به گزارش خبرنگار اخبار داخلی دفاعپرس، با شکلگیری انقلاب اسلامی در ایران و برچیده شدن بساط رژیم پهلوی که ژاندارم آمریکا در منطقه محسوب میشد، ضربه سختی به منافع نامشروع آمریکا در ایران وارد شد. همین امر سبب شد تا پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دولت آمریکا نهایت سعی و تلاش خود را به عمل آورد تا با طراحی انواع توطئههای نظامی، اطلاعاتی، اقتصادی و فرهنگی، بتواند نظام جمهوریاسلامی ایران را سرنگون سازد ولی اقتدار جمهوری اسلامی مانع از آن شده است که آمریکا به این مهم دست یابد.
در ادامه به بررسی اعترافات مقامات آمریکایی به قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران میپردازیم.
دوران کارتر
در حالی كه چندین ماه از تسخیر لانه جاسوسی آمریكا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در تهران میگذشت، تهدیدات دولت آمریكا بر ملت و دولت ایران تاثیری نگذاشته بود. جیمیكارتر، رئیس جمهور وقت آمریكا با ارسال پیامی به جمهوری اسلامی ایران، به شكست سیاستهای دولتش اشاره كرد. اعتراف آشكار و صریح كارتر مفهومی جز این نداشت که سیاستهای آمریکا در قبال ایران به بنبست رسیده است. او اعتراف كرد كه در راس یک نظام سیاسی قرار داشته و دست به كارهایی زده كه باید محكوم شوند. این اعترافات درحالی صورت گرفت كه آمریکا در روزهای بعد با حمله نظامی به ایران، قصد آزادسازی گروگانها را داشت. اما با عنایت الهی، شكست سنگین دیگری برای آنان رقم خورد.
«گری سیک» عضو سابق شورای امنیت ملی آمریکا در رابطه با قدرت ایران اعتراف میکند: «هیچ کس آماده مواجه شدن با انقلاب ایران نبود. دولت کارتر نیز در برابر اوجگیری انقلاب و فروپاشی سریع رژیم شاهنشاهی ایران غافلگیر شد... شاه و اطرافیانش نیز از آنچه در ماههای آخر سال ۱۳۵۷ در ایران روی داد، تصور درستی نداشتند، حتی تا چند هفته پس از پیروزی انقلاب، نتوانستند درباره علل سقوط رژیم، تحلیل منطقی به عمل آورند. برای ما، قبول این نکته، که در برابر انقلاب غافلگیر شدیم، محتملا دشوار است. تعارض عمیق، بین واقعیت و انتظارات ما، بر پایه گزارشات، برآورد و تحلیلهایی بود که معمولا بدان متکی بودیم...»
جیمی کارتر، رئیس جمهور اسبق آمریکا پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۸۰ چنین گفت: «این نکته بسیار جالب توجه است که سرنوشت یک رئیس جمهور در مبارزات سخت انتخاباتی، با رقیب آمریکاییاش نه در میشیگان یا پنسیلوانیا و یا در نیویورک، بلکه در ایران، تعیین شود!»
دوران ریگان
نگرانى و ترس آمریکا از رشد اسلامگرایى، سقوط متحدین آمریکا در منطقه، نگرانى از پیدایش طلیعههاى پیروزى ایران در جنگ تحمیلى، گسترش مطالبات استقلالطلبانه ملتها، نفى سلطه آمریکا، دفاع از مردمسالارى دینى، افزایش گرایش به اسلام و وارد شدن ضربات ویرانکننده بر حیثیت جهانى آمریکا توسط انقلاب اسلامى، دولت ریگان را براى به کارگیرى سیاست مهار علیه ایران بسیار مصر و جدى کرد. آمریکا در ابتدا کوشید تا با ایجاد یک توازن منطقهاى از عراق براى کنترل ایران و خنثى کردن روحیه تهاجمى انقلاب اسلامى استفاده کند؛ بنابراین در عرصههاى مختلف سیاسى، اقتصادى، فنى، اطلاعاتى، مستشارى، مالى و تجهیزاتى به تقویت عراق مبادرت کرد.
