گروه استانهای دفاعپرس _ «غلامرضا بنیاسدی» روزنامهنگار و فعال رسانه، پرسش خوب است. حتی مطالبهگری امری است پسندیده اما قبل از مطالبه و حتی پرسش، نیکوتر خواهد بود که این فرایند با مطالعه و بررسی و خوانش دقیق تاریخ همراه باشد تا دسترسی به جواب سهلالوصولتر باشد. این روزها اما آنچه در زبان نسل نو به علامت سؤال تبدیل و از رسانه فضای مجازی به تکرار و فراوانی مطرح میشود، پرسشهایی است که چندان عقبه مطالعاتی ندارد بلکه ناظر به برخی عملکردهای امروز متولیان حکومتی است.
به این خاطر که کارنامه و عملکرد سالهای اخیر را پربار نمیبینند، بهجای جستن دلایل موفقیتها و ناکامیها، به چرایی درباره انقلاب میپردازند. بد را خوب تصور کرده و از چرایی پایانبخشی به نظام ۲۵۰۰ ساله پادشاهی میپرسند. انگار مثل آقازادههای امروزی که سبک زندگی متأثر از هیجانات جوانی دارند، ما هم در سالهای منتج به ۱۳۵۷ از سرِ هیجانطلبی، مشتی گره کرده و شعاری دادهایم. نمیدانند زخمخوردگان سیستم مدیریتی شاه، پابرهنگان اقتصاد لیبرالیستی زاده رضاخان و پهلو شکستگان استبداد پهلویها، راهی جز به میدان آمدن برایشان نمانده بود. کتک خوردند مردم اما باز آمدند. خون دادند اما باز آمدند. شهید از پی شهید به شانه تشییع کرده بودند اما باز آمدند. از سر شکم سیری نبود. راحتی هم به سینه و پهلوهایشان، شاخ نمیکشید. به تنگ آمده بودند مردم چون «آدم خوب را که بیرون نمیکنند».
این را به جوانی گفتم که پرسید مگر شاه بد بود که بیرونش کردید؟ به او گفتم و به دیگرانی هم که چنین پرسشی دارند باید گفت که «آدم خوب را کسی بیرون نمیکند». اگر اهل خانهای، محلهای، شهری، کشوری علیه یک نفر بسیج شدند و او را بیرون کردند نباید در صوابدید رأی و عملشان تردید کرد بلکه باید دید آنکه را از خویش میرانند چه کرده است که ظرفیت بردباری شکیباترین ملت را چنین به سر آورده است تا دست از جان شسته به میدان بیایند و شر او را از سرخود، از میهن خویش و از تاریخ این دیار کوتاه کنند. این را پیشترها هم به قلم آوردهام و اینجا مکرر میکنم که «انقلاب نمیکنند» بلکه «انقلاب میشود»؛ یعنی بیش از آنکه افراد در به وجود آوردن انقلاب مؤثر باشند، شرایطی روی میدهد تا مردم را ناگزیر از به میدان آمدن کند.
شاه خود این شرایط را به وجود آورد باسیاستهای غلطش، رفتار متکبرانهاش، دژخیمی ساواکش، قد کشیدن کاخهایش و فراوان شدن حلبیآبادهایمان. او و حکومتش، زندانها را از مبارزان و دل مردم را از درد و غم انباشته کردند، دستها را شکسته، پاها را لگد و پهلوها را آزرد تا به هنگامهای چنان گرفتار آمد. بله، انقلاب شد. باید هم میشد. هم سنت خدا بود و هم حکم عقل و منطق در استدلالیترین شکل آن لذا بهجرئت و مستند به گواهی نسل پیش و خون شهدایش میتوان گفت که انقلاب، مردمیترین جنبشی بود که تاریخ این مُلک به یاد دارد.
این مردم بودند که تمام قد برخاستند تا حکومتی را که در هیئت طاغوت فرورفته بود، براندازند. اگر مردم پایکار نمیآمدند از گروههایی که دست به سلاح برده بودند هم کاری ساخته نبود که اگر بود، کار به بهمن ۱۳۵۷ نمیرسید. مردم بودند که با هدایتهای امام خمینی (ره)، کار را تمام کردند آنهم نه با تفنگ و گلوله و ترور که با کلمه و کلام و پیغامهای روشنی که راه را نشان میداد. مردم نهتنها بر کارِ رژیم شاه و پادشاهی در این سرزمین نقطه پایان گذاشتند؛ بلکه با نظامسازی در قامت «جمهوری اسلامی» راه را بر بازگشت آن نظام و هر رژیم حقوقی که به استبداد و استعمار منجر شود، بستند.
آنان کار خود را به درستی و بهتمامی انجام دادند، هم در ساحت ایجابی، هم در مرحله ایجادی و هم نگهداشت نظام اما اینکه مسئولان چقدر توانستهاند جامعه را به سمت آرمانهای انقلاب ببرند، پرسشی است که جوابش را اگر چه در عرصه جامعه میتوان خواند اما کارنامه مسئولان است نه انقلاب که بیاییم و از چراییاش بپرسیم. انقلاب به ذات خود مطهر است، معصوم است، اما آنچه گاهی چون عارضه، احوال جامعه را ناخوش میکند، خود ضد انقلابیترین رفتار است که انقلاب با آن جز دشمنی، نسبتی ندارد. در ساحت نقد باید میان انقلاب و عملکرد مسئولان منصفانه تمایز قائل شد تا به نتیجه درست در تحلیل رویدادها رسید.
انتهای پیام/