گروه استانهای دفاعپرس - عذرا شباب؛ اسفندماه که میشود دلتنگ میشوم دلتنگ روزهای انتظار، فصل آخر سال که آغازی برای ما خادمین وصال عاشقان و رهپویان شهداست.
همه ما کلید بندگی را از ماه رجب و شعبان و رمضان میدانیم و تشنگان وصال شهدا نیز اسفندماه است که مانند موجهای اروند حماسه و مظلومیت فرزندان خمینی (ره) در ضمیرمان شور و بلوا به پا میکند.
هرساله اسفندماه که فرا میرسید کوله باری از دلتنگی سالانهمان را در گوشهای از کنج دلمان جمع و جور میکردیم و آماده فراخوان کربلای ایران با نوای حزن انگیز حاج صادق آهنگران «ای لشکر صاحب زمان آماده باش آماده باش» میشدیم.
رمز عبور و ورودمان سربندهای سبز «یا زهرا» بود و سفرمان را با عهد با شهیدان در گلزار شهدا شروع میکردیم، مقصد معراج شهدای «محمودوند»، هنوز نرسیده بودیم سر از پا نمیشناختیم و مشتاقانه دلهایمان را به دور حرم شهدای گمنام «محمودوند» چنگ میزدیم و انگار به دلدار رسیده باشیم دل سیر از گلایههای دلتنگیهای مینالیدیم.
سفر مقدس عشق تازه شروع شده بود و ما در آسمانها سیر میکردیم و مدام سراغ میگرفتیم مقصد مقصد بعدی کجاست؟!...
فکه و رمل هایش، کانال کمیل و یاد شهید «هادی»، طلائیه وسه راه شهادتش، شلمچه و غروبش، دوکوهه و حسینیه حاج همت، پاسگاه زید و تلههای ناجوانمردانه صهیونیست ها، شوش و شیارهایش، چزابه، سوسنگرد، بستان، آه از هویزه و خون ریخته پاک دانشجویان، شرق کارون، نهر خین، جزیره مجنون و پایان سفر با اروند ختم میشد که کوله بار دلتنگی هایمان را به آبها برای سالی دیگر میسپردیم.
به همین زودی دو سال جانکاه گذشت...
دوسالی سخت در فراق سرزمینهای نور میگذرد، دوسالی، که هوای دلمان سنگین است، دیگر خبری از معراج ما نیست و ما عجیب در باتلاق دنیا گیر افتاده ایم و بالی برای پرواز برای رسیدن به مقصد نداریم
نمیدانم تا کی دوام میآوریم، اما میدانم که فرصت بسیار اندک و در زمان در گذر است و اکنون مدام نجوای «الهی عظم البلا» را زمزمه میکنیم و از فرشته مرگ فرصتی میطلبیم که باری دیگر کربلای ایران را در آغوش بگیریم.
انتهای پیام/