دولت آمریکا در طول جنگ تحمیلى از هیچگونه کمک مستقیم تسلیحاتى، اطلاعاتى سیاسى، اقتصادى، فنى و تبلیغاتى به عراق فروگذار نکرد. مقامات آمریکایى در سالهاى ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۷ رسما اعتراف کردند که سازمان پنتاگون (سیا) با گذاشتن اطلاعات و تصاویر ماهوارهاى در اختیار عراق در مورد چگونگى حمله به تأسیسات اقتصادى و صنعتى جمهورى اسلامى ایران با عراق همکارى داشتهاند. آمریکا همچنین درطول جنگ تحمیلى میلیاردها دلار اعتبار و کمک اقتصادى در اختیار عراق قرار داد. در این میان ماجرای مکفارلین نیز بیش از پیش به رسوایی دولت ریگان دامن زد. روز ۱۳ اسفند ۱۳۶۵ رونالد ریگان رئیس جمهور آمریکا در یک سخنرانی تلویزیونی اعلام کرد: «ابتکار آمریکا در اعزام نماینده به تهران برای برقراری رابطه بین ایران و آمریکا یک اشتباه بود». وی در همین نطق مسئولیت کامل اقدامهای خود و دولتش را در ارتباط با ایران پذیرفت. این اعتراف یکی از مهمترین فرازهای رویدادی است که دولت ریگان نام آن را در پرونده رفتار خود با جمهوری اسلامی ایران «ایران گیت» نهاده است.
چند ماه قبل از این حادثه با افشاء سفر محرمانه و غیر قانونی «رابرت مکفارلین» مشاور رونالد ریگان رئیس جمهور وقت آمریکا، بحران سیاسی بزرگی در آن کشور ایجاد شد که سبب رسوائی بسیاری از اعضای هیات حاکمه آمریکا گردید. محافل آمریکایی این رسوایی را با رسوایی حاصل از افشاء تقلبات ریچارد نیکسون رئیس جمهور اسبق آمریکا در ماجرای موسوم به «واترگیت» مقایسه کرده و به همین دلیل از آن به عنوان «ایران گیت» نام بردند.
در ادامه اظهار نظرهای مقامات آمریکا، «جیمی کارتر» رئیس جمهور پیشین این کشور گفت: «ایران به صورت یک قدرت نظامی عظیم درآمده که هنوز ناشناخته است. کارتر همچنین به دولت ریگان به دلیل سفر مکفارلین به تهران انتقاد کرده و گفت من مطمئنم چنین عملی به منزله خیانت است.
دوران بوش پدر
«جورج هربت واکر بوش» در دو دوره ریاست جمهوری رونالد ریگان معاون رئیس جمهور بود و به همین دلیل میتوان گفت در چند رویداد عمده که به ایران مربوط میشود، نقش مستقیم و غیرمستقیم داشت. شاید مسئله گروگانهای غربی و آمریکایی در لبنان مهمترین آن باشد؛ ولی قضیه هدفگیری هواپیمای مسافربری ایرانایر در آخرین هفتههای جنگ ایران و عراق، موضوعی است که دستکم بوش پدر به عنوان معاون رونالد ریگان در مورد آن موضعگیری مشخصی داشته است.
گرچه بوش پدر بلافاصله پس از حادثه ابراز تاسف و معذرت خواهی نکرده بود، ولی در جلسه شورای امنیت لحنی مسالمتجویانهتر داشت و گفت: «البته ما احساس بدی داریم، البته ما احساس همدردی میکنیم، و البته برای ما مهم است.»
بوش مانند تک تک ساکنین کاخ سفید در چهار دهه گذشته، در دوران ریاست جمهوریاش، هر از گاهی گرفتار ایران بود؛ همراه با بحرانهای دیپلماتیک، رسواییهای خبرساز و حتی تصمیمات خجالتآور از ماجرای فروش اسلحه به ایران گرفته تا مذاکره تلفنی با «یک رفسنجانی دروغین» و «شاخه زیتونی» که هرگز طرف ایرانی آن را قبول نکرد، همه اتفاقاتی بودند که موجب شدند در اوایل دهه ۹۰ میلادی، نام تهران و واشنگتن در کنار هم در رسانههای جهان تکرار و باعث رسوایی دولت جورج هربت واکر بوش و اعتراف به آنها گردد.
