گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ «عزیزالله حاجیمشهدی»؛ واقعیت این است که گزینش «بهترین فیلم به معنای مطلق» کار چندان آسانی نیست. شاید به این دلیل که به طور معمول، همواره با معیارها، سنجهها و خطکشها متفاوتی سروکار داریم. شاید کمتر پیش بیاید که فیلمی بتواند عنوان «بهترین فیلم به مفهوم مطلق» را کسب کند. به این دلیل ساده که این اصطلاح، یک مفهوم اعتباری و قراردادی و تفاهم شده است و به سادگی میتوان در قطعیت آن شک کرد.
اما وقتی که قرار است از میان چند فیلم برگزیده، در یک یا چند رشته (درقالب فیلم کوتاه یا بلند مستند یا داستانی) بهترین فیلم به مفهوم مطلق را انتخاب کرد، باید به سراغ کار یا کارهایی رفت که تماشاگر خاص یا عام بتواند با آن فیلم به خوبی نزدیک شود و درگیر فضای فیلم شود و حال و هوای فیلم به گونهیی باشد که مخاطب را به دلیل مجموعهی نشانیهایی که میدهد، به یاد زندگی خودش یا آدمهای پیرامونش بیاندازد. به ویژه که میدانیم، سینما یکی از معدود هنرهایی است که بیشترین شباهتها را با خود زندگی دارد.
یعنی برخلاف برخی از دیگر تولیدات هنری از جمله هنرهای تجسمی، گرافیک و... که گاه با مفاهیم بسیار انتزاعی و تغییر شکل یافته (به لحاظ فرم وشکل) سروکار پیدا میکنیم، سینما، گویی به زندگی و آدمها بسیار نزدیک تراست وبا آنها همانندهای بیش تری دارد. یکی از عمدهترین دلایل باورپذیری درسینما، به ویژه در فیلمهای داستانی، استفاده از همین ویژگی فضاسازی و شخصیت پردازی در یک فیلم است که به کمک یک پرداخت مناسب میتواند نتیجهی کار را به اثری باورپذیربدل کند.
اگرچه گاه در سینما، به دلیل رعایت زمان سینمایی و با استفاده از هنر تدوین و با استفاده از بیانی کمینه گرا، تنها با برشهایی برگزیده و اثرگذار از نماهای مختلف، به عنوان بخشهایی از واقعیت سروکار داریم، با این همه، بازهم در جایگاه مخاطب و بینندهی فیلم، هرگز در همانندی و شباهت «سینما» و «زندگی» تردید نمیکنیم. حتی، این حس باورپذیری را زمانی که آشکارا با مبالغه و اغراق در نمایش حس و حالی انسانی روبه رو میشویم نیز به سادگی از دست نمیدهیم.
در جریان انتخاب بهترین فیلم، نمیتوان تنها دلبستهی درونمایهی تازه و بدیع و غیر تکراری یک اثر شد. استفاده از مضامین تازه و نوآورانه در فیلم، اهمیت فراوانی دارد، اما شاید پرداخت مناسب یک اثر، یعنی اندیشیدن در بارهی ساختار منسجم یک فیلم نیز مهمتر از آن باشد. یعنی رسیدن به ترکیب بهینهی فرم و محتوا و شکل و مضمون، در کنار یکدیگرنیز، بسیار اهمیت دارد. پس، در انتخاب ما، فیلمی که ساختار مناسبی نداشته باشد، یعنی به لحاظ فرم و محتوا، اثری ساختارمند و منسجم نباشد و در آن، در استفادهی درست از روایت و شیوهی بیانی مناسب، کوتاهی شده باشد، کارنهایی انتخاب فیلم برگزیده به راستی بسیار دشوار وگاه حتی ناممکن میشود.
