اشاره: خوزستان سنگری است به وسعت تمام خاک ایران، سنگری در جنوب، در جنوبی گرم و سوزان، در جنوبی که مردمانش در درونشان دنیایی از مهر، محبت، عاطفه، گرمی، شور، حال و جنبش است. مردمی که فقط در چند روز اول جنگ در زیر فشار ناگهانی اجنبی و عدم توجه رییس جمهور وقت بنی صدر با تمام تلاش و کوششی که کردند کمرشان خم، چهره شان زرد و قیافه شان پژمرده شد.
اما دیری نپایید که این زردی به سرخی گرایید چون مردم خوزستان به همراه سایر امت شهید پرور ایران خون گرمشان بلافاصله به جوش آمد، طغیان کرد تا توانست دشمن را از خانه و کاشانه اش براند. خوزستان میعادگاه سلحشوران اسلام در واپسین زمانی است که میرفت تا به اعماق تاریکیها بپیوندد با جهشی متهورانه به تار و پود حیات چنگ زد، چنان چنگی که در عرض مدت کوتاهی از افق سیاهی و تباهی به طلوعی نو و درخششی کامل و حیاتی جاودانه دست یافت و نام پرآوازه خود را بر صفحات زرین تاریخ ثبت کرد. نوشته زیر حاصل گفت و گوی خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس با "رضا خدری" مردی از تبار خوزستان، خبرنگار، عکاس و سرد و گرم کشیده دوران جنگ است.
جنگ با تمام زشتیهایش زیبا بود
دفاع مقدس هشت سال به طول انجامید. هشت سالی که سراسر آن ستیز و مقاومت و حماسه بود. سالهایی که بی شک در تاریخ این سرزمین بیاد ماندنی است و نه زرین ترین برگ، که خونین ترین است. هشت سال غرور آفرین که با از جان گذشتگی و ایثار فرزندان دلیر این میهن اسلامی و ناکامی دشمن زبون همراه بود.
جنگ با تمام زشتیهایش زیبا بود و با تمام تلخیهای شیرینش زشت بود، از آن جهت که ویرانی، کشتار تخریب و آوارگی را به همراه داشت و زیباست وقتی که مردم از هر شهر و دیاری از هر طایفه و نژادی در کنار هم برای دفاع از تمامیت ارضی و ممکلت اسلامی و برای دفاع از حیثیت و آبرو و ناموس و شرف و انسانیت و دین و مذهب و ایمان و اعتقاد اسلامی خود عاشقانه به آغوش شهادت میروند و با انسجام و یکپارچگی و وحدت روز به روز صدام مزدور را که بر دیوار کاهگلی تکیه زده بود خوارتر و زبونتر کردند. هر روز با ایمان بیشتر و از جان گذشتگی توانستند بخشی از سرزمینهای اشغالی میهن اسلامی را از دست تجاوزگری که به بهانه لغو کردن قرارداد 1975 الجزایر وارد خاک جمهوری اسلامی ایران است، خارج سازد.
مردم ما با وحدت و با نثار کردن خون سرخشان در کوچه پس کوچههای خرمشهر، آبادان، سوسنگرد، بستان، هویزه، دزفول، قصر شیرین، سومار، نفت شهر، ایلام دهلران، مهران، دشت عباس... و دهها شهر و روستای اشغال شده دیگر توانستند وجب به وجب شهرها و روستاهای اشغالی میهن اسلامی را از دست صدامیان خارج سازند و سرود پیروزی بخوانند و پرچم جمهوری اسلامی ایران را با افتخار بر ویرانههای شهرهای جنگزده به اهتزاز در آورند.
اما جنگ تلخ است، به جهت از دست دادن عزیزان و فرزندان و برادران و خواهرانمان در جبههها و بمبارانهای شهرها، دهات و قصبات اما با تمام این تلخی شیرین است، وقتی که آوارگان جنگی، این مهاجرین عزیزی که با یک گلوله توپ تمام هستی و زندگی دهها سال دسترنجشان زیر آوارها مدفون شد و جز لباس تنشان که پوشیده بودند اندوخته دیگری برایشان باقی نمانده بود به دیگر شهرها رفتند و اسکان گزیدند. غریب نبودند چون با استقبال دیگر هموطنان روبرو شدند. این جنگ شیرین است وقتی که با کوچک ترین اعلانی سیل کمک و اعزام نفرات حتی نوجوانان از دورترین روستاهای کشور به سمت جبههها سرازیر میشدند اینها همه نشانگر همبستگی همه اقشار در مقابل دشمن خارجی و تجاوزگری است که به حریم آب و خاکشان و اعتقاداتشان تجاوز شده بود.