دوران بیل کلینتون
بین سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۷۹ زمانی کلینتون در امریکا بر سر قدرت بود، ایالات متحده سیاستی کجدار و مریض در برابر ایران داشت. این سیاست با پیشنهاد آشتی شروع شد، ولی مدتی بعد خصمانه شد. ایران قادر به درک سیاست سردرگم آمریکا نبود. رئیس جمهوری وقت -خاتمی- سعی داشت پیام خود را به دولتمردان آمریکا به صورت غیر مستقیم بیان کند. در ۲۳ آذر ۷۶ خطاب به مردم جهان گفت: «مراتب احترام خود را به مردم آمریکا اعلام میدارم». سپس در ۱۷ دی ۱۳۷۶ بود که در پیامی برای مردم آمریکا در شبکه سی ان ان از ملت آمریکا تمجید کرد و مبانی مذهبی و آزادی را ستود.
کلینتون نیز سه هفته بعد از سخنان خاتمی که در واقع خطاب به دولتمردان آمریکا بود، در نهم بهمن ۱۳۷۶ در پیام تبریک عید سعید فطر، ایران را «کشوری مهم با میراث فرهنگی باستانی سرشار خواند»؛ و از دور بودن دو ملت ایران و آمریکا اظهار تاسف کرد.
کلینتون بار دیگر در سخنانی ابراز امیدواری کرد: «مبادلات بیشتری میان دو ملت صورت گیرد و به زودی شاهد روزی باشیم که بتوانیم بار دیگر از روابط حسنه با ایران برخوردار شویم». در اردیبهشت سال ۱۳۷۸، بیل کلینتون همه را متعجب کرد.
او در جریان یک سخنرانی اعتراف کرد: «ایران هدف مزاحمتهای فراوانی از سوی دولتهای مختلف غربی بوده است؛ او ادامه داد من بر این باورم که برخی اوقات این بسیار مهم است که به مردمی بگوییم، ببینید، شما حق دارید از آنچه کشور من، فرهنگ من یا اصولا هر چیز دیگری که مرتبط با ما بوده ۵۰ سال، ۶۰ سال، یا ۱۵۰ سال قبل با شما انجام داده است عصبانی باشید.»
دوران جورج بوش
روزنامه کریستین ساینس مانیتور به نقل از برژینسکی، رئیس شورای عالی امنیت ملی دوران کارتر (رئیس جمهور اسبق آمریکا) مینویسد: «سیاست بوش در مقابل ایران دچار سردرگمی شده و ما را در منطقه و جهان به مسخره گرفته است». ساینس مانیتور از قول برژینسکی ادامه میدهد: «در هیچ زمانی مانند امروز، سیاست خارجی بوش بازیچه سیاست خارجی کشوری، چون ایران نبوده است». این روزنامه از قول مقامهای آمریکایی نیز آورده است: «آلبرایت صراحتاً به شکست سیاستهای بوش در مقابل ایران اذعان و اعتراف نموده و نسبت به انزوای آمریکا در جهان هشدار داده و خواستار مذاکره مستقیم میان تهران - واشنگتن شد».
افزایش آمار کشتارهای آمریکا در عراق به مرز ۳۰۵۰ نفر و اعتراف بوش به دادن کشتههای بیشتر در سال جدید از نگاه کریستین ساینس مانیتور اینگونه تحلیل شده است که آمریکا باید هژمونی ایران در خاورمیانه را بپذیرد. لذا، شواهد مزبور مؤید آن است که سردرگمی آمریکا درباره ایران و بحران عراق تبدیل به زخمی ناسور در منطقه شده است که تبعات خشن و اجتنابناپذیر آن سالها دوام خواهد آورد. تبعاتی که امروز منطقه و منافع آمریکا را در سراسر جهان تهدید خواهد کرد و مجموعه غرب آسیا را با شعلههای به شدت ضدآمریکایی، تحتالشعاع خود قرار خواهد داد. شکست دیپلماسی آمریکا و تهدیدات آن در مقابل ایران، تکرار تلخ تاریخ برای دیپلماسی نسنجیده ایالات متحده در غرب آسیاست است.