در انتخاب نهایی یک اثر برگزیده، اگرچه به مجموعهی عوامل تولید و دست اندکاران فنی فیلم امتیاز میدهیم، با این همه، ساختار مناسب یک فیلم را در نهایت به حساب کارگردان میگذاریم و همهی ضعفها و کمداشتهای یک فیلم را نیز به پای کارگردان مینویسیم! ارزیابی نهایی آثار که به طور طبیعی برعهده داورانی نام آشنا ازمیان اهالی سینما (کارگردان، نویسندهی فیلمنامه، کارشناس سینما، منتقد فیلم، مدرس سینما، تهیه کننده و بازیگر و.) خواهد بود، به گونه یی باید همان فرآیندی را طی کرد که یک منتقد مجرب، در ارزیابی آثار سینمایی انجام میدهد.
یعنی: توجه به ساختار روایی اثر، ارزشهای دراماتیک و داستان پردازانهی فیلم، شخصیت پردازی مناسب و سنجیده، به کار گیری و استفادهی درست از مجموعهی عوامل دیداری و شنیداری و عناصر بیانی و نمایشی یک فیلم ورعایت میزان انطباق درونمایه و محتوای فیلم با زندگی و تناسب فضاسازیهای فیلم به لحاظ رده بندی و گونه شناسی نیز دارای اهمیت فراوانی است.
چرا که اگر قرار است با اثری واقع گرایانه (Realistic) یا فراواقع گرایانه (Surrealistic) روبه رو شویم، باید اثر برگزیده نیز دارای ساختاری مناسب و منطبق با گونهی همان فیلم داشته باشد. ناگفته پیداست که در پرداخت نهایی اثر، تنها کارگردان است که در نمایش همگانی فیلم خود، به ما نشان خواهد داد که تا چه اندازه از خود سینما و زیبایی شناسی و هنر و فلسفه و روانشناسی و مردم شناسی شناخت دارد و از مجموعهی این توانمندیهای خود به عنوان پشتوانهی علمی وفرهنگی- هنری تا چه اندازه در کارش بهره برده است؟
این که جشنوارهی فیلم مقاومت در بخش «فیلم به معنای مطلق» خود، برآن شده است تا به بهترین فیلم به مفهوم مطلق جایزهی ویژه، به عنوان جایزه بزرگ جشنواره اهدا کند، کار شایستهیی است که صد البته به شرط رعایت انصاف و عدالت در این انتخاب، میتواند در راستای قدرشناسی از یک فیلم و در واقع قدردانی از یک کارگردان و تهیه کنندهی فیلم، حرکت ارزندهیی به حساب آید.
به راستی هم، اگر بخواهیم برای یک جشنواره، به گفتهی ناصر باکیده، دبیر همین بخش ویژه: «مانند هر کالای فرهنگی، یا غیر فرهنگی دیگر، کاربردی را تصور کنیم. در واقع این بخش به دنبال معرفی فیلمی است که نسبت بهرهوری به اقتصاد بیش تری داشته باشد و با توجه به هزینههای انجام شده، بیشترین اثر گذاری را در مخاطب به جا بگذارد».
به باور من نیز، سینما به عنوان پدیدهیی چند وجهی، به هیچ روی نمیتواند «هنر» یا «صنعت» مستقلی تلقی شود که به دورازجریان طبیعی تولید یک اثر (کالا) که مخاطب (مصرف کننده) همگانی دارد، قابل دوام باشد. پذیرش همین واقعیت مسلّم و روشن، به ما کمک خواهد کرد تا در چرخهی تولید فیلم نیزهمانند سایر فعالیتهای تولیدی، به همهی عوامل اصلی و موثر در فراگرد تولید یک کالا، از دیدگاه اقتصادی نگاه کنیم.
هرچند که در سینما، با توجه به نمونهی کالایی که عرضه میشود، نمیتوان برای فیلم نیز، به درستی، مثل سایر کالاهای تولیدی وقابل عرضه به بازار مصرف، تنها از دریچهی سود و زیان و اقتصادی بودن نگاه کرد. در عین حال، این واقعیت را نباید فراموش کرد که در جریان هر فعالیت تولیدی، خواه وناخواه، به مسئلهی «بازگشت سرمایه» ونسبت میان «هزینه به کارکرد» و اقبال قابل اعتنای مخاطبان و جذابیت اثر، نیز نمیتوان بی اعتنایی نشان داد.
انتهای پیام/ 121