به گزارش خبرنگار اخبار داخلی دفاعپرس، امام خمینی در راه مبارزه و مقابله با ظلم و ستم شاهنشاهی، ادای تکلیف و عمل به وظیفهی الهی را سرلوحه و اساس کار خویش قرار داده بود؛ لذا بدون هیچ چشمداشت و امیدی به پیروزی ظاهری وارد میدان نبرد با طاغوتیان زمان شد.
به بیانی دیگر، مبارزهی امام مبارزهای دینی و معنوی بود که انگیزه و اصول و قواعد آن از قرآن و سنت پیامبر و ائمهی اطهار گرفته شده بود و از این رو هیچگونه شباهتی با حرکت سیاستمداران حرفهای نداشت.
مبارزه از نظر امام نه یک جنگ قدرت، بلکه یک وظیفه و تکلیف شرعی بود، لذا شکست و پیروزی ظاهری مایهی یأس و ناامیدی و غرور نمیگردید.
شجاعت و شهامت بینظیر در راه مبارزه
این اخلاص به نوبه خود در رهبری امام قاطعیت بینظیری به وجود آورد که هرگونه سازش و مماشاتی را با دشمن از بین میبرد؛ در حقیقت این جمله معروف امام درست سه روز بعد از آزاد شدن از زندان اوج شهامت و شجاعت او بود که فرمود: «اگر خمینی را دار بزنند، باز تفاهم نخواهد کرد».
چنان که در اعلامیه خود به مناسبت فاجعه فیضیه در فروردین سال ۱۳۴۲ ش نیز فرمود: «من قلب خویش را برای سرنیزههای شما حاضر کردهام، ولی برای قبول زورگوییها و خضوع در مقابل جباریهای شما حاضر نخواهم کرد».
به تعبیر آیتالله جوادی آملی، «امامخمینی این هنر را داشت که زمان را بشناسد و به قدرت لایزال الهی تکیه کند. آنگاه به تنهایی قیام کرد. او در ترس موحد بود، در رجاء و امید موحد بود، در بینش موحد بود، در میثاق موحد بود، در اخذ نصرت موحد بود و بالاخره در اعتماد موحد بود؛ زیرا روزی که هیچکس با او نبود، فقط میگفت: خدا و آن روزی هم که همه با او بودند همچنان میگفت خدا».
امام خمینی (ره) وقتی باید از عراق میرفت، اهالی خانه را صدا کرد و گفت: اصلاً ناراحت نباشید که هیچ نمیشود. مهم تکلیف است. نمیشود از زیر بار تکلیف شانه خالی کرد.
امام در اوج رعب و وحشت و انبوهی از خطرات و تهدیدات، با آرامش و وقار روند مبارزه خویش را ادامه میداد و این در حالی بود که محمدرضا شاه با همه خدم و حشم خویش لحظهای احساس آرامش نداشت و به نقل همسر دومش، ثریا اسفندیاری بختیاری، شبها همیشه با گذاشتن یک سلاح کمری زیر بالش میخوابید و اتاق خوابش را در طول شب دائم تغییر میداد و خود را همچون شکاری قلمداد میکرد که مورد تعقیب است؛ حتی به هنگام غذا خوردن هم دستش روی سلاح بود و غذایی را که تعارفش میکردند، نمیخورد. زیرا این سوءظن در او قوت گرفته بود که ممکن است در غذا زهر ریخته باشند.
بدون شک اگر رهبر یک انقلاب شجاعتِ پذیرفتن شهادت یا مرگ سرخ را نداشته باشد، در نهایت در مقابل فشار و تهدید دشمن تسلیم خواهد شد. اما امام خمینی از آغاز نهضت تا پیروزی انقلاب و در سختترین شرایط نه مرعوب قدرت و شوکت حاکمیت پهلوی شد و نه در برابر رژیم عراق حاضر به سکوت کرد و هیچگاه نیز از مخالفت ابرقدرتهای بزرگ ترسی به خود راه نداد؛ زیرا او بارها با صراحت اعلام کرد که همچون امام حسین (ع) مرگ با عزت را بر زندگی با ذلت و در سایه ستمکاران ترجیح میدهد و بر همین اساس در وصف شهادت در راه خدا فرمود: «دنیاپرستان جلوه زیبای شهادت را در صحنههای طبیعت جستجو میکنند و در حماسهها و شعرها به دنبال آن میگردند و برای کشف آن به هنر تخیل و کتاب تعقل متوسل میشوند. اما حل این معما و فهم شهادت جز به عشق میسر نمیگردد».
این شجاعت و شهامت و عدم ترس از مرگ نیز مبیّن درک و معرفت عرفانی امام است. زیرا عارف هنگامی که به مقام فنا فیالله رسید، دیگر هیچ قدرت و نیرویی را به جز خداوند توانا در عالم به نظر و حساب نمیآورد و بر مبنای تعالیم قرآنی ترس از غیر خدا را نوعی شرک به حساب میآورد؛ حال آنکه بررسی اجمالی زندگی بیشتر رهبران انقلابها مبیّن این نکته است که آنان با در نظر گرفتن میزان نتیجه و برآورد سهم خویش پا به عرصهی مبارزه گذاشتهاند و بسیاری از آنها حاضر بودند از هر وسیلهای برای رسیدن به هدف استفاده کنند.
