معرفی کتاب؛

«سرو سپید»

کتاب «سرو سپید» مجموعه خاطرات «سید فتاح درستکار» از پیشکسوتان دفاع مقدس استان اردبیل است.
کد خبر: ۴۲۹۵۵۳
تاریخ انتشار: ۱۹ آذر ۱۳۹۹ - ۰۱:۴۵ - 09December 2020

«سرو سپید»

 به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس  از اردبیل، کتاب «سرو سپید» مجموعه خاطرات رزمنده پاسدار «سید فتاح درستکار» از پیشکسوتان دفاع مقدس استان اردبیل است که به همت «سید سعید اطهر نیاری» تدوین شده است.

این کتاب 277 صفحه ای را انتشارات «خط هشت» در سال 1396 به سفارش و حمایت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان اردبیل چاپ و منتشر کرده است.

برشی از متن کتاب:

بیسیم چی گردان چند روزی بود که نخوابیده بود و خسته بود و با اجازه فرمانده رفت تا کمی بخوابد و استراحت بکند.

جبارزاده به من گفت امکان دارد از قرارگاه تماس بگیرند پس بهتر است با هم کشیک بدهیم و جواب بی سیم را هم با هم بدهیم.

قرار شد من اول بخوابم و جبارزاده کشیک باشد، نظر زاده هم کنار من خوابیده بود.

بر اثر آتش عقبه آر پی جی، قسمتی از صورتش سوخته و قرمز شده بود.

من خواب بودم که جبارزاده مرا صدا زد و گفت: سید بیدار شو و من بیدار شدم و دیدم نظر زاده در خواب حرف می زند.

انگار که داشت با بی سیم حرف می زد.

از دریچه های که تنها فضای باز سنگر ما بود، نور ماه روی چهره نظرزاده افتاده بود و یک چهره کاملا معنوی پیدا کرده بود.

جبارزاده گفت: چهره رکابعلی، نورانی شده و او فردا شهید می شود.

گفتم: او چند سال است که می جنگد و شهید نمی شود.

جبارزاده با شوخی ادامه داد که به بیسیم نظرزاده جواب بده که من از شهادت او مطمئن هستم.

سپس گونه نظرزاده را بوسید و گفت: ما را هم شفاعت کن.

من نمی توانستم حرف او را قبول کنم و از طرفی هم محو چهره نورانی نظرزاده شده بودم و در همین حالت خوابم برد.

صبح، رکابعلی مرا بیدار کرد و گفت: من باید بروم خط، از لطفی که کردید متشکرم.

دستش را گرفتم و روبوسی کردیم و می خواستم بگویم حلالم کن ولی زبانم نمی چرخید خداحافظی کردیم.

ساعت 4 بعد از ظهر، علی غفاری در حالی که گریه می کرد گفت: رکابعلی شهید شد.

گفتم: پیکر شهید را کجا گذاشته اید؟

انگار که نمی شنید جواب نداد تا این که با خبر شدیم (شهید) میر علی یوسفی سادات مسئول یگان تعاون پیکر رکابعلی را به معراج الشهدا انتقال داده است.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها