حجتالاسلام «مهدی بختآور» برادر شهید «محمدرضا بختآور» در گفتوگو با خبرنگار دفاعپرس در آذربایجانشرقی، اظهار داشت: برادرم در سال 1362 که دانشآموز دوم دبیرستان بود، آمادهی رفتن به جبهه شد، من هم مخالف رفتنش به جبهه نبودم و به او گفتم که سن و سال کمی داری و آموزش نظامی ندیدهای که برادرم در پاسخ به من گفت میترسم جنگ تمام شود و من جا بمانم.
وی در خصوص استخارههایش برای رفتن برادرش به جبهه، توضیح داد: معنای فارسی جواب استخارهی اول من این بود «کسانی که جنگ بر آنان تحمیل گردیده، اجازه جهاد داده شده است چرا که مورد ستم قرار گرفتهاند و خدا بر یاری آنها تواناست.» قرآن را بستم و بار دیگر استخاره کردم، همان صفحه و همان آیه آمد، بار سوم کتاب خدا را گشودم که اینبار با آیه «بگو حق آمد و باطل نابود شد، یقیناً باطل نابودشدنی است» مواجه شدم، فهمیدم که او رفتنی است و اهل این دنیا نیست.
بختآور ادامه داد: به همراه محمدرضا برای وداع با پدرم که استاد و رئیس دانشکده داروسازی بود، به دانشگاه تبریز رفتیم. پس از دقایقی صحبت، همدیگر را در آغوش گرفته و با هم گریه کردند. پس از وداع، به مقر عملیات و پادگان اعزام نیروی سپاه در خیابان حافظ رفتیم. برادرم به همراه دو همکلاسیاش راهی جبهه شدند.
برادر شهید بختآور تصریح کرد: پدر یکی از دوستان برادرم که از عزیمت فرزندش به جبهه خبردار شده بود، با خودروی سواری دنبال فرزندش میرود که در سرپل ذهاب به کاروان میرسد و در نهایت موفق به بازگرداندن فرزند و دوستش به تبریز میشود، ولی برادرم تنها با عاشورائیان رفته بود.
وی ابراز داشت: یکی از دوستان طلبه من به نام «ابوذر تقیزاده» در جبهه، برادرم را میبیند و از او میخواهد به جمع رزمندگان گردان «امام حسین (ع)» بپیوندد. این گردان به فرماندهی سردار «محمد باقر مشهدی عبادی» در سوم اسفند سال 1362 در عملیات خیبر شرکت میکند. رزمندگان این گردان پس از پیمودن شش کیلومتر، در خاک دشمن نفوذ کرده و پایگاههای عراق را منهدم میکنند.
برادر شهید «محمدرضا بختآور» اضافه کرد: رزمندگان گردان امام حسین (ع) و حضرت علی اکبر(ع) چند روزی در جزایر مجنون با شهامت و شجاعت با نیروهای گارد ریاست جمهوری عراق میجنگند و تعدادی شربت شهادت مینوشند و بقیه حدود هفت سال، شکنجه در اردوگاههای عراق را تحمل میکنند.
وی با اشاره به عملیات خیبر، خاطرنشان کرد: هر چه پیگیر بودیم، خبر دقیقی از وضعیت گردانها نبود. برخی از خانوادههای مفقودان، به اسیر شدن فرزندشان امید داشتند. اگر درب خانه زده میشد یا تلفن به صدا در میآمد، مادرم میگفت شاید خبری از پسرم آوردهاند.
بختآور با بیان اینکه منافقین درصدد نگران کردن خانوادهها بودند، تصریح کرد: چند سال بعد، روزی فردی آمد و گفت که من با محمدرضا در موصل عراق باهم بودیم که من فرار کردم و او در عراق اسیر است. همه امیدوار شدیم، قرار بود اطلاعات دقیقتری بیاورد، هر چقدر منتظر ماندیم، خبری از آن شخص نشد. پس از پیگیری، مسئولان اعلام کردند این اشخاص از گروهک منافقین هستند و هدفشان نگران کردن خانوادههای مفقودین است.
وی در پایان یادآور شد: پس از 14 سال که پیکر برادرم به میهن بازگشت، خاطر جمع شدیم که به مقام شهادت رسیده است.
گفتنی است؛ شهید «محمدرضا بختآور» پنجم اردیبهشتماه 1346در تبریز متولد شده و پس از آغاز دفاع مقدس راهی جبهههای نور شده و سرانجام پس از مدتی مجاهدت در راه اسلام، در نهم اسفندماه سال 1362 در عملیات خیبر به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
گفتوگو: اسماعیل وکیلزاده
انتهای پیام/