به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس زندگینامه و وصیتنامه شهید «جواد زاهدپاشا» را از نظر میگذرانیم.
زندگینامه شهید:
«جواد» پنجمین فرزند خانواده «احمدعلی و نسا» بود که در دوم فروردین ۱۳۳۹، در روستای «پاشا امیر» بابل چشم به جهان گشود. پدرش از راه کشاورزی امرار معاش میکرد و مادرش، کمکحال همسر.
پدر هر چند از لحاظ اقتصادی در وضعیت خوبی قرار نداشت، امّا تمام سعیاش را میکرد تا بچههایش را به مدرسه بفرستد و در کنار آن، با اهل بیت (ع) و قرآن آشنا کند. از اینرو تحصیلات جواد، به دیپلم بازرگانی در بابل ختم میشود.
او که پرورشیافته یک تربیت دینی بود، در ادای واجبات و مستحبات میکوشید و از انجام محرمات دوری میکرد. با قرآن، این منبع نور و رحمت نیز مانوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا. علاوه بر آن، با الگوپذیری از سیره اهل بیت (ع)، همواره سعی در کسب کمال معنوی و فضیلت انسانی داشت.
در بیان خلقوخوی وی باید گفت که در ادب و تواضع نسبت به والدین، زبانزد بود و در اطاعتپذیری از آنان، پیشتاز. با دیگران نیز، در نهایت گشادهرویی و ملاطفت رفتار میکرد و نزدشان از محبوبیتی خاص بهرهمند بود.
در گرماگرم انقلاب، هجده سال از سن جواد میگذشت. با اینحال، او با توجه به آشنایی و ارتباط با انقلابیون سطح شهر، از فعالیتهای انقلابی غافل نماند. از اینرو، در راهپیمائیها و جلسات علیه رژیم شاه شرکت فعّال داشت.
با تشکیل بسیج، جواد به عضویت در این نهاد درآمد و فعالیتهایش را در راستای حراست از دستاوردهای نهضت اسلامی مردم ایران از سر گرفت.
با آغاز جنگ تحمیلی، او در سال ۱۳۶۰ در عملیات مطلعالفجر در گیلانغرب حضور یافت و در کنار دیگر رزمندگان اسلام به نبرد با دشمن پرداخت. یک سال بعد نیز، خود را به مجاهدان عملیات محرم در موسیان رساند. در پیکار پیروزمندانه بیتالمقدس نیز، در کسوت آرپیجیزن، خدمات ارزندهای از خود ارائه کرد.
روایت همرزم شهید:
«ابوالقاسم اسکیان» میگوید: «استقامت، صبر و بردباری، و خستگیناپذیری از خصوصیات بارز اخلاقیاش بود. در گیلانغرب بودیم که نیروهای تازهنفس برای کمک به ما ملحق شدند، امّا جواد با همه خستگیاش استراحت نمیکرد و مُصر بود که همچنان در خط مقدم جبهه بماند.»
جواد در ۸ آذر ۱۳۶۲ جامه پاسداری از میهن را زینت تن خود کرد. در بهمن ۱۳۶۳ با حضور در منطقه عملیاتی دهلران دچار جراحت شد.
او برای مدتی، در واحد ارزیابی قرارگاه خاتم در لشکر ۲۵ کربلا مشغول خدمت بود؛ و سرانجام، جواد در بهمن ۱۳۶۵ طی عملیات کربلای ۵ در شلمچه، در حالی که در کسوت فرماندهی گروهان میثم در گردان مسلم انجام وظیفه میکرد، به جمع یاران شهیدش پیوست. پیکر پاکش نیز ده سال بعد، با وداع همسرش «معصومه قلیزاده»، در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
«قربان فلاح» به نقل از یکی از نیروهای جواد، از شهادت همرزم آن روزهایش چنین میگوید:
«صبح روز عملیات، علاوه بر سازماندهی نیروها، خودش هم به نبرد با دشمنان میپرداخت. او برای تقویت بچهها، ذکر «یا فاطمه» و «یا حسین» را با صدای بلند ادا میکرد. در همان حال، خمپارهای پایش را قطع کرد؛ ولی او همچنان با ذکر ائمه، دردش را تحمل میکرد. من یک پتو رویش انداختم تا سردش نشود. بعد با نزدیک شدن نیروهای عراقی، مجبور شدیم که به عقب برگردیم؛ اما شهید جواد در همان منطقه ماند.»
