرده ایم.
توی عملیات فکه زمانی که خمپاره خورد پشت سر من 10-15نفر از بچه های ورامین تکه تکه شدند. شهید قربتیان یکی از آنهائی بود که از کمر نصف شده بود. روحش شاد
خاطراتی از حاج حسین اسکندر لو «فرمانده گردان حضرت علی اصغر(ع)»
او یک فرمانده مومن و شجاع بود. در یک دست قرآن و در دست دیگر سلاح داشت. اهل شهرک کاروان تهران بود. شب عملیات فکه که آنقدر آتش برسر ما میریختند که ما زمین را گاز میگرفتیم، و نمیتوانستیم حتی دولا دولا راه برویم و سینه خیز میرفتیم، به یکباره حاج حسن اسکندر لو با چند تن از معاونانش و بی سیم چی خود از بیراهه آمد سر ستون. ما چهار صد نفر بودیم که 70تا 80 متر با دشمن فاصله داشتیم. ما سینه خیز میرفتیم. شهید اسکندر لو و معاونانش ایستاده بودند و به ما گفت بچه ها را سریعتر به جلو ببرید تا تلف نشوند. در همین حین تیری به گردن یکی از معاونانش خورد و به زمین افتاداما حاج حسین تکانی نخورد. ما به دستور او زیر آتش سنگین دشمن جلو رفتیم. حاج حسین با همان شهامت بالائی که داشت در همان عملیات شربت شهادت نوشید.
انتهای پیام/