به گزارش خبرنگار دفاعپرس از یزد، شهید «علی زارع خورمیزی» ۱۸ اردیبهشت ۱۳۴۲ در شهرستان مهریز یزد به دنیا آمد و تا پایان دوره راهنمایی تحصیل کرد.
با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان پاسدار و تکتیرانداز راهی جبهههای حق علیه باطل شد. سرانجام ۱۰ مرداد ۱۳۶۱ در دربندیخان عراق به شهادت رسید.
در ادامه وصیتنامه شهید را از نظر میگذرانیم:
بسم الله الرحمن الرحیم
«و لا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون»
مپندارید آنان که در راه خدا کشته شدهاند مردگانند بلکه زندگانند و نزد پروردگار خویش روزى مىخورند (سوره آل عمران آیه ۱۶۹)
سلام بر آنهایى که جز عشق بهخدا به چیزى دل نمىبندند
با سلام و درود به پیشگاه امام زمان (عج) و با سلام به رهبر کبیر انقلاب اسلامى و بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران و با سلام و درود بر شهداى صدر اسلام، تا بهحال و سلام بر خانوادههایى که از یکدیگر سبقت گرفتند و بهترین عزیزانشان را هدیه به قرآن و اسلام کردند.
سلام و درود باد بر چنین خانوادهها، سلام بر آنهایى که جز عشق به خدا به چیزى دل نمىبندند، آنانکه راهشان را جز براى رسیدن به الله مشخص نمىکنند و آنهایى که جز براى رضاى خدا به پیکار نمىایستند عاقبت با قلبى آکنده از عشق، با سینهاى خونین و سرى شکافته و دستى بریده بهسوى معبودشان مىشتابند و رسیدن به مقصود برایشان چه آسان است که خود مىدانند خداى گونه شدن چه لذتى دارد.
آرى این گلگون کفنان یعنى آنهایى که در راه دین و قرآن و اسلام و عدالت بخون گلوى خود رنگین شدهاند در این جهان جز افتخارى نخواهند داشت. در آن روزى که مرگ بر انسان مقدر است اگر در اعماق دریاها یا بالاى ابرهاى انبوه مقام کند بالاخره جهان را بدرود خواهد گفت.
هدفم خدا، مکتبم اسلام و مرادم روح الله است
خداوندا از تو مىخواهم که توفیق شهادت را نصیبم کنى. مرگ پرافتخارى که بارها به آن نزدیک شدم ولى نصیبم نشد شاید لایق شهید شدن نباشم، زیرا شهید مقامى والا دارد و من فردى گناهکار و خوارم. اینک با یاد تو به جبهه مىپروم نه براى انتقام، بلکه به منظور احیاى دینم و تداوم انقلابم پاى در چکمه مىکنم. خدا و امام زمان و نایب بر حقش رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران را به یارى مىطلبم و از او مىخواهم که هدایتم کند به آن راهى که خود به صلاح مىداند. هدفم خدا، مکتبم اسلام و مرادم روح الله است.
مادرم سلام من بر تو که بالاخره بر احساس مادرانهات پیروز شدى و فرزندت را روانه میدان نبرد کفار و مسلمین کردى و گفتى تو را در راه خدا هدیه انقلاب اسلامى مىکنم و من بهوجود تو افتخار مىکنم که مادرى از سلاله فاطمه (س) هستى. خواهرم تو نیز زینب گونه باش و مانند زینب در راه خدا مبارزه کن چنان باش که دشمن از روحیهات به لرزه بیافتد و به مادران و خواهران دیگر شهدا درسى بزرگ دهى. اما تو اى پدر مهربانم همانطورى که بهتر از من مىدانى اسلام از پدر در اجتماع بهترین تربیت و اخلاق فرزند را خواسته است تا بهترین نمونههاى اسلام باشند. البته من چنان نبودهام ولى کارى کردهام که مایهی خوشحالى و روسپیدى تو پدر عزیزم باشد.
از رحمت خدا نا امید نشوید همیشه به یاد خدا باشید
پدر و مادر عزیزم امیدوارم که از من راضى باشید و مطمئن هستم که راضى هستید، زیرا در طول این چند سال سعى کردم که به شما خدمت کنم. هیچ وقت از رحمت خدا نا امید نشوید همیشه به یاد خدا باشید که خدا یاور همه است. من از خدا فقط پیروزى اسلام و مسلمین و سلامتى امام زمان و نایب بر حقش و علماء و مراجع دینى و هر کس که در راه اسلام و براى خدا کار مىکند خواستار بوده و مىباشم.
مادر جان مبادا بر مزارم گریه کنید که من ناراحت مىشوم و جواب خدا را چه بدهم من همیشه به تو گفته بودم که امانتى هستم از طرف خدا نزد شما و روزى باید به پیش او بروم. مى دانید که بنده تعلق به شما ندارم و به خدا تعلق دارم (انا لله و انا الیه راجعون) ما از سوى او آمدهایم و بسوى او برمىگردیم.
برادرجان اگر در طول زندگى با تندى با شما رفتار کردم مرا ببخش و از تو مىخواهم که امام و یاران اسلام یادت نرود. برادر جان به یاد امام باش و در راه اسلام کار کن و خداى نکرده موقعى نرسد که گول دشمن را بخورى و یا شیطان گولت بزند. مبادا فکر پول و زندگى باشى فقط فکر این باش که کى اسلام پیروز خواهدشد. فکر این باش که کى امام زمان (عج) ظهور مىکند و فکر این باش که کى به شهادت مىرسى.
دست اتحاد در دست یکدیگر دهید و اسلام را یاری کنید
اما شما اى هموطنان عزیزم انتظارم از شما این است که دست اتحاد در دست یکدیگر دهید و این اسلام را که با خون شروع شده یارى کنید و نگذارید که دشمن به این انقلاب و قرآن بزند، بکوشید و محکم بر سر جاى خود بایستید و منتظر ظهور امام زمان (عج) باشید و نگذارید جاى این شهداى عزیز خالى بماند دیگر سفارش نمىکنم اگر کوتاهى کردید در آن دنیا جلویتان مىایستیم و آنوقت است که باید جواب دهید. پس کمى بنشینید و فکر کنید که چه کنید.
همسرم سنگر حجابت را حفظ کن
اما تو اى همسر عزیزم از تو مىخواهم زینب گونه باشى و مانند زینب طاقت بیاورى و چنان باشى که همسران شهیدان دیگر درسى از تو بگیرند. از اینکه من شهید شدم اصلا ناراحت مباش، چون در راه خدا شهید شدم و یک افتخارى براى توست و لحظهاى بنشین و فکر کن که اگر در بستر و یا در تصادف مرده بودم چه مىشد.
همسرم بعد از همه اینها من فقط خلقت نشدم که همسرى خوب براى تو و پدرى مهربان براى فرزندمان باشم. خودم مىدانم که تو مىخواهى دوشادوش من مبارزه کنى پس تو هم سنگر حجابت را حفظ کن و فرزندمان را چنان تربیت کن که فردا بتواند در راه اسلام کار کند و هر چه مىتوانى او را اسلامى بارآور و به مدرسه و قرآن خوانى بفرست تا از کودکى راه اسلام و قرآن را یاد بگیرد. تا آنجا که مىتوانى در راه اسلام مبارزه کن و از این نترس که کشته مىشوى، شهادت از آب خوردن هم آسانتر و شیرینتر است و در زندگى همیشه روسپید هستى و افتخار کن که توانستهاى در خانهات نام شهید بیاید و بگویند این منزل شهید است.
اما اى ملت قهرمان و پدر و مادرم و همسرم دعاى امام و فرج امام زمان و پیروزى رزمندگان اسلام یادتان نرود. خدایا خدایا تا انقلاب مهدى حتى کنار مهدى خمینى را نگهدار، براى نصرت اسلام محافظت بگردان، رزمندگان اسلام پیروزى نهایى نصیبشان بگردان.
انتهای پیام/