دوران اوباما
قانون جدیدی که از سوی باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا برای مقابله با نفوذ ایران در امریکای لاتین به تصویب رسید، بیانگر این واقعیت بود که جمهوری اسلامی ایران در جایگاه یک ابرقدرت در سیاست خارجی واشنگتن مطرح است. وزارت امور خارجه آمریکا بر اساس قانونی که قانونگذاران امریکایی با عنوان «قانون مقابله با ایران در نیم کره غربی» تدوین کردند، موظف بود ظرف ۱۸۰ روز طرحی راهبردی را برای آنچه که «حل مسئله حضور و گسترش فعالیت خصمانه ایران» در منطقه آمریکای لاتین خوانده شد، تدوین کند.
این قانون همچنین از وزارت امنیت داخلی این کشور میخواست که نظارت بیشتری بر مرزهای این کشور با کانادا و مکزیک داشته باشد تا «از ورود عاملان ایران، اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نیروی قدس، حزبالله به خاک ایالات متحده جلوگیری شود».
قدرت روزافزون جمهوری اسلامی ایران در مقابله با امریکا موجبات تعجب سیاستمداران آمریکایی را در بر داشت.
در همین زمینه جان بولتون نماینده سابق آمریکا در سازمان ملل گفت: «ایران هیچ ترسی از تهدیدهای نظامی دولت اوباما ندارد». جان بولتون ضمن مقالهای که از سوی روزنامه لسآنجلس تایمز منتشر شده نوشت: «سیاست خارجی دولت اوباما به خصوص در قبال برنامه هستهای ایران موجب شده تا اعتبار آمریکا کاهش یابد».
بولتون خاطر نشان کرد: «ایران هر روز در حال قدرتمندتر شدن است و دولت اوباما یک تراژدی دردناک است...»
دوران ترامپ
امروزه شاهد عصبانیت و خشم مقامات آمریکایی از عظمت و قدرت ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی هستیم. دونالد ترامپ رئیس جمهور جنجالی ایالات متحده آمریکا نیز دقیقا سرنوشتی مانند پیشینیان خود در تقابل با انقلاب اسلامی خواهد داشت.
ترامپ در نخستین سال ریاست جمهوری خود، سال ۲۰۱۷ میلادی، با شکست و فقدان مهرههای تکفیری و متوحش وابسته به کاخ سفید در عراق و سوریه رو به رو شد.
در ابتدای سال ۲۰۱۸ میلادی، ترامپ بیش از هر زمان دیگری خود را در برابر انقلاب اسلامی ایران ناتوان و شکست خورده حس میکند. بدون شک، ترامپ نیز به مانند کارتر، ریگان، بوش پدر، کلینتون، بوش پسر و اوباما به نماد شکست در برابر «ایران قدرتمند» تبدیل خواهد شد. «ایران قدرتمند» هم اکنون به عنوان عینیتی غیر قابل انکار و در سایه آرمانها و اهداف مقدس انقلاب اسلامی به حیات پویای خود ادامه میدهد. این در حالیست که دشمنان انقلاب در مسیر تقابل با آن روز به روز ضعیفتر میشوند.
دونالد ترامپ از وقتی که سر کار آمده چندین بار با ایران مواجه شده است. نمونههای آن درگیریها در عراق و سوریه، تعرض پهبادی به حریم هوایی ایران و ترور سردار سلیمانی و قضیه عین الاسد است که خلاصه اتفاقات روی داده ترس ترامپ از قدرت ایران را در مصاحبههای مختلف نشان داده است.
عقبنشینی ترامپ در مصاحبههای تلفنی و جایگزینی گزینه نظامی به گزینه گفتوگو مصداق بارز این ترس است.
«لیندسی گراهام» سناتور آمریکایی در کنفرانس دوحه ۲۰۱۹، با اشاره به بخشی از صحبتهای ترامپ، اعتراف کرد که علت صرفنظر کردن ایالات متحده از پاسخگویی به اسقاط پهپاد آمریکا از سوی ایران، خطری بوده که از ناحیه پاسخ بعدی ایران به هرگونه پاسخ آمریکا حس کرده است.
این سناتور آمریکایی گفته بود ترامپ به او اعلام کرده که اگر آمریکا به ایران حمله کند پاسخی کوبنده از آیتالله خامنهای خواهد گرفت و به همین دلیل از هر گونه حمله حتی محدود به ایران پشیمان شده است. این سخنان در حالی بیان شده که ترامپ قبلا علت انصراف آمریکا از حمله به نقاط محدودی از ایران را کشته شدن سربازان ایرانی عنوان کرده بود.
انتهای پیام/ 151