ایمان به هدف و پرهیز از امیال مادی
اگر کسی در مسیر مبارزه با دشمنان انگیزه و ایمان کافی به اهداف و آمال مادی و معنوی خود نداشته باشد، در مراحل مختلف مبارزه دچار تردید و ترس میشود و چه بسا ممکن است میدان را به نفع رقیب و دشمن خویش رها کند و شکست را بپذیرد. اما ایمان و اعتقاد راسخ به هدف و آرمان مبارزه، نیرو و توان مضاعفی به مبارزه در سیر حرکت و نبرد خود با دشمنانش میدهد و بستری را از نظر روحی و روانی برای او فراهم میکند تا بتواند با اعتماد و اطمینان بیشتری به حرکت خویش ادامه دهد.
رهبر فرزانه انقلاب اسلامی کشورمان نیز این خصیصه ارزشمند را در سایه ایمان و اعتقاد به قدرت لایزال الهی در وجود خویش نهادینه کرده بود و بر این اعتقاد بود که خلوص و معنویت در هدف، هم موجب نورانیت قلب و توجه به ارزشهای معنوی میشود و هم سبب دوری از سیاستهای ریاکارانه و التقاطی میگردد و بر این نکته تأکید داشت: «مردان بزرگ که در سطح عالی از فکر و معرفت هستند، هیچگاه مأیوس و ناامید نشده و به زندان و اسارت و تبعید نمیاندیشند. بلکه برای پیشبرد هدف خویش در هر شرایطی طرح و نقشه میکشند تا اگر بعدها توانستند، آن را به اجرا درآورند و اگر خود فرصت اجرای آن را پیدا نکردند، دیگران در آینده به آن جامهی عمل بپوشند».
«دیمیتری ژوکوف» دانشمند روس نیز در نوشتههای خود بارها به اراده قوی امام خمینی اشاره کرده و معتقد است که امام ارادهای بسیار استوار و از همه مهمتر برای رسیدن به هدف خویش ایمان داشت. به اعتقاد وی امام خمینی پرچمدار اصلی انقلاب بود و توانست دیدگاههای سیاسی و دینی خویش را در میان مردم گسترش دهد.
در کنار ایمان راسخ به هدف، سادهزیستی و پرهیز از رسیدن به امیال مادی یکی از عواملی بود که رهبر فقید را در مبارزهی مستمر و وقفه ناپذیرش با استبداد و استعمار موفق ساخت. به بیانی بهتر، ایشان از همه قید و بندهای دنیوی آزاد بود و همین وارستگی ترس و دلهرهها را از روح و روان او زدوده و از وی قهرمانی بزرگ در عرصهی معنویت ساخته بود.
امام یکی از بهترین راهکارهای مبارزه با استکبار و ابرقدرتها را سادهزیستن میدانستند و اعتقاد داشتند که اگر کسی بخواهد بیترس و واهمه و هراس در مقابل ستمگران بایستد و از حق دفاع کند، باید خود را به سادهزیستی و پرهیز از امیال نفسانی عادت دهد و از تعلق خاطر به مال و منال و جاه و مقام بپرهیزد و به این نکته ایمان راسخ داشت که مردان بزرگ تاریخ که خدمات بزرگ و ارزشمندی به ملل ستمدیدهی خود کردهاند، اکثراً سادهزیست و بیعلاقه به زخارف و تجملات دنیا بودهاند. چرا که با زندگی اشرافی و تجملگرایی و کاخنشینی نمیتوان ارزشهای انسانی و اسلامی را حفظ کرد.
«مایک والاس» گزارشگر تلویزیون آمریکا در ملاقات با امام خمینی بر این مطلب صحه گذاشت و گفت: «باید اذعان کنم که امام خمینی باهوشترین و زیرکترین سیاستمداری است که من دیدهام؛ نفوذ بهخصوصی در مصاحبهکنندگان داشت و به جای اینکه من از ایشان سؤالاتی بکنم، ایشان مرا اداره و هدایت میکرد. من غیر از مطالبی که آیتالله خودشان میخواستند بگویند، هیچ مطلب تازهای نتوانستم از این سیاستمدار دنیادیده بشنوم و برای من عجیب بود که یک مرد روحانی اینچنین بر یکی مثل من که در کار خود تخصص کافی دارم مسلط باشند. باید بگویم زندگی بسیار ساده که رهبر انقلاب اسلامی برای خود فراهم کرده بود، او را از همهی رهبران دیگر دنیا متمایز میکرد و ما دیدیم که او به راستی یک مرد عقیدتی است و دنیا و لذتهای دنیوی برای او ارزشی ندارد. او مرا و همه کسانی را که به خدمت میپذیرفت، روی فرش ساده مینشانید و ما مجبور بودیم کفشهای خود را دم در بیرون آوریم و از همان روز اول کار متوجه شدیم که با مردی متفاوت سروکار داریم».