وصیتنامه شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم
«إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ»
بدرستی که خداوند وضعیت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر آنکه قوم وضعیت خودش را تغییر دهد.
«اِنَّ اللَّهَ اشتَرىٰ مِنَ المُؤمِنینَ أَنفُسَهُم وَأَموالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ ۚ یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللَّهِ فَیَقتُلونَ وَیُقتَلونَ»
«همانا خداوند جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده و آنها را در راه خود به جهاد دعوت میکند که دشمنان دین را به قتل برساند و یا خود کشته شوند.»
درود بر روح خدا، فرمانده کل قوا امام خمینی این حقیر جواد زاهدپاشا فرزند احمدعلی دارنده شماره شناسنامه ۶۳۷ متولد ۱۳۳۹ بار دیگر رخت سفر بستم و کولهبار گناهم را به دوشم گذاشتم و با احساس مسئولیتی که شهدا بر دوشمان نهادند عزم سفر کردم تا سلاح گرم و آتشین یاوران امام حسین (ع) را در کربلای خونبار این سرزمین مقدس اسلامی در دست گیرم و راهشان را که همان تداوم بخشیدن خط سرخ انبیاء است تداوم بخشم.
امرزوه تمام الحاد و شرک در برابر تمامی اسلام صف کشیدهاند و مادیون کوردل درصددند تا نهال انقلاب اسلامی را از ریشه بر کنند چرا که خطر عظیم صدر اسلام به پشت مرزهای ایران را دقیقاً درک کرده از این امواج سهمگین و شکننده اسلام و پیامهای پیامبرگونه روح خدا فرمانده کل قوا سدهای محکم و آهنین بعثیان و استکبار را در مینوردد و همچون پتکی بر سر کاخ نشینان و ابرقدرتها فرود میآورد.
آنها که جنگ را بر ما تحمیل کردند نخواهند توانست صلح را بر ما تحمیل کنند ما از پیروان حسین زمانیم و در محاصره اقتصادی فرزند رمضانیم و در محاصره نظامی فرزند محرم، «هیهات من الذله». ای امام ما! در سنگر شهیدان و در میعادگاههای عشق و ایمان با حسین مظلوم تا سر حد جانمان پیمان بستهایم تا کربلا را نگیریم، از جبهه بر نگردیم.
امروزه مظلومین جهان چشم به انقلاب اسلامی ایران دوختهاند و انتظار میکشند تا متجاوز که تجاوز کرد هر چه زودتر پیروز آید و به یاری آنها بشتابد، زیرا فهمیدند که تنها مکتب و انقلاب که مخالف آنها است مکتب اسلامی و انقلاب اسلامی است.
تکلیف فرد فرد ما هست که صدای مظلومین جهان را بشنویم و به کمک آنها برخیزیم. وای بر حال ما اگر در خانه بنشینیم و به ظلم ظالمین ساکت باشیم. ای یاران امام ای بسیج، ای امت شهیدپرور، سنگر شهیدان را لحظهای خالی نگذارید و به ندای مظلومانه حسین زمان همواره لبیک بگویید؛ و شما پدرم و مادرم ثابت قدم بمانید و در شهادتم صبر کنید گر چه تحمل دو شهید از یک خانواده برایتان مشکل است باز خدا را شکر کنید که در راه اسلام از دست داده اید و بدانید امانتی که خداوند به شما داده است از شما میگیرید. «و الله مع الصابرین»
و شما خواهران من! زینب گونه پیام خونم را به مردم برسانید و حجاب را خوب حفظ کنید که حجاب تو رنگینتر از خون شهیدی است که در میان میدان نبرد بر زمین میریزد؛ و شما برادرانم راهمان را تداوم بخشید.
«رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ»
بار خدایا! رهبر کبیر انقلاب را از شر اجانب محفوظ و مصون بدار.
به خانواده معظم شهدا صبر عظیم عنایت بفرما.
خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
انتهای پیام/