گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ رسول حسنی؛ درک تاریخ انقلاب اسلامی بدون شناخت علل پیدایش آن ممکن نیست. اگر ما نتوانیم ماهیت رژیم پهلوی را بهدرستی بشناسیم قطعاً در بحث چرایی و چگونگی انقلاب اسلامی نیز با مشکل مواجه خواهیم شد. یکی از مسائلی که میتواند باعث ایجاد شناختی درست از رژیم پهلوی شود این است که کدام دستگاهها و نهادهایی سلسله پهلوی را حمایت کردند. مسلماً وقتی دولتی دستنشانده باشد دستگاههای امنیتی آنرا نیز بیگانگان تعیین میکردند.
سازمان اطلاعات و امنیت کشور که بهاختصار ساواک خوانده میشد زائیده دستگاههای امنیتی آمریکا و انگلیس است که تحت نظر آنها شکل گرفت و پرورش یافت. در ایجاد این نیروی ضد مردمی بیش از همه آمریکا نقش داشت تا ایران بهعنوان پایگاهی مطمئن حافظ منافع نامشروعش باشد. در کتاب «ساواک - سازمان اطلاعات و امنیت کشور (1335 ـ 1357)» نوشته مظفر شاهدی بهتفصیل درباره شکلگیری ساواک پرداخته که قسمت سیزدهم آنرا در ادامه میخوانید:
ساواک، علیه مردم به کام رژیم
شاه مدت کوتاهی پس از سقوط سلطنتش طی مصاحبهای تصریح کرد که ساواک به دلیل عدم درک صحیح از روند تحولاتی که موجبات گسترش مخالفتهای عمومی را فراهم آورده بود، نقش قابلتوجهی در سقوط او داشت؛ شاه اضافه کرد که ساواک برای جلوگیری از سقوط نهایی حکومت او تلاش قابلاعتنایی نداشت.
شاه ساواک را متهم کرد که هیچ شناختی از مخالفان اصلی حکومت او - علما و روحانیون - نداشت و چنین تصور میکرد که به نقش فعال روحانیون در عرصه تحولات سیاسی و اجتماعی کشور برای همیشه پایان داده است. شاه ساواک را بیاطلاع و ناتوان از تحلیل و ارزیابی وزن و موقعیت اجتماعی و سیاسی مخالفانش معرفی کرده است.
البته ساواک جرأت ارائه گزارشات دقیق از موقعیت سیاسی و اجتماعی رژیم پهلوی در مقابل مخالفان حکومت نداشت و به همین دلیل معمولاً گزارشاتی برای شاه ارسال میشد که موجبات شعف و شادمانی او فراهم آید.
با این احوال بسیاری از منابع بر این باورند که بهرغم ناخشنودی شاه از شنیدن و یا خواندن گزارشات مستند درباره مشکلات و بحرانهای سیاسی و اجتماعی دامنگیر حکومت، ساواک نیز از ارزیابی دقیق و بهموقع خطرات بالقوه و بالفعلی که حکومت را تهدید میکرد، ناتوان بود. در این میان بهویژه هنگامیکه حرکت پرشتاب مردم در دوره انقلاب فرارسید، رژیم غافلگیر شد و نه ساواک، نه شاه و نه سایر مراجع مسئول در حکومت برنامهای برای مواجهه با آن نداشتند.
بهتبع اتهامات واهی که شاه طی سالیان طولانی به مخالفان خود داده و همه را صرفاً کمونیست، خائن و نظایر آن لقب میداد، ساواک نیز تحت تأثیر این ادبیات، در گزارشها آسیب شناسانه خود هم دیدگاههای شاه را درباره مخالفان سیاسی حکومت تکرار میکرد و به همین دلیل نه این سازمان و نه شاه و نه سایر مسئولان بهدرستی نقاط ثقل مخالفتها و تعارضات اجتماعی و سیاسی را درک نمیکردند. برخی عوامل ساواک هم پس از پیروزی انقلاب اسلامی اعتراف کردند که هم حکومت و هم دوستان و همپیمانان خارجی آن صرفاً خطر بالقوه و بالفعل کمونیستها و گروههای چپ را یادآور میشدند و توجهی به سایر کانونهای مخالفت نداشتند.
تحلیلگران حوادث و رخدادهای سیاسی، با بررسی کارنامه ساواک معتقدند که هم حکومت و هم حامیان خارجی آن در غرب، از همان آغاز سمتوسوی فعالیت ساواک را در مسیر مبارزه با کمونیسم و گروههای چپ متمرکز کرده و دشمن اصلی حکومت را حزب توده و گروههای طرفدار بلوک شرق و شوروی دانستند. ساواک نیز بر این توهم پای فشرد و بهتبع آن بخش عظیمی از مردم که در زمره مخالفان، معارضان و منتقدان حکومت قرار گرفتند در معرض نگاه آسیب شناسانه ساواک قرار نداشتند و ساواک به کانونهای اصلی مخالفت با رژیم پهلوی دست نیافت.
بنابراین هرچند بخشی از ناکارآمدی ساواک به مسائل درونی این سازمان بازمیگشت اما بخش عمده مسائل و دلایلی که موجبات گسترش نارضایتیهای عمومی را فراهم آورد، در نظام سیاسی بیمار کشور ریشه داشت و اساساً رژیم استبدادی، حقوق فردی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم را نقض میکرد و ناگزیر محکومبه شکست بود.
نکته قابلذکر دیگر در این رابطه اینکه، ساواک بهجای اینکه از خود تصویری ارائه بدهد، آنچنانکه وظایف و نقش آن ایجاب مینمود و در انجام آن وظایف هم کارهای درخشانی انجام داده بود، از خود یک چهره مخوف و، آنهم در رویارویی با ملت، نشان میداد و به این عمل خود افتخار هم میکرد و میکوشید تا به آن شهرت هم بدهد.
ادامه دارد...