شاید این بیان شهید مطهری تکمیلکننده این بحث باشد که میگوید: «من که قریب دوازده سال در خدمت این مرد بزرگ و فرزانه تحصیل کردهام، باز وقتی که در سفر به پاریس به ملاقات و زیارت ایشان رفتم، چیزهایی از روحیه او درک کردم که نه فقط بر حیرت من، بلکه بر ایمانم نیز افزود. وقتی برگشتم، دوستانم پرسیدند، چه دیدی؟ گفتم چهار تا «آمن» دیدم.
پیشتازی و همراهی با مردم در روند مبارزه
بسیاری از رهبران و بنیانگذاران انقلابهای بزرگ دنیا افرادی بودهاند که در آستانهی پیروزی انقلاب با خدعه و فریب، رقیبان و دوستان خویش را کنار زده و سوار بر موج به سرمنزل مقصود رسیدهاند.
مثلاً در انقلاب کبیر فرانسه رهبران اصلی انقلاب بهگونهای خلقالساعه ظهور کردند و وابسته به طبقه خاصی بودند. در انقلاب روسیه نیز تنها در اکتبر ۱۹۱۷ بود که نام کسانی چون: لنین، تروتسکی، استالین و بوخارین بر سر زبانها افتاد که مانند رهبران انقلاب فرانسه دارای پایگاه مردمی چندانی نبوده و ارتباطی با تودههای پایین جامعه نداشتند.
اما در انقلاب اسلامی ایران رهبری انقلاب از یک پایگاه و جایگاه گسترده در میان عامهی مردم برخوردار بود و به سببِ داشتن مقام مرجعیت دارای منزلت و محبت در نزد همهی طبقات اجتماعی بود.
البته سوابق مبارزه و مخالفت برخی از روحانیون با پهلوی دوم به قبل از دههی ۱۳۴۰ ش/۱۳۸۰ ق میرسد و حتی بسیاری از آنان در دوران رضاخان در حال ستیز با ظلم و ستم خاندان پهلوی بودند، اما ظهور امام خمینی در صحنه سیاسی ایران از اوایل دهه چهل نقطه عطف و فصل جدیدی در مبارزه با رژیم شاهنشاهی به حساب میآید.
به تعبیر «مهدی بازرگان» در مقایسه با رهبران سیاسی و روحانیون گذشته امتیاز و نبوغ آیتالله خمینی در این بود که همدرد و همراه با ملت از آغاز، لبه تیز حمله را بر گلوی استبداد گذاشته و همهی اقشار جامعه را به میدان مبارزه با رژیم پهلوی فرا خواند تا یکدل و یکجهت در راه رهایی از شرّ شاه ستمگر قدم بردارند.
مرحوم طالقانی نیز رهبری امام (ره) را یک پدیده نوین در تاریخ معاصر ایران خوانده و بر این باور تأکید دارد که کمتر میتوان رهبری، چون آیتالله خمینی پیدا کرد که همراه و همدل مردم بوده و از درجهی بالایی از توکل و خلوص نیت و قاطعیت برخوردار باشد.
امامخمینی نیز بر لزوم همراهی و حمایت مردمی از انقلاب واقف بوده و رمز محبت و علاقهی عمومی به خویش را در رابطهی عاطفی و روحی متقابل میان خود و مردم میدانست. به همین جهت امام خود را نه بهعنوان رهبر و پیشوای ملت، بلکه خادم و خدمتگزار مردم معرفی میکرد.
چنانکه در پاسخ خبرنگار رادیو و تلویزیون فرانسه که پرسید: چگونه است که بهدنبال فراخوان شما مردم ایران بهصورت دستهجمعی و انبوه به خیابانها میآیند؟ فرمود: «ملت مرا خدمتگزار به اسلام و ایران میداند و من مسائل و خواستههایی را مطرح میکنم که سالها در وجود و نهاد مردم محبوس بوده و قدرت بیان آن را نداشتهاند. از طرف دیگر تمام عملکرد دولت پهلوی تاکنون برخلاف مصالح اسلام و ایران بوده است».
میتوان گفت که یکی از دلایل اصلی پیروی مردم از رهبری امام خمینی (ره) این بوده که خواستههای دینی و ملی آنان با آرمانهای رهبری در یک خط و راستا بوده است و عامه مردم آرزوهای بربادرفته و تمایلات سرکوبشده خویش را در سخنرانیها و بیانات ایشان جستجو میکردند.
«مطالعهی دقیق انقلاب کبیر فرانسه این نکته را به ما میفهماند که در حقیقت این انقلاب هیچ رهبر و پیشاهنگی در مبارزه نداشته است.
در انقلاب روسیه نیز نقش «لنین» در سطحی بسیار پایینتر از تأثیر و نقش امام در انقلاب اسلامی بود؛ زیرا انقلاب کمونیستی قبل از آنکه به شوروی برسد، از مدتها قبل آغاز شده بود. اما انقلاب ایران با نقش رهبری آن عجین شده و از این جهت آن را از سایر نهضتها و انقلابهای دنیا متمایز و متفاوت میکرد».
انتهای پیام/ 151