به گزارش خبرنگار دفاعپرس از بیرجند، جانباز گرانقدر «جواد تفقدی نظریان» در دوم شهریورماه سال سال 1343 در شهرستان بشرویه دیده به جهان گشود.
وی در دوران جنگ تحمیلی حضوری فعال در جبهه نبرد حق علیه باطل داشته بهطوری که در مدت 14 ماه حضور خود در مناطق جنگی در عملیاتهای مختلفی از جمله طریقالقدس، فتحالمبین و غیره شرکت داشته است.
وی در سال 65 در منطقه عملیاتی شلمچه بر اثر بمباران شمیایی به درجه رفیع جانبازی نائل آمد و طی این حادثه قسمتی از دست و پای راست وی بر اثر تیر و ترکش مجروح شد و درصد جانبازی وی 50 درصد اعلام شد.
این جانباز گرانقدر پس از تحمل سالها رنج و سختی ناشی از عوارض جانبازی در سن 56 سالگی در شهرستان بشرویه دار فانی را وداع گفت و روز گذشته پیکرش با رعایت مسائل بهداشتی در شهرستان بشرویه تشییع و خاکسپاری شد.
به مناسبت درگذشت این جانباز گرانقدر و به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس به گزیدهای از خاطرات وی اشاره خواهیم داشت.
گزیدهای از خاطرات مرحوم «جواد تفقدی نظریان»
این جانباز گرانقدر در خاطرات خود آورده است؛ در حین حمله به دشمن در خط مقدم جبهه غرب در آخرین لحظات مجروح شدم و تعدادی از هموطنان و همشهریان شهید و مجروح شدند. در سال 60 که در جبهه غرب مجروح شد وی را به بیمارستان صحرایی گیلان غرب منتقل کردند و سپس به بیمارستان همدان به نام بیمارستان شهید «مباشر کاشانی» و در آنجا برخورد و رسیدگی خوبی کردند.
در سال 60 در جبهه جنوب در عملیات فتحالمبین در خط مقدم به دشمن حمله کردیم و به علت اینکه نیروهای کمکی دیرتر به کمک ما رسیدند در میدان مین پس از اینکه هوا روشن شد و راه پس و پیش نداشتیم دشمن ما را محاصره کرد و من و تنی از همشهریان را به اسارت گرفتند و عراقیها ما را به پشت خط مقدم انتقال دادند.
در بخش دیگری از خاطراتش به دوران اسارت اشاره و بیان داشت: در هنگام اسارت به مدت هشت سال و نیم کار دشمن اذیت و آزار و انواع شکنجههای روحی و جسمی بود.
تنها خاطره تلخی که در دوران اسارت خود داشت زمانی بود که اسیران را از این زندان به زندان دیگر میبردند، در هنگام ورود به زندان تونل مرگ توسط سربازان تشکیل میشد و همه زندانیان را با سیم کابل برق و چوب با تون و میل گرد و نبشی و چوب و شیلنگ و سایر ابزارآلات شکنجه و کتک کاری میکردند.
وی وضعیت بهداشتی دوران اسارت را بسیار وخیم گزارش کرده بود و گفت: تعدادی از اسراء بر اثر مریضی به شهادت میرسیدند، موقعی که خبر آزادی را از رادیو و تلویزیون عراق شنیدم و از مرز عراق وارد مرز ایران شدیم و مورد استقبال بینظیر مردم ایران و همشهریان قرار گرفتیم، بینهایت خوشحال شده و همانند نوزاد تازه از مادر متولد شده بودیم و تمام سختیها را فراموش کردیم.
انتهای پیام/