گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ محمد امیدبخش؛ دانش آموزان فارغالتحصیل از سیستم آموزشی ما، نه تنها در برخورد با مسائل درونی و اخلاقی خود نابلد هستند که در تنظیم رابطه با افراد دیگر و مدیریت زندگی هم ناموفقاند و چیزی در کولهبار سنگین اطلاعات بیفایده خود برای علاج این مشکلات پیدا نمیکنند.
با وجود سند بالادستی مورد تاییدی همچون سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، نهاد متکلف آموزش و پرورش در دولت میتواند خود را اصلاح کند و در سه حوزه ارتقاء لازم را جهت همراهی با گام دوم انقلاب اسلامی ایجاد کند؛ هدفشناسی، روششناسی و محتواشناسی میتواند سه رکن رجوع وزارت آموزش و پرورش به سند تحول باشد و با رهنمودهای کلان این سند به طرحهای اجرایی پیشرو دست پیدا کند.
برای فهم کیفیت هدفگذاری آموزش و پرورش فعلی میتوانیم این سوال را بپرسیم که فرایند فعلی در آموزش و تربیت چه نتایجی را به بار آورده است و چینش و تنظیم محتوا موجود چه جهت گیری و سویی دارد؟ در جواب، فارغ از اینکه نتیجه بخش بودن فرایند موجود را بررسی کنیم، این سیستم در پی چه چیزی است؟
با یک بررسی کوتاه خواهید یافت که سو و جهت تمام عناصر آموزش و پرورش، تربیت نیروی ماهر در حوزه صنعت، تولید و خدمات است! این در حالی است که دروسی با محتوای دینی و سبک زندگی و... چنان در حاشیه و فرعی تلقی میشوند که اثر مطلوب در پرورش دانش آموزان را ندارند.
دانش آموزان فارغ التحصیل از سیستم آموزشی ما، نه تنها در برخورد با مسائل درونی و اخلاقی خود نابلد هستند که در تنظیم رابطه با افراد دیگر و مدیریت زندگی هم ناموفق اند و چیزی در کوله بار سنگین اطلاعات بی فایده خود برای علاج این مشکلات پیدا نمیکنند؛ کوله بار پر شده از اطلاعات حجیم علوم پایه، ریاضیات و زیست و فیزیک و بسیاری علوم بی ربط به نیازها و دغدغههای فعلی او، در هیچ بخش از زندگی به عنوان «انسان»، «پدر»، «همسر»، «فرزند» کمکی به او نمیکند! دانش آموز فارغ التحصیل از سیستم آموزشی ما-اگر خوب درس خوانده باشد- میتواند نیروی کار صنایع تولیدی و خدمات و... باشد. هرچند خلع اخلاقی و عدم اندیشه ورزی در او باعث خواهد شد که نیروی کار مفیدی هم نباشد، چون هرگاه در کنار تکنولوژی و صنعت و تمدن، اخلاق و ایمان نبود، جامعهها به افول کشیده شدند و حکومتها سقوط کردند.
ضعف و ناکارآمدی در نهاد آموزش و پرورش، یقینا عامل و بسترساز شکل گیری بسیاری از ضعفها و مشکلات کشور است؛ معضلات اجتماعی، حجم عظیم پروندههای قضایی، اقتصاد راکد و غیرمولّد، افزایش آمار طلاق و کاهش رشد جمعیت، غیراخلاقی و نا امن شدن فضای مجازی و... همه یکسر در آموزش غیرصحیح و سنتی دارد!
مسئولین آموزش و پرورش دولت در گام دوم انقلاب اسلامی باید با دغدغه یافتن هدف و غایتی که فرایند آموزشی پس از ۱۲ سال دنبال آن است را با رجوع به سند تحول بنیادین پیدا کنند؛ بعضی از عناصری که در سند تحول، میتوان ذیل هدف گذاری آموزشی تعریف کرد به شرح زیر است:
تربیت انسان موحد، مومن و معتقد به معاد و آشنا و متعهد به مسئولیتها و ظایف در برابر خدا، خود، دیگران و طبیعت، حقیقت جو و عاقل... جمع گرا و جهانی اندیش، ولایت مدار و منتظر و تلاشگر در جهت تحقق حکومت عدل جهانی... آماده ورود به زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی بر اساس «نظام معیار اسلامی». [۱]
در جای دیگر آمده است که مدرسه باید محقق کننده موارد زیر باشد:
تکلیف گرایی، مسئولیت پذیری، کرامت نفس، امانتداری، کارآفرینی، دفاع از محرومان و مستضعفان و... [۲]
همه اینها مواردی است که مدرسه پس از گذشت چهل سال از انقلاب اسلامی نتوانسته است به تنهایی محقق کند و اگر دانش آموزانی دارای این ویژگیها برجسته اخلاقی و فکری هستند، به دلیل اثرگذاری خانواده، مساجد، مربیان و... است نه فرآیند کلان آموزش و پرورش.
این نکته را هم نباید فراموش کرد که اگر در حوزه «هدف گذاری»، مستند به سند تحول بنیادین هدفی واقعی تعیین شد، نیاز جدی به نظریه پردازی و و متناسب سازی اهداف با نهادهای موجود تربیتی وجود دارد؛ چراکه بسیاری از اهداف ترک شده در آموزش و پرورش فعلی که تحت عنوان «حیات طیبه» طبق نظام معیار اسلامی قابل جمع است، نیاز به بررسی کارشناسی برای کشف و ساخت بستر مناسب دارد. به عنوان مثال ایجاد و پرورش روحیه «امانتداری» یقینا نمیتواند با یک درس در کتاب یا عنوان پژوهشی در قالبهای رایج محقق شود! بلکه نیاز به بستر شناسی و شناخت الزامات کاشتن بذر روحیات و خلقیات حسنه در دانش آموزان دارد.
[۱]. سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، فصل پنجم (هدفهای کلان)، ص ۲۴
[۲]. همان، فصل چهارم (چشم انداز)، ص ۲
انتهای پیام/ 121