به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس و در زادروز شهید «نبیالله ابراهیمی» از شهدای شهرستان بهشهر وصیتنامه این شهید بزرگوار را از از نظر میگذرانیم.
زندگینامه شهید:
شهید «نبی الله ابراهیمی» چهاردهم ۱۳۴۲ در شهرستان بهشهر به دنیا آمد و در یکم فروردین ۱۳۶۶ در عملیات تکمیلی کربلای ۵ در منطقه شلمچه به شهادت رسید.
وصیتنامه شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم
«وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ»
مپندارید کسانی را که در راه خدا کشته میشوند مردهاند بلکه زندهاند و در نزد پروردگارشان روزی میخورند.
دوست دارم شمع باشم، دردل شبها بسوزم
روشنی بخشم، به جمعی و خودم تنها بسوزم
بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان راه حق و حقیقت، با درود وسلام بر مهدی موعود منجی بشریت و با درود و سلام بیکران برامام امت و شهیدان انقلاب اسلامی ایران. بنام او که همه چیزم از اوست، بنام او که زندگیم در جهت اوست، بنده اویم و نباشم زندگیم به خاطر اوست...
سپاس و درود، خداوندی را که به ما توفیق این داد که شاهد جانبازی رزمندگانی چون حبیب بن مظاهر وعلی اصغرها باشیم و به ما فرصتی داد تا در این جهاد فی سبیل الله شرکت کرده تا شاید باری از گناهانمان کاسته شده و اگر لایق شهادت باشیم این توفیق بزرگ نصیب ما گردد.
سلام و درود برحجت خدا عدالتگستر جهان حضرت مهدی (عجلالله تعالی فرجهالشریف) و نائب بر حق او رهرو اولیاء و انبیا این سلاله پاک مهدی، اسوه مقاومت، تنها امید ملل مستضعف و قلب تپنده امت اسلامی شهادت سرآغاز پایندگی است و نترسم از مردگی، که خود زندگی است و در هزار و سیصد و اندی سال پیش از امام حسین (ع) در میدان شهادت آن روز ندایش بلند بود میگوئیم حسین جان اگر در آن فضای داغ خونین کربلا کسی به ندای تو لبیک نگفت اما اکنون پیروانت در فضای داغ خونین کربلای ایران با دست مردانگی (نه مانند مردم کوفه) با مشت گره کرده با ندای تنهائی و غریبی تو لبیک میگوئیم. حسین جان لبیک لبیک این زاده حسین، این پیشتاز، این امام، این رهبر، این خمینی و این راه مرام عاشقان حقیقی است.
من چون احساس مسئولیتی که در برابر انقلاب اسلامی که خونبهای هزاران شهید و معلول و مجروح است، میکنم به رزمندگان پیوستهام و به جنگ علیه ضد خدا پیوسته پرداختم، گام نهادن در این مسیر الهی را، یک فریضه میدانم و در این راه ما اگر دشمن را شکست دهیم پیروزیم و اگر کشته شویم شهید شدهایم و به کمال سعادت و رستگاری رسیدهایم و در نزد معشوق خود الله پیروزیم و روزی میخوریم.
بنده با اختیار و علاقه قلبی وعشق به هدف این راه را که همان راه سرخ حسین است انتخاب کردهام، از کشته شدن باکی ندارم، چون خداوند کسانی را که در حق قدم برمیدارند، ثابت قدم برمیدارد. ولی، ولی از این میترسم که بر مزارم چه کسانی میآیند، چه میگویند، اگر خدای نکرده بر سر قبرم کسانی که به انقلاب و رهبر بد میگویند یا آن را تضعیف کنند و کشته شدن بنده را برگردن دیگران بیندازند از آنها راضی نیستم و در روز محشر از آنان نزد خداوند شاکی خواهم بود.
تو پدرجان باید صابر و هوشیار باشی در برابر ضد انقلاب، چنان صبر و استقامت نشان بدهی که پشت دشمن از عمل تو به لرزه درآید.
تو مادرجان چنان حرکت زینبی از خودتان نشان دهی که ادامه دهنده این راه باشی. بار دیگر میگویم ما امانتی از جانب خدا هستیم یقینا از دنیا میرویم. در آن دنیا در مورد اعمالی که انجام دادهایم بازخواست میشویم. سپس اصل مهم، حیات اخروی میباشد و این دنیا هیچ ارزشی ندارد و شما را به صبر و استقامت سفارش میکنم که سبب نزدیکی به خدا است.
مادرم که بهشت زیر پای توست. افتخار کن که چنین فرزندی را به راه خدا و اسلام و حسین و رهبر دادی، کوه باش و مانند کوه استقامت کن. لحظهای از یاد خدا غافل مباش، قامتت را بلند کن و گریه آرام کن که گریه بلند و بر سر زدن باعث روحیه گرفتن ضد انقلاب میشود.
برادرانم از شما میخواهم که راه بنده را که همان راه انبیاء است ادامه دهید و لحظهای از یاد نام خدا غافل نباشید، خواهرانم صبر داشته باشید، مثل شما خواهرانی هستند که بهترین برادران خود را با وجود داشتن یک برادر تقدیم اسلام نمودند.
اما تو ای همسر عزیزم میدانم که در تمام مراحل زندگی برایم مانند یک همرزم بودی و اوقاتت را با صبری انقلابی صرف کردی تو حتی برای یکبار هم که شده مرا از رفتن باز نداشتی.
اما همسر شهید بودن بیش از صبر و تحمل لازم دارد و مسئولیت میآورد. همسرم حفظ حجابت کوبندهتر از خون و برندهتر از سلاح من است. چرا که از فاطمه اینگونه خطاب است، ارزندهترین زینت زن حفظ حجاب است.
همسرم در نهایت خضوع او اطاعت از خدا را داشته باش و مطمئن باش که این مصیبتها و سختیها زودگذر و تمام شدنی است، پس صبر پیشه کن که خداوند در همه حال با صابران است از شما دوستان و اقوام میخواهم که از انجمن اسلامی و بسیج حمایت کنید، زیرا هر کدام یک سنگر است از تمام اقوام میخواهم که راه بنده را ادامه دهند و نگذارید یک سری از عواملها به روحانیت مبارز ضربه بزنند. خلاصه اینکه به آرزویم که همان میباشد رسیدیم.
نماز مرا امام جمعه محترم بهشهر حجت الاسلام «سید صابر جباری» بخوانند. سخنرانی سوم و هفتم را هم خود امام جمعه عزیز با ایراد فرازهایی از سخنان محکم و استوار خود، روح بنده را شاد فرماید.
از آن روزی که ترک تحصیل کردم، دوست داشتم که عضو سپاه باشم تا در این لباس خدمت کنم، اگر چه لیاقت پوشیدن لباس سپاه نداشتم، اما آرزویم این است که مرا با لباس سپاه دفن نمائید.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی، تو را به جان مهدی، خمینی را نگهدار.
انتهای پیام/