به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس و در سالروز شهادت شهید «رضا خزایی پول» فصلهایی از زندگینامه و وصیتنامه این شهید بزرگوار را از نظر میگذرانیم.
زندگینامه شهید:
پیشه «صفر»، كشاورزی و دامداری بود و هنر «ملوك»، خانهداری و فرزندپروری. زوج زحمتكشی كه در اوّلین طلوع اردیبهشت 1343، صاحب كودكی شدند که نامش را «رضا» نهادند.
دوره ابتدائی رضا كه به پایان رسید، وارد مدرسه راهنمائی «بدیعزادگان» زادگاهش «پول»، از توابع «كجور» نوشهر شد. سپس با اَخذ مدرك دیپلم علوم انسانی، به تحصیلاتش خاتمه داد.
روایت خانواده شهید:
«رضا از همان دوره طفولیت، به كلاس قرآن میرفت. نماز و روزه برایش مهم بود. علاوه بر آن، از سر ارادت به اهل بیت(ع)، مداحی نیز میكرد.»
در بیان خصوصیات اخلاقی رضا، همین بس كه فردی رئوف و دستگیر بود و در ادب و احترام به والدین، زبانزد.
نوجوان بود که به واسطه آشنایی با آثار شهید مطهری، و تحوّلات فكریاش در دوران انقلاب، به جمع تظاهراتكنندگان پیوست و همگام با آنان، ندای آزادی سر داد. سپس با حضور در نهادهای انقلابی، از جمله بسیج، در راستای تحقق اهداف نهضت اسلامی مردم ایران، به ادای تکلیف پرداخت.
روایت بستگان شهید:
«حیدر شعبانی» از بستگان شهید، دفتر خاطرات آن روزها را اینگونه ورق میزند: «زمانی كه برای درس خواندن به نوشهر رفتیم، در یك خانه مستأجر بودیم. او حدود یكی، دو ماه بعد، در بسیج این شهر فعّال شد. با توجه به اینكه ما همسن بودیم، او دارای یک روحیه بالا، در رعایت مسائل دینی بود. او خیلی زود توانست در سطح فکری و فرهنگی، در بسیج و اجتماع رشد كند.»
روایت «ابوطالب» نیز درباره برادرش شنیدنی است: «او مسئول پذیرش نیرو، برای ثبتنام به جبهه بود. یکبار شخصی میخواست به منطقه برود، ولی رضا قبول نکرد. ابتدا سراغ خانوادهاش رفت و به آنها گفت: آیا شما رضایت میدهید که او به جبهه برود؟ گفتند: حالا که خودش میخواهد، ما حرفی نداریم.»
روایت خواهر شهید:
و اما «زبیده» از برادرش اینگونه روایت میکند: «در آخرین مرخصی، عکس یکی از دوستانش را آورد و به مادر نشان داد. گفت: ببینید چقدر کمسن و سال است که در جبهه حضور دارد! آنوقت شما به من میگویید که به جبهه نرو.»
رضا در اوّلین اعزام خود در سال 1361، به عنوان تخریبچی، راهی موسیان شد و عاقبت، او در 15 آبان همین سال (1361)، و در همین منطقه موسیان، جامه سرخ شهادت را به تن كرد. سپس، پیكر پاكش با بدرقه اهالی قهرمانپرور نوشهر، در گلستان شهدای پول به خاك سپرده شد.
وصیتنامه شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم
ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیلالله امواتا بل احیا و لکن لا تشعرون
و آن کسی را که در راه خدا کشته شد مرده مپندارید بلکه او زنده ابدی است و لیکن شما این حقیقت را در نخواهید یافت. «سوره بقره آیه 154»
درود بر یگانه منجی بشریت و پرچمدار روی زمین حضرت مهدی (عج) و درود بر رهبر مستضعفان جهان و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی دام ظله و سلام بر ملت شهیدپرور و قهرمان ایران.
خدایا! تو را شکر که پس از ماهها چشم انتظاری سعادت آن را یافتم که به جبهه اعزام شوم. با آگاهی و شناخت و با یقین و با چشمان باز میروم به سوی جهاد به سوی خدا و به سوی شهادت و این را وظیفه خود میدانم که از اسلام و انقلاب و کشور خود باید دفاع کرد پس بنا بر وظیفهای که دارم روانه میدان نبرد میشوم به کربلای ایران یعنی خوزستان میروم؛ بلکه بتوانم انجام وظیفه کرده باشم و اگر نتوانستم دشمن را از پای درآورم با دادن جان ناقابل خود به دشمن بفهمانم که ما مرگ سرخ شهادت را بهتر از زندگی ننگین میدانیم و ما هرگز از پای نخواهیم نشست و تسلیم نمیشویم چون این مرام تمام رهبران و امامان ما بود. و این خود یکی از اصول و مرام اسلام است که همیشه با ستمگر و متجاوز در حال جنگ بوده و هست.
پدر و مادر و برادر و خواهر عزیزم! برای من ناراحت نباشید چون من امانتی بودم نزد شما مرا قدرتی دیگر که مافوق تمام نیروهاست به صورت امانتی نزد شما گذاشته بود و حال آمد و امانت خود را پس گرفت پس شما ناراحت نباشید بلکه باید خوشحال باشید که این امانت را به خوبی و به نحو احسن به صاحبش برگردانیدهاید.
پدر و مادر عزیز! این مائیم که باید برای این انقلاب خون بدهیم و شما وطیفه دارید که رهرو راه شهیدان باشید. و راه این شهیدان را ادامه دهید. پدر و مادر و برادرم و خواهر عزیزم! از شما میخواهم که برای من گریه نکنید زیرا دشمن خوشحال میشود و از شما میخواهم که برای من عزاداری نکنید چون شهید عزادار نمیخواهد بلکه پیرو میخواهد.
در پایان از برادران و خواهرانی که در ارگانهای انقلابی فعالیت دارند میخواهم که از خط امام که همان خط الله است بیرون نیائید و فعالیت و کوشش کنید و دعا به جان امام عزیز را فراموش نکنید.
در پایان وصیتی دیگر دارم اگر جسد من به دستتان رسید بهتر این است در محل خودم دفنم کنید و اگر هم با خاک یکسان شدم هیچ ناراحت نباشید. در ضمن مادر جان شیرت را حلالم کن و برای آمرزش گناهانم دعا کنید.
والسلام به امید پیروزی اسلام بر کفر جهانی.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
14/7/1361
انتهای پیام/