مروری بر زندگینامه شهید «محمدرضا تاجیک»

«محمد رضا تاجیک» در سال ۱۳۳۶ در روستای باغخواص دیده به جهان گشود سرانجام ۱۸ اسفند ۱۳۶۲ در جزیره مجنون مفقودالاثر شد و پیکر مطهرش در سال ۱۳۷۹به میهن بازگشت و در گلزار شهدای امامزاده سجاد باغخواص به خاک سپرده شد.
کد خبر: ۴۴۰۲۳۸
تاریخ انتشار: ۱۲ بهمن ۱۳۹۹ - ۲۰:۵۵ - 31January 2021

مروری بر زندگینامه شهید «محمد رضا تاجیک»به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس  از تهران، شهید «محمدرضا تاجیک» در سال ۱۳۳۶ در روستای باغخواص متولد شد. با آغاز جنگ تحمیلی انگیزه دفاع از میهن به عضویت در بسیج مسجد باغخواص درآمد و به جبهه حق علیه باطل اعزام و پس از مدت کوتاهی در عملیات بیت المقدس از ناحیه چشم مجروح و پس از مختصر بهبودی مجدداً اعزام شد.

وی سرانجام ۱۸ اسفند ۱۳۶۲ در جزیره مجنون مفقودالاثر شد و پیکر مطهرش در سال ۱۳۷۹پس از ۱۳ سال به میهن بازگشت و در زادگاهش شهدای امامزاده سجاد باغخواص به خاک سپرده شد.

زندگینامه

اولین باری که عازم جبهه شد سال ۶۲ بود. عملیات بیت المقدس، منطقه جنوب در منطقه جزیره مجنون. محمدرضا به دلیل اینکه دو فرزند قبل از او به علت بیماری از دنیا رفته بودند تولدش برای پدر و مادر بسیار خوش یمن بود هنگام تولد از سلامتی کامل برخوردار بود و مانند همه کودکان با نشاط دوره ابتدایی را در مدرسه ناظمیه شهر ری گذراند و وارد مقطع راهنمایی در مدرسه فیض در شهرری شد. در کنار درس خواندن به فعالیت های اجتماعی به خصوص پخش اعلامیه‌ها و عکس‌های امام خمینی (ره) در محافل و مجالس پرداخت.

با انتقال منزل به همراه پدر و مادر از شهرری به روستای باغخواص در ورامین، عضو پایگاه بسیج ابوذر باغخواص شد پایگاهی که جزو اولین پایگاه‌های بسیج در روستاهای تابعه سپاه ورامین بود. به دلیل خونگرمی و صداقتی که داشت با مسجد محل و امام جماعت آن ارتباط تنگاتنگی ایجاد کرد و در کارهای مذهبی و امور خیریه نیز پیش قدم بود و اگر کار خیری در روستا انجام می‌داد به خانواده نیز اطلاع نمی‌داد و همیشه اصرار داشت نام افرادی را که به آنها کمک می‌کند به کسی نگویند.

آموزش نظامی را فشرده در پادگان امام حسین علیه السلام گذراند و در اولین حضور از ناحیه چشم راست آسیب دید، پس از انتقال به بیمارستان به علت شدت جراحات وارده به چشم، پزشکان مجبور به تخلیه چشم او شده و بینایی چشم راست را از دست داد با این وضعیت به اجبار برای استراحت به منزل برگشت در مدتی که در منزل بود پدر و مادر با توجه به وضعیت و توصیه کردند اگر وظیفه و دِینی نسبت به امام و انقلاب داشتی ادا کردی حالا به زندگی خود رسیدگی کن! اما او با روحیه استواری که داشت با لبخندی گفت‌ ؛ مگر جبهه سهمیه بندی شده و ما بی خبریم.

تلاش‌ها برای منصرف کردن او از رفتن مجدد به جبهه ثمری نداشت، حالا باید به سپاه ورامین می‌رفت و در آنجا فرم دیگری برای اعزام مجدد پر می کرد، در آن فرم قسمتی مربوط به سالم بودن داوطلب از همه جهات بود.

در هنگام پر کردن فرم او جانباز بودن خود از ناحیه چشم را ننوشت و هنگامی که پدر که در آن زمان در سپاه مسئول اطلاع‌رسانی شهادت، شهدای ورامین به خانواده‌ها بود، از حضور فرزند خود باخبر می‌شود به او می‌گوید تو که چشم راست خود را کاملا از دست داده‌ ای چرا خود را سالم اعلام کردی پاسخ پدر را اینگونه جواب داد که هنوز به آنچه می‌خواهم نرسیده‌ام.

نحوه آشنایی با همسر و مراسم ازدواج

برادر او در این باره گفت : محمدرضا به پدر و مادر می‌گفت همسری برای من انتخاب کنید که با روحیات من سازگار باشد و چون معتقد به واجبات و احکام الهی بود، این تقید او ازدواج با دختری شد از خانواده مذهبی از روستای باغخواص ازدواج با نهایت سادگی صورت گرفت و او چون در کارخانه ایران ترانسفو مشغول بود در شهرری در منزل استیجاری ساکن شد. شش ماهی در شهرری ماند و از آنجا به باقرآباد ورامین نقل مکان کرد و خانه کوچکی با حقوق کم خود خرید.
حاصل پیوند با همسرش دو پسر به نام های مرتضی و مجتبی و یک دختر است.

نکات برجسته وصیتنامه

با نگاهی به وصیت نامه او به نکته های جالبی بر خورد کردم. آنجا که پدر مادر را به صبر در شهادت او و همسر را به تربیت صحیح فرزندان به ویژه رعایت حجاب به یگانه دختر خود و ادامه دادن راه پدر و پیروی از خط امام خمینی (ره) و ولایت فقیه توصیه کرد و نکته آخری که حکایت از نهایت دقت او در ادای دین و حق الناس است، مرقوم کرد ۳۵۰۰ تومان به آقای فرجادکیا و ۲ هزار تومان به سرپرست کارخانه و مقداری به صندوق قرض الحسنه شرکت بدهکارم آنها را بپردازید.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار